سیلی محکم رنگها به غربزده های شهرداری و اعضاي شوراي شهر #تهران
آری!
زنان اینگونه چهره شهر, که چهره دنیا را تغییر داده و می دهند.اینجا رنگ سیاه نه تنها خط نخورد که معراجی ها را بدرقه کرد. شهدا باز هم به موقع آمدید
سیلی محکم رنگها به غربزده های شهرداری و اعضاي شوراي شهر #تهران
آری!
زنان اینگونه چهره شهر, که چهره دنیا را تغییر داده و می دهند.اینجا رنگ سیاه نه تنها خط نخورد که معراجی ها را بدرقه کرد. شهدا باز هم به موقع آمدید
نشسته بودم وسط روضه که حواسم پرت گریه و لرزش صدای کودکانه اش شد. سرم را برگرداندم و نگاهم به صورت سرخ شده و بارش اشکهایش خیره ماند.قفسه سینه اش از بس که ترسیده بود چنان تنگ شده بود که نفس نفس زنان بالا و پایین می رفت.
صورت معصومانه ای داشت و دست و پای نحیفش از ترس بدجور می لرزید. حیران بود و تند تند این طرف و آنطرف را نگاه میکرد و با صدایی لرزان مادرش را صدا می زد. خانمی از میان جمع بلند شد و گفت :چی شده ؟مامانت را گم کردی؟ لختی آرام گرفت و گفت: بله ,گم شده! نیست! و دوباره زد زیر گریه. بغلش کرد ,تسلایش داد و سعی کرد مادرش را پیدا کند ولی طفلکی هنوز از ترس میلرزید و بغض کرده بود. طولی نکشید مادرش پیدا شد.
و من همانجا ماندم میان روضه ای مصور در برابر چشمانم که پرتم کرد به 1400 سال قبل , اینجا میان روضه ارباب بود و همه مهربان بودند ,کسی تازیانه به دستش نبود ,همه چشمها نجیب بودند و دلها رحیم , نه خار مغیلان بود ,نه حرام لقمه ای دوان در پیش , چشم های بیحیای از حدقه بیرون زده از غیض و خرابه و رأس بریده پدر هم نبود ….ولی حس نا امنی جانش را اینگونه به لبش رسانده بود….روضه خوان دیگر نیازی به روضه خواندن نیست من دلم رفت همانجا که باید…..
با شروع ماه محرم شبهات ریز و درشتی در فضای مجازی منتشر میشود که هدفش کمرنگ کردن راه امام حسین علیه السلام و به حاشیه راندن هدف این قیام عظیم در برابر ظلم و استکبار است. قطعا پشت پرده بسیاری از این شبهات اتاق فکرهایی پنهان است که تداوم خون سید الشهدا نوید برچیده شدن بساط ظلم و ستمگریشان را می دهد. اما در این میان افرادی هم هستند که از روی جهالت و یا مطالعه کم و یا حتی ناشی از کم کاری و یا اسف بارتر بد عملی امثال ما که داعیه ی مسلمانی داریم و مفتخریم که سینه زن و مداح و مبلغ راه حسینیم, شاید بی غرض حرفی می زنند که ناخواسته آب به آسیاب همانهایی می ریزند که برچیده شدن دستگاه عظیم و انسان ساز حسین علیه السلام را می طلبند.
