سؤال کرد , اگر می گویند ظهور اتفاق نمی افتد مگر زمانی که زمین پر از ظلم و جور شود , پس ضرورت خوب بودن و اصلاح کردن امور چیست؟ اصلا چرا باید جلوی ظالم بایستیم؟ بهتر نیست اجازه دهیم تا به ظلمشان ادامه دهند؟
گفتم فراگیر شدن ظلم و جور را بد متوجه شدی. ممکن نیست ظالم مفتضح شود مگر با برپایی عدالت, چرا که اگر ما حق را آشکار نکنیم , باطل در چهره نفاق پوشیده می ماند.
دیدم هنوز با چشمان گرد شده نگاه میکند ; فهمیدم هنوز شیرفهم نشده
ادامه دادم , هنگامی که جماعتی برای اقامه عدل و داد به پا میخیزند , ظلم برای محو کردن آن گروه تلاشش را دوچندان میکند, پس وقتی یاوران حق بر اصول و مبانی خود ثابت قدم بمانند و مجاهده کنند و از مواضع خود عقب نشینی نکنند , باطل نیز برای از میان برداشتن این جماعت تلاشش را چند برابر میکند و با تمام قوا به مقابله برمیخیزد,اینجاست که ظلم به حد اعلای خود میرسد و ماهیت آن برای همه آشکار میشود و منافق نقاب از چهره بر میدارد.
از او پرسیدم به نظرت الان آمریکا بیشتر مفتضح شده یا چهل سال قبل؟
الان منافقان درون نظام بیشتر رسوا شده اند یا اوایل انقلاب؟
الان عربستان منفورتر شده یا چهل سال قبل؟
سکوت کرده بود و خوب گوش میکرد, دیگر حالت چشمانش آن بهت قبل را نداشت , به فکر فرو رفته بود و گویی در حال تحلیل اتفاقات ایران و جهان بود.
سکوتش نشان از رضایت داشت و این دلم را آرام کرد.
موضوع: "جهان اسلام"
#شهید_مطهری:"مسلمـان بـاید آن قـدر عمـیـق بـاشد کـه فـریب تزویر منافقان را نخورد. اسلام، مسلمانی میخواهد که حقیقت را از زیر پرده تظاهر درک کند و به حـدی تیزبین و تیـزهـوش و دارای فراست باشد که بتواند منـافـق را از غیرمنافق تشخیص دهد.”
امروز عده ای دست پرورده روباه پیر در لندن لم داده و بر مبنای میل استعمار فتوا می دهند و با استفاده ابزاری از برخی روایات ضعیف السند و سوء استفاده از احساسات افراد ظاهر بین در اتش اختلاف بین شیعه و سنی می دمند و با بی احترامی به مقدسات دیگران اسباب کینه و دشمنی و خدشه دار کردن چهره اسلام ناب را فراهم میکنند و با در اختیار داشتن رسانه هایی با دلارهای امریکایی و انگلیسی خود را به دروغ دلسوز حضرت زهرا (س)و مولا علی (ع) نشان می دهند.
دهانهایشان برای لعن و دشنام باز میشود، اما دستهایشان به سمت ماشه نمیرود تا از حرم اهل بیت دفاع کنند.به راستی چرا رد پایی از این نوع تشیع در مقابله با جریان تکفیری دیده نمیشود.چه رابطه ای بین پیدایش جریان تکفیری و تشیع انگلیسی وجود دارد؟
با پیروزی انقلاب اولین مسئله امام وحدت شیعه و سنی بود.این سیاست امام برای کسانی که تا آنزمان از تنور این اختلافات بهره می بردند گران آمد.چرا که این تفکر امام سبب شد تا علاقه به اسلام و تشیع افزایش یابد و جمعیت شیعه از سی و شش میلیون به سیصد میلیون کنونی برسد.
