اندر خم یک کوچه

برای در بند کردن تفکراتم
 خانه ورود

آمار وبلاگ

  • امروز: 9
  • دیروز: 31
  • 7 روز قبل: 706
  • 1 ماه قبل: 2395
  • کل بازدیدها: 126218
  • بانویی به زلالی چشمه
    ارسال شده در 15 اردیبهشت 1399 توسط نازگل در اسلام, سبک زندگی اسلامی, زن, تاریخ

    معتقدم برای شناختن کسی ابتدا باید زمانه‌اش را شناخت. از رهگذر همین اعتقاد است که باید برا ی شناخت حضرت خدیجه (س) زمانه‌ای را شناخت که در آن زمانه زیست و پاک ماند.

    وقتی شهر مکه از دست فرزندان اسماعیل ع خارج شد و گروهی از عرب‌ها شهر مکه را در اختیار گرفتند، قواعد زیارت کعبه درهم ریخت. جهل عود کرد و بدویت رخ نمود.جاهلان خود را خادمان کعبه خواندند و قوانین وضع کردند.

    رسم بر این شد تا هرکس به مکه می‌‌آید و قصد زیارت کعبه را دارد باید از آنها لباس بخرد و حق ندارد با لباس‌های خودش طواف کند. اگر هم تمکن مالی ندارد باید عریان طواف کند. فرقی هم نمی‌کرد زن باشد یا مرد. اینگونه با نقاب دین مردم را چپاول می‌کردند و سکه روی سکه می‌انباشتند.

    عده‌ای دیگر طواف می‌کند و به جای ذکر بر لب کف می‎‌زنند و سوت می‌کشند. تازه این عبادت را نه برای خدا که در برابر بت‌هایی دست ساخته انجام می‌دادند.رسمی که یادگار ابن لحی از سفرش به شام بود. بت‌هایی را دید،الگو گرفت و ساخت . بت‌پرستی را مد کرد تا با آن مردم جاهل را سرکیسه کند.

    اما این تنها مد نبود. خانه‌هایی وجود داشت که بر بامشان پرچم‌هایی افراشته بودند تا علامتی باشد برای روسپی‌خانه‌ها.پرچم‌هایی که مردان زن‌باره را راهی خانه زنانی می‌کرد که آنها را به خود فرا می‌خواندند و تازه طعام هم می‌دادند.

    اصلا پدر ابوبکر و پدربزرگ عایشه سربند کار کردن در همین خانه‌ها معروف شد به ابی قحافه. او قحافه (کاسه چوبی) را پر از غذای چرب و نرم می‌کرد برای تامین قوای مردان زناکار.یکی از این زنان «حمامه» بود. زنی زیبا که مشتریان زیادی داشت؛ مادربزرگ معاویه.روسپی‌خانه‌هایی که مجوز فعالیت از رهبران شهر داشتند.

    در بین اینهمه خانه‌‌های فساد و دروغ و شرک ، خیمه‌ای برپاست که صاحبش معروف است به طاهره که در لغت عرب یعنی پاکدامن.الماسی که در دل سیاهی‌های جهالت می‌درخشید و با وجود ثروت بی بدیلی که داشت ذره‌ای هوس‌رانی نکرد. جز خدا را نپرستید و جز رضایش را طلب نکرد.

    آیت الله جوادی آملی :

    همان‌طوري كه وجود گرامي رسول اكرم(ص) قبل از نزول اسلام و قرآن به امانت معروف بود، خديجه(س) هم قبل از اسلام به طهارت معروف بود، مي‌گفتند «بانوي طاهره» آن طاهره همتاي اين امين شد و اين امين همسر آن طاهره شد و آن اموال در راه اسلام صرف شد و خدا اين صرف را پذيرفت و به رسولش فرمود: ﴿وَ وَجَدَكَ عَائِلاً فَأَغْنَي﴾ يعني تو را بي‌نياز كرد؛ يعني مال خديجه(س) مال خداست. كار خديجه(س) مقبول الهي است.