اخیرا خانم نازنین بیانی در اظهار نظری التقاط گونه گفته است :«بیایید محرم امسال، به جای پرداختن میلیاردها تومان به مداحان برای گریاندن شما، آن را خرج خنداندن یتیمی کنید»
اولا , مداحی که دم زدن از ابا عبدالله را با ثمن بخس درهم و دینار دنیا معامله می کند , کم از عمر سعدی ندارد که هوس گندم ری او را در ردیف اشق الاشقیاء قرار داد و اما مگر در بین جماعت مادحین چه تعداد از این افراد داریم؟ دوما, مگر فلسفه گریستن یتیمان چیست ؟ جز ظلم و ستمی که حق آنها را در جیب نجومی بگیرانی می ریزد تا سهمشان شکم گرسنه و اشک چشم باشد و مگر نه این است که بخشی از این یتیمان فرزندان شهدایی هستند که در راه مبارزه با ظلم یزیدیان عند ربهم یرزقون شدند و حسین (ع) قیام کرد تا ریشه این ظلم یزیدی را بخشکاند و تا حدود زیادی خشکاند, چرا که انقلاب اسلامي با فرهنگ كربلا پيروز شد و ماه محرم بود كه كـار را يـك سـره كـرد .«سوليوان» سفير آمريكا در ايران (سـال )٥٧ ميگويد:"در ملاقاتي كه قبل از محرم آن سال با شاهداشتم، او گفت : اگر از محرم امسال سالم بگذريم پيـروز مـي شـويم ” چـون شـاه خـودش را ازكربلا ضربه پذير ميديد.
سوما , اگر کسی فلسفه اشک بر امام حسین ع را درک کند حاضر هست میلیونها صله بدهد برای گریاندنش.جفری کاتر در کتاب زبان اشکها می نویسد:"هر قطره اشکی که فرو میغلتد, پیغام درونی را به همراه دارد که به واسطه آن ماهیت افراد آشکار میشود .گریستن عامل برقراری ارتباط میان انسانها و گویش بیصداست” وقتی اشک برقرار کننده رابطه بین انسانهاست, صد البته اگر این اشک برای داغ مصیبت و غم و محبت آل الله ع روان گردد , پیوندی که قرار است ما را به حوض کوثر برساند صد برابر محکمتر خواهد شد,و شاهد بر این مدعی سخن امام رضا جانمان (ع) است در روز اول محرم به یکی از یارانش: «اگر خوش داری تا با ما در درجات عالی بهشت باشی، برای حزن ما محزون باش و برای شادی ما شاد، و برتو باد دوستی و پیروی از ما، چرا که هر گاه شخصی سنگریزهای را هم دوست بدارد، خداوند او را با آن محشور گرداند.»
چهارما , عده ای به غلط گریه بر اباعبدالله را موجب افسردگی می دانند در حالیکه جفری کاتلر در جای دیگری از کتابش به پژوهشهایی اشاره می کند که بر روی مواد تشکیلدهنده اشکهای گوناگون صورت گرفته است. او مینویسد: شیمیِ اشک افسردگی، با شیمیِ اشک شوق متفاوت است در اولی موادی سمی یافت شده است و در دومی اجزائی آرامشبخش.
وقتی اشک از سر شوق چنین خواصی دارد , گریههای ما برای امام حسین (ع) که نشانی از محبت پاک ما به ارزشهای والای انسانی دارد و هم عامل حرکتآفرینی برای نزدیک شدن به کانون محبت و معرفت الهی است ,آیا اثری جز امید و نشاط و تقویت روح خواهد داشت؟
هلال ماه خون رخ نشان داده، به رسم هر ماه نماز اول ماه را میخوانم و برای همه دعا میکنم. غمی بر قلبم سنگینی میکند ؛ لباس مشکیم را میپوشم و دلم روضه میخواهد تا استخوان سبک کند زیرا بار غم های بیشمار این زمانه.
اشکی که مرهم شود بر زخمهای یک سال پشت سر از بی عدالتیها و خون دل خوردن های مهدی فاطمه عج، از پنجه کشیدنهای نا مردمان به چهره دین، از روسریهای بر باد رفته، از خیانتهای مردان سیاست ، از بی بصیرتی مردمانی که انگشت اتهامشان به سمت ولی زمانه نشانه رفته ؛ از پایمال شدن خونهای شهیدان و طعنه های بیماردلان، از بی اعتقاد شدن آنها که دوستشان داری؛ از غم مظلومان یمن که زیر سکوت رسانهها و نگاه سرد حقوق دروغین بشر از دم تیغ گاوهای شیرده یانکی ها می گذرند و باز هم ایستاده اند؛ از غم خرد شدن استخوان مستضعفان زیر چرخ بی تدبیری کدخدا پرستان و از بی عرضگیهای خودم در این جنگ نابرابر حق و باطل که نه در جبهه جنگ سخت میجنگم و نه در جبهه جنگ نرم.