امام با مطرح کردن روز قدس حمایت انقلاب را از مردم فلسطین اعلام کردند و فرمودند علنا برائت بجویید اما از اسراییل و آمریکا و این برائت را در حج قرار دادند و بدین ترتیب میلیونها مسلمان هر سال در کنار کعبه فریاد مرگ بر آمریکا و اسرائیل سر دادند. این فریادها هژمونی استکبار را در منطقه به خطر انداخت.با تدبیر امام خمینی دشمن مشترک و اصلی آشکار شد.در لبنان حزب الله تشکیل شد و مسلمانان زیادی شیعه شدند.پیر خمین با هوشیاری مشترکات دو مذهب را برجسته کرد و برائت را به دشمن اصلی تغییر داد.
آمریکا احساس خطر کرد و با همراهی روباه پیر مراسم لعن و #عید_الزهرا را تقویت کرد تا به هدف امام خدشه وارد کند.عبدالمالک ریگی را در شرق به وجود اورد که سر صدها شیعه را برید.اولین قدم دشمن برای مقابله با سیاست امام تبدیل وحدت به اختلاف بود گروه هایی را در عربستان که تشیع را نجس می دانستند جذب و تقویت کردند و از میان آنها وهابیت کثیف را با پول عربستان به وجود آوردند.با بیداری های اسلامی تکفیری ها را علم کردند و آنها را به سوریه بردند تا به بهانه بیداری اسلامی بشار اسد را عزل کنند . سپس نوبت به این رسید تا گروهی تکفیری را در بین شیعه به وجود آورند و این شد که یاسرالحبیب و سپس سید صادق شیرازی ظهور پیدا کردند و برای مقابله با امام که فرموده بودند برائت از آمریکا و اسرائیل ;گفتند برائت از سه خلیفه و به پشتوانه هفتاد شبکه به نشر تفکر شیعه تکفیری پرداختند.هدف مشترک وهابیت و تشیع انگلیسی نابودی انقلاب و براندازی نظام جمهوری اسلامی است.
حضرت آیت الله خامنه ای فرمودند:تحریک احساسات دیگر فرق اسلامی به اسم شیعه، در واقع «شیعه انگلیسی» است و نتیجه آن، ظهور گروههای خبیث و مزدور وابسته به امریکا و سرویس جاسوسی انگلیس همچون داعش و النصره است
با شروع ماه محرم شبهات ریز و درشتی در فضای مجازی منتشر میشود که هدفش کمرنگ کردن راه امام حسین علیه السلام و به حاشیه راندن هدف این قیام عظیم در برابر ظلم و استکبار است. قطعا پشت پرده بسیاری از این شبهات اتاق فکرهایی پنهان است که تداوم خون سید الشهدا نوید برچیده شدن بساط ظلم و ستمگریشان را می دهد. اما در این میان افرادی هم هستند که از روی جهالت و یا مطالعه کم و یا حتی ناشی از کم کاری و یا اسف بارتر بد عملی امثال ما که داعیه ی مسلمانی داریم و مفتخریم که سینه زن و مداح و مبلغ راه حسینیم, شاید بی غرض حرفی می زنند که ناخواسته آب به آسیاب همانهایی می ریزند که برچیده شدن دستگاه عظیم و انسان ساز حسین علیه السلام را می طلبند.
