نزدیک اذان ظهر بود .طبق معمول شال و کلاه کرد تا برای نماز به مسجد برود,صدا زد:” حاج خانم بیرون کاری نداری,چیزی نمی خوای” حاج خانم که توی مطبخ مشغول پاک کردن نخود و لوبیا بود , جواب داد:"چرا حاجی,برای عصری از بچه ها وعده گرفتم که بیان دور هم… بیشتر »
جایی برای نوشتن از تمام دغدغه هایم
****
سیاسی هم می نویسم که سیاست ما عین دیانت ماست
****
قلم اگر از حق ننویسد لایق شکستن است نه قسم خوردن
****
تمام محتوای این وبلاگ تولیدی است.
ارتباط با من:
maryam.3461@gmail.com
اینستاگرام....@MARYAM_ORDOUEI
آخرین نظرات