و از میان گریزهای ناگزیر یک روضه خوان مرغ دلم پر میکشد و مینشیند بر بام زیارت جامعه ائمه المومنین و این فراز های آتشینش که بدل میکند خون دلهایم را به اشک گرمی لغزان بر روی گونهها:
“يَا مَوَالِيَّ فَلَوْ عَايَنَكُمُ الْمُصْطَفَى وَ سِهَامُ الْأُمَّةِ مُغْرَقَةٌ فِي أَكْبَادِكُمْ وَ رِمَاحُهُمْ مُشْرَعَةٌ فِي نُحُورِكُمْ اى ائمه هدى آقايان من اگر رسول اكرم حضرت مصطفى (ص) حال شما را مشاهده مى كرد در آن هنگام كه تيرهاى امت ظالم غرق در خون پاك جگرهاى مجروح شما بود و نيزههايشان آب از گلوى شريف شما می نوشيد
وَ سُيُوفُهَا مُولَغَةٌ (مُولَعَةٌ) فِي دِمَائِكُمْ يَشْفِي أَبْنَاءُ الْعَوَاهِرِ غَلِيلَ الْفِسْقِ مِنْ وَرَعِكُمْ و شمشيرهايشان حريص بريختن خون پاك شما بود و فرزندان زنا شفاى عطش فسق و فجورشان و خشم كفر و نفاقشان را از خونهاى پاك با ورع و ايمان شما مى دادند
وَ غَيْظَ الْكُفْرِ مِنْ إِيمَانِكُمْ وَ أَنْتُمْ بَيْنَ صَرِيعٍ فِي الْمِحْرَابِ قَدْ فَلَقَ السَّيْفُ هَامَتَهُ و شما اهل بيت رسول (ص) بعضى در محراب عبادت به تيغ دشمن مى غلطيديد در حالى كه شمشير فرق مباركش را شكافته
وَ شَهِيدٍ فَوْقَ الْجَنَازَةِ قَدْ شُكَّتْ أَكْفَانُهُ بِالسِّهَامِ (شُبِّكَتْ بِالسِّهَامِ أَكْفَانُهُ) و برخى شهيد بالاى جنازه كفنش از تيرهاى دشمن سوراخ سوراخ گشته
وَ قَتِيلٍ بِالْعَرَاءِ قَدْ رُفِعَ فَوْقَ الْقَنَاةِ رَأْسُهُ وَ مُكَبَّلٍ فِي السِّجْنِ قَدْ رُضَّتْ بِالْحَدِيدِ أَعْضَاؤُهُ و برخى قتيل به عراء كربلا در حالى كه سرش بعد از شهادت به بالاى نى مى رفت و برخى بسته به زنجير در قيد زندان حلقه هاى زنجير اعضاى بدنش را نرم ساخته
وَ مَسْمُومٍ قَدْ قُطِّعَتْ (قُطِعَتْ) بِجُرَعِ السَّمِّ أَمْعَاؤُهُ وَ شَمْلُكُمْ (شَمَلَكُمْ) عَبَادِيدُ تُفْنِيهِمُ الْعَبِيدُ وَ أَبْنَاءُ الْعَبِيدِ و برخى از زهر ستم امت امعاء و اندرونش قطعه قطعه مى گشت و حال آنكه شمل مخالفان شما آزادگان عالم بنده و بنده زادگانى بودند كه حتى بندگان پست آنان رانابود مى كردند
فَهَلِ الْمِحَنُ يَا سَادَتِي إِلاَّ الَّتِي لَزِمَتْكُمْ وَ الْمَصَائِبُ إِلاَّ الَّتِي عَمَّتْكُمْ وَ الْفَجَائِعُ إِلاَّ الَّتِي خَصَّتْكُمْ پس اى امامان من اى آقايانم آيا بر شما خاندان رسول تمام مصايبى كه وارد شده غير از آن مصيبت وارد بر شما در عالم محنت و مصيبتى وجود دارد آيا فجايع و ظلم و بيدادى غير آنكه از اين امت بشما بزرگواران اختصاص يافت در عالم هست
