مبنای رفتار رهبر نظام اسلامی با براندازان و مخالفان چیست؟
دکتر شریعتی پاسخ می دهد: “دارند بیتالمال را تحویل میگیرند. خازن بیتالمال صورت میدهد و (وقتی که) آنها میخواهند بنشینند و صحبت کنند، علی چراغ را خاموش میکند. میگویند «چرا چراغ را خاموش میکنی؟» علی میگوید «حالا میخواهیم صحبت کنیم و صحبت احتیاج به نوشتن ندارد؛ بنابراین این نور لازم نیست، و چراغ (هم مال) بیتالمال است». این، نه بخاطر اینست که حضرت امیر میخواهد از آن نکتهسنجیهای خیلی مقدسمآبانه کند! این مسأله معنی خیلی عمیقتری داشت. میخواهد به اینها بگوید که «آقا، ول معطلید، بروید! در اینجا یک قطره موم بیتالمال نباید بیهوده بسوزد. هزار مملوک برای تو کار میکنند، ولی در این رژیم خبری نیست. برو دنبال کارت؛ در عین حال که البته خیلی به ما لطف کردی، و در آن اعتصاب سقیفه شرکت کردی، و در شورا میخواستی به ما رأی بدهی و قوم و خویش هم هستی، و طلحه و زبیر هم هستید، ولی اینجا خبری نیست». اینها میگویند «خوب، پس به ما اجازه بده که به سفر حج برویم». اینها میخواهند (به عنوان) سفر حج به آنجا بروند و عایشه را بردارند و از کینههایی که به خاندان پیغمبر دارد، استفاده کنند، و معلوم است که دارند برای طغیان میروند، ولی بهرحال الان طغیانی نکردهاند، دو انسانند که، ولو با علی مخالفند، حق دارند به مسافرت بروند، حق دارند به سفر حج بروند، حق دارند که از آنجا خارج شوند، و نمیشود از این حق محرومشان کرد؛ حق دو انسان است که بروند. (طلحه و زبیر)میروند و جنگ جمل را راه میاندازند، در صورتی که علی میتوانست هر دوی آنها را توقیف کند و نگذارد بروند، و (در این صورت)توطئه خوابیده بود. اما اینجا فقط دو نفر قربانی نشده بودند.
اگر علی جلوی اینها را میگرفت، فقط دو نفر- طلحه و زبیر- حقشان پایمال نشده بود، (بلکه) به عنوان نمونه، حق انسان پایمال شده بود، حقی که علی مظهر پاسداری آن است. علی نیامده که جلوی توطئهها را بگیرد و حکومت را ادامه بدهد و دشمن را بکوبد. اگر علی را با این ملاک حکومت بسنجیم، همهی اینها قابل انتقاد است؛ اما اگر با ملاک نمونهسازی، یعنی امامت بسنجیم، هر گاه علی جز این انجام میداد، به عنوان حاکمِ لایقِ سیاستمدارِ مقتدر و موفق در تاریخ تلقی میشد، اما به عنوان یک امام هرگز، زیرا امام حق دارد شکست بخورد، اما حق ندارد که دامنش لکهدار باشد.
در جایی که موفقیت او و حکومت او موکول به نادیده گرفتن حق یک فرد است، امام به عنوان یک مجسمهی مطلق ارزشهای متعالی، باید که برای همهی نسلها تابلو، نمونه و مظهر باشد. برای حفظ همان حق یک فرد، باید شکست خودش را و همهی پریشانیها و بدبختیهای خودش و خانوادهاش را تحمل کند، تا دستش به ناحق آلوده نشود. امام، به عنوان مظهر حقیقتها و ارزشها، نباید ضعیف باشد، گرچه در زندان، تنها، نابود شود («ضعیف» یعنی ضعف انسانی).