گاندو و حاشیه های به وجود آمده پیرامونش خود بهترین ملاک برای قضاوت حق و باطل است.
شاید خداوند با گاندو در حال اتمام حجت بر ما مردم است.
گاندو تنها یک سریال نیست که به منزله یک اسکالپل , کالبد انقلاب را شکافته و از آنچه در زیر پوست این انقلاب نجیب و مظلوم در جریان است پرده بر میدارد.
گاندو به زخم های چرکین نیشتر زده و از عفونت های زیرپوستی می گوید.
از جریان نفوذ تا جریان نفاق .
گاندو دستکش مخملی از دستان چدنی بر میگیرد و آن روی سکه مؤدبان مهربان را به تصویر می کشد.
گاندو روایت مظلومیت و اقتدار توأمان است .
گاندو وصف حال مارخوردگان افعی شده ی با ژن خوب است که نون در خون مردم تریت می کنند و آب در آسیاب دشمن می ریزند.
پشت علی نماز می خوانند و بر سر سفره معاویه مهمانند.
گاندو هم خودش حرف بسیار دارد و هم حاشیه هایش رسوا می کند آنانی را که منافعشان در گرو عدم آگاهی توده های مردم بوده و هست. مردمی که حق دانستن و قضاوت کردنشان یعنی این حیاتی ترین حقوق خودشان را به دیگرانی واگذار کرده اند که چشم دیدنشان را ندارند و برای مشتی دلار گرای تحریم به گرگ بی صفت می دهند.
باشد که مردم شعور تاریخی خود را بازیابند و به مرحله ی تحلیل عینی واقعیات پیرامونشان رسند تا فریب خوردن و به بیراهه کشانده شدن تقدیر همیشگیشان نباشد.
موضوع: "بصیرت"
وقتی به تاریخ رجوع میکنیم, میبینیم هروقت سپاه اسلام به گلوگاه کفر نزدیک شده و در یک قدمی فتح بیت المقدس رسیده ,تکاپوی منافقان برای جلوگیری از این فتح دو چندان شده ,منافقانی که جیره خوار اسرائیلند.
در سال نهم هجرت و یکسال قبل از شهادت پیامبر (ص) , ایشان سپاهیانی را به فرماندهی سه نفر از سرداران رشید اسلام یعنی جعفر ابن ابیطالب,زید بن حارثه و عبدالله ابن رواحه به جبهه موته (جایی در 120 کیلومتری دمشق فعلی)اعزام کردند, اما به دلیل گسیل شدن سی هزار نیروی کمکی از طرف دولت روم و برای همراهی با یهودیان مستقر در موته ,متحمل شکست سختی شدند و با شهادت هر سه فرمانده مجبور به عقب نشینی و بازگشت به مدینه شدند و اینگونه بود که آخرین استحکامات یهود در موته دست نخورده باقی و قدس به عنوان کانون فتنه یهود در اختیار اونها موند.
حضرت محمد (ص) بعد از حجه الوداع و با نگرانی نسبت به توطئه های یهود و باقی موندن کانون فتنه در قدس , مسلمانان رو تشویق به تدارک مجدد سپاه کردند تا دوباره به سمت موته حرکت کنند که توسط منافقین مدینه مسموم و بیمار شدند و برای همین کار تدارک سپاه دشوارشد, ولی با سختی زیاد سپاه اسامه تشکیل شد و مهیای اعزام به موته شد که بلافاصله تحرک منافقین تشدید شد و حاضر به همراهی با سپاه اسامه نشدند و با شهادت پیامبر (ص) مشغول تدارک دیدن سقیفه شدند و ازخلافت امیرالمؤمنین علیه السلام جلوگیری کردند.
دیگر بار و در زمان خلافت حضرت علی علیه السلام بود که حضرت در سال دوم حکومتشون و با توجه به کانون فساد بودن شام تحت حکومت معاویه جنگ صفین رخ داد و ایشان با اعزام سپاه اسلام به شام , بار دیگر در صفین(موته) کانون فساد و فتنه یهود با خطر سقوط مواجه شد و با فتنه منافقان یک قدم مانده به برچیده شدن فتنه شام , با مذاکره خائنانه کانون فتنه پابرجا ماند.
اینک بعد از هزار و چهارصد سال و…..