اخیرا خانم نازنین بیانی در اظهار نظری التقاط گونه گفته است :«بیایید محرم امسال، به جای پرداختن میلیاردها تومان به مداحان برای گریاندن شما، آن را خرج خنداندن یتیمی کنید»
اولا , مداحی که دم زدن از ابا عبدالله را با ثمن بخس درهم و دینار دنیا معامله می کند , کم از عمر سعدی ندارد که هوس گندم ری او را در ردیف اشق الاشقیاء قرار داد و اما مگر در بین جماعت مادحین چه تعداد از این افراد داریم؟ دوما, مگر فلسفه گریستن یتیمان چیست ؟ جز ظلم و ستمی که حق آنها را در جیب نجومی بگیرانی می ریزد تا سهمشان شکم گرسنه و اشک چشم باشد و مگر نه این است که بخشی از این یتیمان فرزندان شهدایی هستند که در راه مبارزه با ظلم یزیدیان عند ربهم یرزقون شدند و حسین (ع) قیام کرد تا ریشه این ظلم یزیدی را بخشکاند و تا حدود زیادی خشکاند, چرا که انقلاب اسلامي با فرهنگ كربلا پيروز شد و ماه محرم بود كه كـار را يـك سـره كـرد .«سوليوان» سفير آمريكا در ايران (سـال )٥٧ ميگويد:"در ملاقاتي كه قبل از محرم آن سال با شاهداشتم، او گفت : اگر از محرم امسال سالم بگذريم پيـروز مـي شـويم ” چـون شـاه خـودش را ازكربلا ضربه پذير ميديد.
سوما , اگر کسی فلسفه اشک بر امام حسین ع را درک کند حاضر هست میلیونها صله بدهد برای گریاندنش.جفری کاتر در کتاب زبان اشکها می نویسد:"هر قطره اشکی که فرو میغلتد, پیغام درونی را به همراه دارد که به واسطه آن ماهیت افراد آشکار میشود .گریستن عامل برقراری ارتباط میان انسانها و گویش بیصداست” وقتی اشک برقرار کننده رابطه بین انسانهاست, صد البته اگر این اشک برای داغ مصیبت و غم و محبت آل الله ع روان گردد , پیوندی که قرار است ما را به حوض کوثر برساند صد برابر محکمتر خواهد شد,و شاهد بر این مدعی سخن امام رضا جانمان (ع) است در روز اول محرم به یکی از یارانش: «اگر خوش داری تا با ما در درجات عالی بهشت باشی، برای حزن ما محزون باش و برای شادی ما شاد، و برتو باد دوستی و پیروی از ما، چرا که هر گاه شخصی سنگریزهای را هم دوست بدارد، خداوند او را با آن محشور گرداند.»
چهارما , عده ای به غلط گریه بر اباعبدالله را موجب افسردگی می دانند در حالیکه جفری کاتلر در جای دیگری از کتابش به پژوهشهایی اشاره می کند که بر روی مواد تشکیلدهنده اشکهای گوناگون صورت گرفته است. او مینویسد: شیمیِ اشک افسردگی، با شیمیِ اشک شوق متفاوت است در اولی موادی سمی یافت شده است و در دومی اجزائی آرامشبخش.
وقتی اشک از سر شوق چنین خواصی دارد , گریههای ما برای امام حسین (ع) که نشانی از محبت پاک ما به ارزشهای والای انسانی دارد و هم عامل حرکتآفرینی برای نزدیک شدن به کانون محبت و معرفت الهی است ,آیا اثری جز امید و نشاط و تقویت روح خواهد داشت؟
دیروز برنامه عصر میزبان خانم هیام عطوی بود.کسی که از پانزده سالگی همراه شهید چمران و جز آن 450 نفر کودک و نوجوانی بود که آقا مصطفی برای حمایتشان پشت پا زد به تمام خوشی و راحتی و آسایشی که در قلب آمریکا داشت.
هیام از عنفوان جوانی و زیر دست کسی تربیت شد که هرگز کسی عظمت روحش را نشناخت و آنچنان هنوز عاشقانه از استادش نام میبرد که گویی هنوز او را حاضر و ناظر میبیند.
هیام حرفهایی زد که برای هر قلب آزاده و نه فقط مسلمان ,دردآور بود.از مظلومیت و در عین حال اقتدار #حزب_الله گفت و ناسپاسی ما ایرانی ها. از اینکه ما آنقدر نمک نشناش شده ایم که به او توصیه کرده اند وقتی که در ایران هست عربی حرف نزند.