     

    حضرت خدیجه نظر دهید »
    دیالوگ‌های رمضان
    ارسال شده در 6 اردیبهشت 1399 توسط نازگل در خدا, اسلام

    در مواجهه با رمضان آدم‌ها چند دسته‌اند.
    یک دسته را می‌توانی لابلای این دیالوگ‌ها بشناسی: «سحری چی بخورم که کمتر در طول روز تشنه بشم»«کدوم غذا را بخورم که کمتر ضعف کنم»«بدو تا اذان را نگفته‌اند دو قلوپ دیگه آب بخور » به اینها می‌گویم دیالوگ‌های آشناطور ماه رمضان؛ دیالوگ‌هایی که همه ما کم و بیش شنیده و یا حتی دغدغه‌مان بوده است. دغدغه‌هایی از جنس همان دغدغه « چی بپوشم» قبل هر مهمانی که بیشتر از آنکه حکایت از دغدغه‌مندی برای خود مهمانی داشته باشد، حول محور «من» می‌چرخد.
    منی که می‌خواهد کم نیاورد اما نه مقابل صاحب‌خانه که مقابل خودش. حرف‌هایی که همه‌اش حیله گری است و دور زدن یک دستور الهی، انجام ظاهر و مخالفت با باطن؛ آن‌وقت می‌شود عبادت نفس و اطاعت از خود و روزه‌ای که مصداق انارهای‌پوکی است که وقتی ظاهر تر و تمیز و سرخاب سفیداب کرده‌اش را می‌بینی طمع می‌کنی که آن تو صد دانه یاقوت دسته به دسته نشسته، اما وقتی کارد می‌اندازی به جانش و باطنش را می‌شکافی، دودی از لای زخم تنش بر‌می‌خیزد که آه از نهادت بلند می‌شود. تازه می‌فهمی عجب رکبی خورده‌ای که به ظاهر بسنده‌کرده و از کرم درون غفلت کرده‌ای.
    این همه خسران سربند این است که از آداب روزه غفلت کرده‌ای تا در طول روز کمتر بخوابی که بیشتر به تو سخت بگذرد و کاری کنی تا به ضعف دچار شوی نه اینکه ضعف را چاره کنی.
    ‌‌‌دسته دوم را می‌توانی لابلای این جنس دیالوگ‌ها جستجو کنی: «زخم معده دارم روزه برام خوب نیست» « روزه بشم ضعف می‌کنم» « فشارم میفته » « گرسنه بشم عصبی میشم» امسال هم که « روزه بشی، ضعیف میشی کرونا می‌گیری»
    این دسته اوضاعشان وخیم‌تر از دسته اول است. آنها اگر حداقل دنبال چاره کردن ضعفشان بودند و دور زدن باطن حکم خدا؛ اینها رسما دنبال پیچاندن خود خدا هستند، غافل از اینکه نفس زیر دو خم‌شان را گرفته و با مخ بر زمین‌شان زده است. این بدنی که اینقدر در پی رتق و فتق خوراکش هستند، دیر یا زود خوراک مار و مور خواهد شد.