مبنای رفتار رهبر نظام اسلامی با براندازان و مخالفان چیست؟
دکتر شریعتی پاسخ می دهد: “دارند بیتالمال را تحویل میگیرند. خازن بیتالمال صورت میدهد و (وقتی که) آنها میخواهند بنشینند و صحبت کنند، علی چراغ را خاموش میکند. میگویند «چرا چراغ را خاموش میکنی؟» علی میگوید «حالا میخواهیم صحبت کنیم و صحبت احتیاج به نوشتن ندارد؛ بنابراین این نور لازم نیست، و چراغ (هم مال) بیتالمال است». این، نه بخاطر اینست که حضرت امیر میخواهد از آن نکتهسنجیهای خیلی مقدسمآبانه کند! این مسأله معنی خیلی عمیقتری داشت. میخواهد به اینها بگوید که «آقا، ول معطلید، بروید! در اینجا یک قطره موم بیتالمال نباید بیهوده بسوزد. هزار مملوک برای تو کار میکنند، ولی در این رژیم خبری نیست. برو دنبال کارت؛ در عین حال که البته خیلی به ما لطف کردی، و در آن اعتصاب سقیفه شرکت کردی، و در شورا میخواستی به ما رأی بدهی و قوم و خویش هم هستی، و طلحه و زبیر هم هستید، ولی اینجا خبری نیست». اینها میگویند «خوب، پس به ما اجازه بده که به سفر حج برویم». اینها میخواهند (به عنوان) سفر حج به آنجا بروند و عایشه را بردارند و از کینههایی که به خاندان پیغمبر دارد، استفاده کنند، و معلوم است که دارند برای طغیان میروند، ولی بهرحال الان طغیانی نکردهاند، دو انسانند که، ولو با علی مخالفند، حق دارند به مسافرت بروند، حق دارند به سفر حج بروند، حق دارند که از آنجا خارج شوند، و نمیشود از این حق محرومشان کرد؛ حق دو انسان است که بروند. (طلحه و زبیر)میروند و جنگ جمل را راه میاندازند، در صورتی که علی میتوانست هر دوی آنها را توقیف کند و نگذارد بروند، و (در این صورت)توطئه خوابیده بود. اما اینجا فقط دو نفر قربانی نشده بودند.
اگر علی جلوی اینها را میگرفت، فقط دو نفر- طلحه و زبیر- حقشان پایمال نشده بود، (بلکه) به عنوان نمونه، حق انسان پایمال شده بود، حقی که علی مظهر پاسداری آن است. علی نیامده که جلوی توطئهها را بگیرد و حکومت را ادامه بدهد و دشمن را بکوبد. اگر علی را با این ملاک حکومت بسنجیم، همهی اینها قابل انتقاد است؛ اما اگر با ملاک نمونهسازی، یعنی امامت بسنجیم، هر گاه علی جز این انجام میداد، به عنوان حاکمِ لایقِ سیاستمدارِ مقتدر و موفق در تاریخ تلقی میشد، اما به عنوان یک امام هرگز، زیرا امام حق دارد شکست بخورد، اما حق ندارد که دامنش لکهدار باشد.
در جایی که موفقیت او و حکومت او موکول به نادیده گرفتن حق یک فرد است، امام به عنوان یک مجسمهی مطلق ارزشهای متعالی، باید که برای همهی نسلها تابلو، نمونه و مظهر باشد. برای حفظ همان حق یک فرد، باید شکست خودش را و همهی پریشانیها و بدبختیهای خودش و خانوادهاش را تحمل کند، تا دستش به ناحق آلوده نشود. امام، به عنوان مظهر حقیقتها و ارزشها، نباید ضعیف باشد، گرچه در زندان، تنها، نابود شود («ضعیف» یعنی ضعف انسانی).
أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا یُفْتَنُونَ
“تصور کنید کسی گندمی داشته باشد که آن را پاک و پاکیزه کند و در جایی قرار دهد.بعد از مدتی به سراغ آن برود و ببیند که به آن کرم افتاده, آن گندم را بیرون آورد و تمیز و پاک کند و باز آن را به جای اولش برگرداند مدتی بعد بار دیگر از آن بازدید کند و ببیند تعدادی کرم در آن افتاده, آن کرم ها را بیرون برد و گندم را پاک و پاکیزه کند و به همان جا برگرداند, و همین طور این کار را تکرار کند تا اینکه فقط اندکی از آن گندم باقی بماند; گندم کمیابی که کرم به آن ضرری نمی رساند … شما اینگونه از هم تمییز خواهید یافت.از شما باقی نمی ماند مگر گروه کمی که فتنه ها نمی تواند هیچ گونه زیانی به آنها برساند.”
