دیشب حرفهای عمو ابراهیم راکه شنیدم و شجاعتش در بیان عقایدش را دیدم; آن هم در جایی که صحنه گردانان آن بیشتر شومن ها و وابستگان به نظام لیبرالی هستند; احساس غرور کردم از اینکه در زمانه ای عنود ,هنوز مردانی از جنس آوینی ها وجود دارند که پرچم دار آرمانهای انقلاب خمینی اند. اما عمق دردها و زخم هایی که اشباح الرجال این زمانه بر دل ابراهیم نشانده اند ,دلم را به درد آورد. اینکه بخواهی پاسدار حرمت خون بهترین هایی باشی که عند ربهم یرزقونند و طعنه بشنوی. اینکه سفاکی ددمنشان را به تصویر بکشی و فیلمت را کمدی و ارگانی قلمداد کنند. اینکه نمک خورده های نمکدان شکن و پور نارشیدانی بر تو بتازند که تریبون دار شده از خون مدافعان حرم و انقلابند, بیش از هر چیز تراژدی حزب_اللهی بودن در جمهوری اسلامی و مظلومیت#انقلاب را به رخ میکشد. اما اینها همه عجیب نیست وقتی به سراغ کلام مولا می روی ,مولایی که خود زخم خورده از واژگونی زمانه ای است که معاویه صفتان منصب دار آنند :"أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا قَدْ أَصْبَحْنَا فِي دَهْرٍ عَنُودٍ وَ زَمَنٍ [شَدِيدٍ] كَنُودٍ، يُعَدُّ فِيهِ الْمُحْسِنُ مُسِيئاً وَ يَزْدَادُ الظَّالِمُ فِيهِ عُتُوّاً” آری در زمانه ای عنود و کینه توز صبح کرده ایم که جای نیکوکار و گنه کار عوض شده است.عده ای که معتقدند “مردم را نمیشود به زور به بهشت برد” به دنبال دگرگونی نظام ارزشی جامعه اند تا افیون بی غیرتی را بر رگ جامعه تزریق کرده و صدای حق طلبی را در نطفه خفه کنند.مسير حرکت هر جامعه، به سوى ارزشهاست; حال اگر ضدّ ارزش ها جاى ارزشها را بگيرند، حرکت عمومى جامعه به سوى ضدّ ارزشها طبيعى خواهد بود. در جامعه ای اگر مرجعیت فکریش را کوتوله بازها و مغزهای کوچک زنگ زده در دست گیرند; جوانانش نیز قدم در همان راه می نهند که و اگر عالمان و انقلابیون مرجع شوند;ریل گذاری به همان سمت خواهد بود و امویان از این می ترسند. زمانی که قرار بود شاه عباس صفوی از عالم گرانقدر شیعه,#شيخ_بهايى،در برابر خدمات بزرگ علمى و عمرانیش,تجلیل کند, شیخ تعیین کرد تا بر اسب شاه بنشیند و شاه در رکاب او پياده حرکت کند و کوچه به کوچه و خيابان به خیابان در مقابل چشم مردم بروند تا باور جامعه پروش یابد که ارزش در علم و دانش است نه قدرت و ثروت چرا که درنظام ارزشی جاهلی ابوسفيان ها و ابوجهل ها پرورش می یابند و عمروعاص ها و ابوموسى اشعرى ها به جاى مالک اشترها و ابوذرها و عمار ياسرها خواهند نشست و اين همان است که مولا علی علیه السلام را با فرق شکافته رستگار میکند و حسین ع را به میان گودال ذبح میکند #حاتمی_کیا
موضوع: "امام حسین علیه السلام"
زمانی #امام_موسی صدر پای در خاک لبنان نهاد که نه حجاب و بی حجابی; بلکه برهنگی و عدم برهنگی مطرح بود. امام به ارزش واقعی وجود زن واقف بود و اینگونه #تبرج و خودنمایی ازجانب زنان را بر نمی تافت می دانست که فرهنگ یک شبه به سامان نمیشود.همانگونه که نفوذ و استحاله فرهنگ تدریجی است,اصلاح آن نیز زمان میطلبد.برای کشف ریشه این تبرج جاهلی یکسال مداوم مطالعه کرد و به این نتیجه رسید:"پس از یکسال مطالعه عامل اصلی این بی بند وباری را در بی سوادی,#تهی_مغزی و دور بودن این زنان از تعالیم اخلاقی و دینی یافتم.فهمیدم که نخست باید سطح فکری و تربیتی #زنان از جهت #دینی و اخلاقی تقویت شود.” آری ,امام موسی صدر هم درد را فهمید و هم درمان را .نه چون افراطیان دیروز ایران #گشت_ارشاد و پونز را علاج کار دید و نه چون تفریطیان امروز بی حجابی اجباری را. #دختر_خیابان_انقلاب اگر گوهر وجودش با تعالیم آسمانی دین و اخلاق آبیاری شده بود و آنقدر به بالندگی و رشد عقلی رسیده بود هرگز پرچم سفید تسلیم در برابر شهوترانان بیمار دل را بالا نمی برد.