    دسته سوم اما اوضاعشان فرق می‌کند. اینها دیگر دنبال پیچاندن خدا و یا باطن حکمش نیستند؛ بلکه زیر آب حکم خدا را پیش بقیه می‌زنند با دیالوگ‌هایی ابلیس‌طور: «روزه میشی که چی بشه» « تو این گرما روزه برا کلیه‌هات ضرر داره» «خودت و سرکار نذار، روزه برای هیچ کس فایده نداره» این نسخه پیچیدن‌ها برای آدم‌هایی که در جریان هوشمند شدن‌ها، منفعل و گشاد هم شده‌اند تا جایی که حوصله خواندن دو خط کتاب یا تلمذ پای حرف یک روحانی را ندارند، همچون زهری است که به رگ روح‌شان و ساقه خاکستری مغزشان تزریق می‌شود و عملا پای استدلال‌شان را فلج می‌کند تا جایی که ایمان نیم‌بندشان شل می‌شود و تقوای‌شان با یک تق، وا می‌رود. این‌بار نه تنها جلوی حکم خدا گارد می‌گیرند که جلوی خلق خدا به روزه‌خواری‌شان مباهات می‌کنند. کسانی که مناجات‌شان به جای « هربت الیک» بدل به « هربت منک» می‌شود. چه بدبخت است آنکه از خدا فرار می‌کند.
    اما دسته‌ای هم هستند که قلیل اند. در زمره « قلیل من عبادی الشکور» قرآن قابل تفسیرند. لهله زدن‌شان از رجب آغاز می‌شود. از همان شب اول ماهی که قرار است نهر «رجب» کارش را شروع کند و از بهشت راه بیفتد و به این دنیا برسد به پیشوازش می‌روند. جنس دیالوگ‌هایشان فرق می‌کند.‌ هر روزشان با « یا من یملک حوائج السائلین » آغاز می‌شود و در پس هر نمازشان امید خیر دارند از کسی که «ارجوه لکل خیر» است و اعطا کننده کثیر بالقلیل.‌‌‌ خیزشان از اول رجب برای ایام البیض است تا معتکف خانه همان کسی شوند که قرار است کمتر از دو ماه دیگر مهمانش شوند. آنقدر سر قرار رجب حاضری می‌زنند و از نهر سفیدش می‌نوشند که مهر «رجبیون» بر پیشانی‌شان می‌خورد و نشان کرده خدا می‌شوند برای روزی که منادی ندا دهد « این الرجبیون» و آنها لبیک گویند «بلی».
    رد نهر را می‌گیرند و می‌روند تا می‌رسند به شاخه‌های طوبی. شعبان را صرف صیام و قیام می‌کنند. دنبال اصلاح ذات البین‌اند. پریشانی از چهره گرفتار می‌زدایند و اینگونه خود را به طوبی بهشتی درمی‌آویزند. ظهرهایش را صلوات شعبانیه زمزمه می‌کنند. دغدغه تقدم و تاخر از اسماء الله را که زاهق و مارق‌شان کند، لابلای فرازهای صلوات با بغض قورت می‌دهند و لازم بودنی را که لاحق‌شان کند می‌طلبند. شب که می‌شود نجوا می‌کنند « واسمع دعائی اذا دعوتک و اسمع ندائی اذا نادیتک واقبل علی اذا ناجیتک فقد هربت الیک» و به سوی خدا می‌گریزند.
    این دیالوگ‌ها تازه شروعی بود برای افتتاح حمد و ثناء کسی که به ارحم الراحمین بودنش یقین کرده‌اند. افتتاح نه تنها برای آنها دیالوگ دارد که « انک تدعونی فاولی عنک و تتحبب الی فاتبغض الیک»ش می‌تواند دیالوگ همه نیازمندهای نفهمی باشد که دو ماه فرصت‌شان را سوخت کردند، به جای نیاز ناز کردند وحالا در پی پیچاندن یک ماه باقی مانده‌اند.