بنابر سنت الهی یکی از سخت ترین فتنه ها و امتحانات خداوند , امتحان تبعیت از اولیاء خویش است. به عبارت واضح تر میزان ولایت پذیری. امتحان پذیرش ولایت از همان ابتدای خلقت زمینه ساز امتحانات سخت بشر بوده و خواهد بود.
اولین امتحان از ابلیس بود که “أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ” امتحان بعدی امتحان ولایت هابیل بر قابیل بود که : “فَقَتَله فأصبحَ مِن الخاسرين” امتحان تبعیت موسی از خضر و کم صبری موسی در برابر کارهای حکیمانه حضرت خضر که شد “هذا فِراقُ بَيْني وَ بَيْنِكَ” امتحان از برادران یوسف بر ولایت او امتحان ولایت پیامبر درس نخوانده بر خاندانش امتحان ولایت امیرالمومنین بر امت بعد از نبی ص و غدیر و “اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتی”
و در روز قیامت از همین نعمت ولایت میشود “ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ” که شرط حب به خداوند است:"قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي” “ای پیامبر؛ به مردم بگو اگر خداوند را دوست دارید؛ از #من(رسول خدا) تبعیت کنید”
و امروز امتحان ما با ولایت فقیه است که همان امتداد ولایت پیامبر (ص) و امامان معصوم علیهم السلام است که هرکس دلش با ولایت گره نخورد , از هدایت بی بهره خواهد ماند. به امید اینکه گندم ایمانمان به آفت ولایت گریزی مبتلا نگردد.
خداوند در سوره اعراف ایه 116 فرموده:"قَالَ أَلْقُوْاْ فَلَمَّا أَلْقَوْاْ سَحَرُواْ أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءوا بِسِحْرٍ عَظِيمٍ” موسی گفت: شما اول اسباب خود بیفکنید. چون بساط خود انداختند به جادوگری چشم خلق بربستند و مردم را سخت به هراس افکندند، و سحری بس عظیم و هولانگیز برانگیختند.”
در تفسیر نور ذیل این قسمت از ایه “سَحَرُواْ أَعْيُنَ النَّاسِ"آمده : در راه شناخت ,نباید به حواس ظاهری تکیه کرد, چون گاهی چشم هم افسون شده و تحت تاثیر قرار می گیرد و تصرف جادوی ساحران در چشم مردم است, نه واقعیت ,مثل سراب که آب به نظر می آید. انبیاء با بصیرت مردم کار دارند, و ساحران با بصر مردم.
نکته: امروز و با گسترده شدن شبکه های اجتماعی و فضای مجازی ,راحت تر می توان به مفهوم این ایه پی برد ,صفحه هایی که همچون سحر ساحران انسانها را تحت تاثیر هیجانات کاذب قرار میدهند و این سحر قطعا در خدمت طواغیت زمان و فرعونیان عصر حاضر به کار گرفته می شود تا چند روزی بیشتر زوال دولتشان به تاخیر افتد و ندای موسوی حق از گوش جانها دور گردد.
در ذیل این بخش از ایه وَاسْتَرْهَبُوهُمْ نیز می خوانیم: طاغوت ها و مدعیان باطل ,همواره تلاش می کنند که با ایجاد رعب و وحشت ,مردم را بترسانند. نکته :اکنون نیز همین, شیوه فرعونیان است ,با دمیدن دروغین در شیپور جنگ و ایجاد ترس و وحشت هم رای می آورند و هم خواهان ادامه برجام اروپایی هستند.
در مورد “بِسِحْرٍ عَظِيمٍ” هم آمده: برای کوبیدن هر حقی ,از وسایل مشابه آن استفاده میشود,مذهب علیه مذهب و روحانی نما علیه روحانی .اینجا نیز جادو و سحر بر ضد معجزه حضرت موسی ع بکار گرفته شده است.
نکته : به یاد بیاورید ,درس مذاکره گرفتن از کربلا ,وارونه جلوه دادن صلح امام حسن ع و اهل مذاکره بودن امام رضا علیه السلام را.
و السلام علی من اتبع الهدی
آخرین نظرات