میفهمید وجودش ابزاری شده در دست مزدوران بی وجودی که دلارهای کثیف رمز بقاء حیاتشان است و زباله دان تاریخ فرجام شوم تهی مغزیشان جیره خوار دشمنانی که دریافته اند برای تسلط بر یک جامعه باید زنانش را تسلیم شهوت مردانش کرد تا هم مرد رزم آفرین سلاح #جهاد بر زمین گذارد و تخدیر شده چون چهارپایان فقط به دنبال جفت گیری باشد و هم زنانش بزک شده غرق در رنگ و لعاب غربی به دنبال تبرج و خودنمایی و ارزان فروشی امروز تنها راه برای رهایی از دام شیاطین جن و انس; تربیت و اعتلای دانش دینی زنان و مردانمان است.گم شده امروز جامعه ما شرم و حیایی است که باید انگیزه درونیش تقویت گردد. اگر “الم یعلم بان الله یری” باورمان شود.. اگر “انّ علیکم لحافظین کراما کاتبین” چراغ راهمان گردد. اگر"ما یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلاّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ” ایمان مستقرمان گردد. دیگر نباید بر سر حجاب داشتن یا نداشتن,اینگونه جامعه دچار اصطکاک شود و حقه های نخ نمای مزدوران هر روز از میان کمپینی رنگین ما را به دنبال خود ببرد. آنوقت دیگر برای ایمان مستقر نباید نگران بود,چرا که چنین ایمانی در میان رنگین کمان رنگها نیز رنگ نمیبازد. درد امروزمان اینست که ما را به لذتهای دنی عادت داده اند و سقف ارزشهایمان را به کوتاهی فاصله شکم و…تقلیل داده اند,ارزشهای بی ارزشی که سرگرممان کنند و در بیخبری چپاول . کاملا بی ربط: جلیقه نجات را اگر تَن ماهی کنید میشود جلیقه مرگ، برای همه نُسخه یکسان نپیچید، همه مثل هم نیستند
شب عاشورا پای منبر از سخنران حکایتی رو شنیدم که تکان دهنده بود,ایشون با یک واسطه از یکی از بازاریهای تهران نقل کرد که :
.
پدر من مقلد آیت الله سید احمد خوانساری بود ,یک مرجع تقلید مجسمه زهد و تقوا که معروف بود به سلمان فارسی ایران.
.
پدرم تو کار توزیع لوازم التحریر بود و یک دفعه یک سفر میره چین و چند کانتینر مدادهای قرمز و مشکی رو وارد میکنه ,بعد از وارد کردن این بار نمی دونم چی شد اون جنس مداد تو کشور کمیاب میشه به طوریکه مداد دو ریالی رو میشد تا هشت ریال فروخت.پدر ما اینجا به شک افتاد که نکنه این معامله حروم باشه و از اونجاییکه مقید به احکام کسب و کار بود گفت باید از اقای خوانساری استفتاء کنم.پا شد رفت خدمت ایت الله و شرح ما وقع کرد,آقا فرمودند که می تونید به این قیمت بفروشید اما این کار بی انصافیه.
.
من و بابام خوشحال شدیم که سودی نصیبمون میشه و شرعا هم مشکلی نداره.بابام خداحافظی کرد و وقتی خواست بیاد بیرون آقا صداش زد و اونم برگشت و نشست .اقای خوانساری گفت:ظاهرا شما معنی بی انصافی رو نفهمیدید.شما قصه کربلا رو شنیدید؟.
.
بابام گفت کجاش رو ؟اقا گفت :می دونید که امام حسین رو سربریدند,اما می دونید بی انصافی کجای کار بود ؟اینکه اگر حسین علیه السلام را کشتید دیگه چرا بر پیکر پاکش اسب تازوندید؟چرا کهنه پیراهنش رو بردید؟چرا خیامش رو آتیش زدید؟چرا به حرمش بی حرمتی کردید؟
.
پ ن: آره عزیزان بی انصافی یعنی با اسب بر پیکر حسین فاطمه ع تاختن ,حالا بریم ببینیم ما ها کجای زندگیمون بی انصافی کردیم؟اگر کارمندیم ,اگر کاسبیم ,اگر صاحبخونه ایم ,اگر مستأجریم,اگر شاگردیم و اگر استاد و یا در هر لباس و سمتی چه حقیقی و چه حقوقی.
.
یه کم این شبا بیشتر با خودمون دو دوتا چارتا کنیم ,ببینیم کجای قصه کربلاییم.
.
#عاشورا
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج#کربلا
آخرین نظرات