    این است رمضان و خدایی که به دنبال چپاندن مهربانی‌‌اش در بغل همه دو دره بازها است.‌‌

    خدا رمضان روزه نظر دهید »
    روزی که خیاط خانه سنگر شد
    ارسال شده در 17 فروردین 1399 توسط نازگل در تولید داخلی, جنگ, مقاومت


    دکتر قادری نوشته بود از کارهایتان در نبرد با کرونا بنویسید و از ریا و حیف و میل شدن اجرتان نترسید.
    کریمانه بگویید فدای سرم اگر اجرم از دستم رفت.
    بنویسید که بخشی از جنگ، جنگ رسانه است و تبلیغ و ترویج کار خیر، پس قلم برداشتم.

    یک ماه و نیم پیش بود، سر کلاس آقای مهدوی ارفع نشسته بودم و از نهضت هایی که مبتلا به آفت سازمانی شده بودند و سربند همین آفت راندمانشان شده بود یک درصد می‌شنیدم.
    نهضت بسیج که شده بود سازمان بسیج.
    نهضت سوادآموزی که شده بود سازمان سوادآموزی، روح های بزرگی که چپانده شده بودند در قالب تنگ سازمان و همین قالب تنگ کارآمدی شان را به حداقل رسانده بود.
    تمام این گیر و گورها سربند گرفتن کار از دست مردم و سپردنش دست سازمان‌هایی بود که رزقشان بند بودجه دولت و اجازه شان بند امضای فلانی و بهمانی.
    از روزهای دفاع مقدس می‌شنیدم و نهضت های خودجوش و مردمی که هرچه داشتند زده بودند زیر بغلشان و به میدان آمده بودند.
    آستین ها بالا، پاشنه ها ورکشیده، جانها کف دست و پشت ها به حمایت همدیگر گرم بود.
    حرفهای آنروز آقای مهدوی ارفع برای ما رویایی دست نیافتنی می‌نمود
    چه می‌دانستیم دفاع مقدس در واپسین روزهای سال انتظارمان را می‌کشد
    اینبار دشمن در قد و قواره بعثی‌های سبیل کلفت و هیکل گنده‌ای نبود که با صدا می‌کشتند، ویروسی بود نادیده که بی صدا می‌کشت.
    هجمه دشمن سمت خرمشهر نبود، قم بود.
    لباس رزم دیگر خاکی و پلنگی نبود، سفید یکدست بود.سلاح توپ و تانک نبود، ماسک و ژل و گان بود.
    خاکریزها در جنوب نبود، بیمارستان و غسالخانه هر شهر بود.پناهگاها زیر زمین نبود، قرنطینه خانگی بود.
    یکبار دیگر قالب ها شکست و نهضتی مردمی برپا شد.
    پیامهای فراخوان در گروه ها فوروارد میشد.
    کارهای خدماتی از دوخت گان و ماسک تا بسته بندی مواد ضدعفونی
    حضور در بیمارستان و کمک به کادر درمانی
    این اواخر فراخوان برای تغسیل اموات
    دلم پی گزینه های دیگر بود اما انتخابم شد گزینه اول.
    دختر بودم و اذن ولی واجب و او دلش تنها به گزینه اول راضی شد آنهم به شرط ماندن در خانه.
    باید امتحانم را در مرتبه پایین ولایت پذیری پس می دادم. بی تابی برای حضور در خط مقدم دفاع از یک طرف و صبر بر ولایت پدر طرف دیگر
    این آیات “قَالَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعيَ صَبرًا"در ذهنم چرخ می خورد
    گرچه سخت بود اما بالاخره گفتم:"ستَجدُني إِن شاءَ اللَّهُ صَابرًا وَ لا أَعصی لَک أَمرا”
    وضو گرفتم و با ذکر بر لب نشستم پشت چرخ خیاطی که مدتی بود خاک میخورد.
    چرخ سلاحم،خانه سنگرم و روزیم شد تدارک ابزار دفاع برای مدافعان سلامت و بیمارانی که نفسشان تنگ ویروس منحسوس بود.

    جهاد خیاطی سنگر کرونا 8 نظر »
    زنان خانه دار و اقتصاد ملی
    ارسال شده در 13 فروردین 1399 توسط نازگل در اقتصاد مقاومتی, تولید داخلی, سبک زندگی اسلامی, زن

                            
    از برکات کرونا و قرنطینه این بود که باعث شد من دوباره به سراغ چرخ خیاطیم برم و به بهانه دوختن ماسک و گان غبارش رو کنار بزنم.
    چرخی که مدت ها و تا قبل از اینکه درسم رو مجدد شروع کنم هم برام منبع درآمد بود و هم مایحتاج خانواده از کت و شلوار مردانه تا اورکت و مانتو زنانه رو تأمین میکرد.

    امروز هم سیزده اینجوری با تولید یک کیسه نگهداری نون و دستمال آبگیر و یه پادری از پارچه های مازاد به درشد.
    اما هدفم از گفتن این حرف ها صرفا یک شوآف و ..نیست بلکه این موضوع رو بهانه ای قرار دادم برای گفتن حرف های دیگه ای که مدت هاست میخواستم بگم و فرصتش پیش نیومده بود.

