الزاما شهرت نمی تواند همنشین شعور هم باشد.چرا که اکثرا شهرت وهم انگیز است و تو را به این خیال می کشاند از آنجایی که نقشی را خوب بازی میکنی و یا بر صحنه تئاتر, زیبا سخن می گویی ,حتما این هنر در صحنه های دیگر زندگیت جاری و ساری خواهد بود,به گفته ظریفی نکته سنج:"سلبریتی قهرمان صورت های وهمی بشر منتشر است.او بنا نیست بهره ای از علم یا عقل داشته باشد. آنچه قوام دهنده ی شهرت و محبوبیت سلبریتی هاست با غریزه و تخدیر و سرخوشی مرتبط است و آشیانه اش وهم است نه عقل و علم و هوشیاری.”
اما برای جدایی این مرز وهم و خیال خواندن این چند سطر اندر احوالات معدومینی که امروز عده ای برایشان نفیر ماتم سر می دهند , خالی از لطف نیست:
شهدای بدون صورت
کموله دموکرات ها بخاطر شدت کینه شان دست از سر جنازه ایرانی ها هم بر نمی داشتند. یک روز گفتند پایگاه کانه کوچک (در مسیر کرمانشاه) سقوط کرده است و دو پاسدار هم شهید شده اند و ضد انقلاب جنازه آنها را به کنار جاده کشانده و رها کرده است. با تیم عملیات فورا عازم شدیم و دیدیم بله دو پیکر پاک شهید کنار جاده هستند. خواستیم نزدیک شویم که دیدم سیمی بسته شده است؛ دیدیم بله به بمب وصل است و کنار پیکرها تله انفجاری کار گذاشته اند. تا بقیه را هم شهید کنند. تیم تخریب هم با ما بود و آنها را خنثی کردند. پیکر ها را برداشتیم. هیچ گوشتی بر صورتشان نبود. آنها را با شکنجه شهید کرده بودند. کارشان این بود که پاسداران را با روغن زیتون داغ می پختند و آنها را شهید می کردند. دو شهید کنار جاده صورتشان سفید سفید بود و فقط استخوانشان مانده بود. سخت بود تحویل این عزیزان به خانواده شان واولین لحظه رویارویی مادر.
برگرفته از کتاب «نورالدین کردستان»
آخرین نظرات