وَ الْقَوَارِعُ إِلاَّ الَّتِي طَرَقَتْكُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِكُمْ وَ أَجْسَادِكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ و حادثه ناگوار سختى جز آنچه بر شما فرا رسيد در جهان هست؟ درود و رحمت خدا و بركاتش بر ارواح پاك و اجسام شريف شما باد”
و اینجاست که تزریق امید را در رگهای خشکیده از گناه و قلب چلوسیده از پلیدی حس می کنی و قدرت می گیری کمر خم شده زیر بار معصیت را کمی راست کنی و عزمت را برای زمین زدن نفس سرکش جزم کنی و گرمی روشنایی نوری را که برای ادامه مسیرت نیاز داری در کنج خانه دلت حس کنی و اینها همه معجزه اشکند و چه نگون بختند کسانی که سخن از افسردگیِ گریاندن و گریستن محرم می رانند.
الزاما شهرت نمی تواند همنشین شعور هم باشد.چرا که اکثرا شهرت وهم انگیز است و تو را به این خیال می کشاند از آنجایی که نقشی را خوب بازی میکنی و یا بر صحنه تئاتر, زیبا سخن می گویی ,حتما این هنر در صحنه های دیگر زندگیت جاری و ساری خواهد بود,به گفته ظریفی نکته سنج:"سلبریتی قهرمان صورت های وهمی بشر منتشر است.او بنا نیست بهره ای از علم یا عقل داشته باشد. آنچه قوام دهنده ی شهرت و محبوبیت سلبریتی هاست با غریزه و تخدیر و سرخوشی مرتبط است و آشیانه اش وهم است نه عقل و علم و هوشیاری.”
اما برای جدایی این مرز وهم و خیال خواندن این چند سطر اندر احوالات معدومینی که امروز عده ای برایشان نفیر ماتم سر می دهند , خالی از لطف نیست:
شهدای بدون صورت
کموله دموکرات ها بخاطر شدت کینه شان دست از سر جنازه ایرانی ها هم بر نمی داشتند. یک روز گفتند پایگاه کانه کوچک (در مسیر کرمانشاه) سقوط کرده است و دو پاسدار هم شهید شده اند و ضد انقلاب جنازه آنها را به کنار جاده کشانده و رها کرده است. با تیم عملیات فورا عازم شدیم و دیدیم بله دو پیکر پاک شهید کنار جاده هستند. خواستیم نزدیک شویم که دیدم سیمی بسته شده است؛ دیدیم بله به بمب وصل است و کنار پیکرها تله انفجاری کار گذاشته اند. تا بقیه را هم شهید کنند. تیم تخریب هم با ما بود و آنها را خنثی کردند. پیکر ها را برداشتیم. هیچ گوشتی بر صورتشان نبود. آنها را با شکنجه شهید کرده بودند. کارشان این بود که پاسداران را با روغن زیتون داغ می پختند و آنها را شهید می کردند. دو شهید کنار جاده صورتشان سفید سفید بود و فقط استخوانشان مانده بود. سخت بود تحویل این عزیزان به خانواده شان واولین لحظه رویارویی مادر.
برگرفته از کتاب «نورالدین کردستان»
آخرین نظرات