خیلی حرفها زد و وقتی به #یمن رسید و روایت مظلومیت این ملت مقاوم و مستضعف را گفت که تصور می کنند قلب ملت ایران برایشان می تپد ,دلم آتش گرفت.
به خودم گفتم خدا راشکر گویی آنجا هم سکوت رسانه ای برقرار است که خبر بی مهریها را به گوششان نرسانده است.
گفتم خدا را شکر که نمی دانند ملت ایران مغزشان پر شده با هجویات bbc و voa و آمدنیوز و من و تو و سرشان گرم دلقک بازی اعتدالیون و اصلاحات و بهاری هاست.
گفتم خدا را شکر که هنوز خبر کرختی رگ غیرت ایرانی ها به گوششان نرسیده که خبر عروسی فلان هنرپیشه با بهمان بازیگر برایشان داغتر است از داغ مردم یمن.
گفتم خدا راشکر که یمن گوشش به بعضی واقعیات هنوز بدهکار نشده, خدارا شکر. و اینجا بود ذهنم گریزی زد به حرفهای سید مرتضی :” وجود و بقای انقلاب به دین و دینداری مردم رجوع دارد؛ پس هر چه بتواند انسان را به غفلت بکشاند می تواند اسباب یک مبارزه سیاسی با انقلاب اسلامی واقع شود: از عکس های فوتبالیست های حرفه ای در آدامس های بادکنکی گرفته تا دانستنی های عملی، دیدنی های توریستی… رمان های عشقی و پلیسی و ایدئولوژی های سیاسی، یعنی هر چه بتواند بنیان دینداری را سُست کند، فی نفسه می تواند در خدمت مبارزه با انقلاب اسلامی که بر اصل « عینیتِ دیانت و سیاست » استوار است واقع شود. بنابراین، غرب برای مبارزه با انقلاب لازم نیست که حتماً روی به مقابله سیاسی و نظامی بیاورد؛ همه چیز، مشروط بر آنکه بتواند مردمان را از دین غافل کند، یک سلاح سیاسی است. ” و امروز این غفلت محقق شده است.
پنجشنبه شب پستی نوشتم و در اینستاگرامم منتشر کردم و از شهدا استمداد خواستم و از اوضاع اینروزها گله کردم , خدا به شفاعت امام و شهدا چنان مبهوتم کرد که هنوز در حیرت از اینهمه برکت برخواسته از نام و یاد و خوش رقصی شهدا هستم. این قسمت متنی هست که از قلم سید مرتضی عاریت گرفتم:"اگر سراغمان نیایید و کلامی و حرفی بر زبان نیاورید ما هم کم کم باورمان می شود که همه چیز تمام شده است.باورمان می شود که دیگر رد پایی از شما پیش رویمان نیست", اکنون و بعد از یک سفر سه روزه که انگار ازجای دیگری تدارک شده بود ,خواستم بگویم که همه چیز تمام نشده است ,ردپایی, کلامی و حرفی هست ,به والله شهدا زنده اند و ما مرده ایم.
القصه ,صبح جمعه آفتاب نزده بود ,بدون برنامه ریزی به همراه مادر و برادرم قدم در جاده ای گذاشتم که قرار بود چشمم را به روی شهدا و امام جور دیگری باز کند, گفته بودم :"شهدا,دنیا بدون شما و امام سخت است ” و خدا خواست که به من نشان دهد ,هم امام هست و هم شهدا. بعد از بیست سال یا بیشتر ;دقیق یادم نیست آخرین باری که حرم امام را زیارت کردم ,اما اکنون آخرین بار را خوب به یاد می آورم ,ظهر جمعه 26 مردادماه 97 بود ,من چسبیده به شبکه های ضریح پیر جماران و اشک و اشک و اشک و آغوش باز آن روح آرام خدا که چقدر آرامم کرد. خدا ظهر جمعه را در آغوش حرم امام برایم عرفانی تر کرد.
اما بگذار تا از عصر و غروب جمعه بگویم ,که چگونه برای اولین بار در عمرم سر از مزار شهدایی در آوردم که حتی قادر به تصورشم هم نبودم. از مزار شهید پلارک شروع شد و همچون دانه های تسبیج یکی یکی زیارت شهدا پشت سر هم ردیف شد و دست تقدیر من را به مزارشان کشید. هنوز در بهت آن لحظه ای هستم که سرم را چرخاندم و مزار #شهید_چمران را دیدم , در هیجان این حضور بودم که چشمم به سنگ مزار #شهید_تهرانی_مقدم خیره ماند و سپس #شهید_همت و فکوری و دست آخر قطعه سرداران بی پلاک و صدای اذان غروب جمعه اینهمه را وصل به ملکوت کرد.
مگر میشد دل کند و رفت ,اما چاره ای نبود رفتم اما دلم ماند کنار همه شهدای #قطعه_26 و 24, سربند همین جا ماندن دل بود که بعد از ظهر شنبه دوباره خودم را در مسیر بهشت زهرا دیدم و خدا خیر بدهد به مادر و خاله ی مهربانم که همسفر بیقراریهایم شدند و اینگونه بود که زیر ظل آفتاب آخرین روزهای مرداد ماه و گرمای پنجاه درجه سرگشته قبور شهدا شدم و اینبار سر از قطعه 72 تن و #شهید_بهشتی و رجایی و باهنر در آوردم.
یکدفعه و در میان اینهمه شهید راه انقلاب و دفاع مقدس ,دلم پر کشید طرف #شهدای_مدافع_حرم ,اما حیران که کجاست مزار این عباسان زینب س , قطعه به قطعه می رفتم و چشم می چرخاندم که نکند جایی جمله ای ,اشاره ای از “کلنا عباسک” ببینم ,در همین گیر و دار سر از قطعه 29 در آوردم, از مردی سراغشان را گرفتیم و گفت :همه جا هستند ,اما عجالتا یکیشان را الان قرار است در همین قطعه دفن کنند , بیتاب تر شدم و چشمم به قبری افتاد که آغوش گشوده بود برای پیکر شهیدی که چهار سال پیش عند ربهم یرزقون شده بود و اکنون باز می گشت و قبری که گل آذین شده انتظارش را می کشید.
دلم یکدفعه پر کشید سمت شهید آوینی که مسحور قلمش هستم و گاهگاهی تضمین متنهایم,نوشته های سید مرتضی است و از قضا همین متن پست قبلم ,از سرچ گوگل مدد گرفتم و نام و نشان قطعه خبر از این می داد که سید تنها چند قبر آنطرف تر از قبر همین شهید مدافع حرم روزی خور پروردگار است ,حالا بماند که چه ماجرایی داشت زیارت شهید آوینی و حضور در تشییع آن مدافع حرم زینب(س).
و اما غرضم از اینهمه زیاده گویی که صد البته از جزئیاتش گذشتم, این بود که بگویم شهدا که جوانمردی فقط در ذائقه ی آنهاست ،لحظاتی از خلوت بهشت فارغ شدند،زخم ترکش ها را فراموش کردند و از ما دلجویی کردند و من مأمور بودم تا پیامشان را به شما منتقل کنم که شهدا برخاستند و گفتند این جا همه چیز تمام نشده است,اگر امام جلوی چشمانمان جرعه جرعه جام زهر را نوشید و رفت اما جنگ خانمان سوز تمام نشد!…این راه با شهدای مدافع حرم ادامه دارد و راهی که با خون باز شود به راحتی بسته نخواهد شد و تزریق میشود در رگ جامعه و حججی ها را به بار می نشاند,حججی هایی که خمینی را ندیده بودند و لبیک گوی خامنه ای شدند.پس راه امام و شهدا با سید علی ادامه دارد….
آخرین نظرات