    شاید زیاد از اطرافیانتون شنیده باشید که از مخارج و گرونی ها می نالند و میگن درآمدمون کفاف مخارجمون رو نمیده و کم می آریم.
    یک روزی خانمی بهم گفت پدر و مادر ما قبل از انقلاب با حقوق کارمندی زندگی میکردن و هنوز پول هم برای پس انداز زیاد می آوردن ولی الان وضع اقتصاد بدتر شده و ماها کم میاریم. در کل حرفش این بود که اون زمان بهتر بود.
    جوابم بهش این بود که اون زمان خانم ها اینقدر مصرف گرا نبودند. اونموقع ها مادر خانواده حضور فعال اقتصادی داشت اونهم در داخل خانه و برای همین زندگی به خوبی می چرخید بدون اینکه پول زیادی وارد خانه بشه.
    زنان همیشه با یک نوع تولید و ترمیم رابطه داشتند. مصرف کالاها و غذاهای بیرون خانه اینقدر زیاد نبود که نیاز به پول زیاد داشته باشه.
    اما امروز اونچیزی که در خانواده های ما نقش ایفا میکنه قدرت خرید کالاهای بیرون خانه و آماده هست نه برنامه های مادران.
    الان اقتصاد بازار جایگزین اقتصاد پایه شده که محوریتش بر مصرف بیشتره و دامن زدن به نیازهای کاذب.اقتصاد بازار هم یعنی درآمد پولی، در حالیکه اقتصاد پایه یعنی گذران زندگی.


    اگر دقت کرده باشید درآمد خیلی از خانواده های روستایی زیاد نیست اما زندگیشون به خوبی می چرخه ، کار زنان در منزل به قدری دارای اهمیته که یک سوم اقتصاد ملی جامعه را دربرمیگیره اما متاسفانه کسی به این مهم توجهی نداره.وقتی در جامعه ای اقتصاد بازار حاکم بشه حتی موقعیت زن رو هم خدشه دار میکنه.


    رژه گارودی میگه:"وقتی اقتصاد بازار بر اقتصاد پایه برتری پیدا کرد، اعتبار و موقعیت زن در تمام سطوح زندگی اجتماعی خدشه دار می‌شود”
    چرا این حرف رو میزنه؟ چون وقتی پول ارزش اول بشه و سرمایه داری حکومت کنه، اونوقته که عالم داخل خانه که در اون خدمت حاکمه بی ارزش میشه و ارزش زن بر اساس میزان حقوق و درآمدش تعیین میشه و اونجاست که زنان رو به عرصه جامعه میکشه.

    و چون جنس نظام سرمایه داری در راستای کم بها دادن به زنه، برای همین نمی تونه تحمل کنه زن به اندازه مرد حقوق بگیره.
    گارودی در جای دیگه میگه:” در نظام سرمایه داری نه تنها کار زنان در خانه جزء تولید ناخالص ملی به حساب نمی‌آید، حتی وقتی زنان از کار بی مزد خانه فارغ می‌شوند و مایل به انجام کار در خارج از خانه هستند در اکثر موارد کم درآمدترین و بی کیفیت ترین کارها به آنان واگذار می‌شود.”
    وقتی امسال رو رهبری عزیز سال جهش تولید نامگذاری کردند، یعنی باید تولید جایگزین مصرف بشه و زنان خانه دار اگر به سبک قدیم برگردند قطعا می تونند گامی بزرگ در جهت شکوفایی اقتصاد ملی بردارند.

    اقتصاد مقاومتی جهش تولید زنان خانه دار سرمایه داری نظر دهید »
    کرونا و فرعون مدرن
    ارسال شده در 18 اسفند 1398 توسط نازگل در غرب, fatf

    دراین روزها در کنار هزار و یک زدگی، از غرب‌زدگی گرفته تا سیاست‌زدگی و دنیازدگی به کرونازدگی نیز مبتلا شده‌ایم و این ابتلاء ما را به یک وقوف اجباری کشانده است. وقوفی که اگر با تفکر و تأمل همراه باشد نه با لودگی و سرگرمی به احتمال زیاد ما را به معرفتی خواهد رساند که لازمه‌ی قربانگاهی است که از پس وقوف در عرفات واجب می‌گردد.
    سنگ بنای شروع این تفکر را بر روایتی از پیامبر(ص) می‌گذارم. ایشان می‌فرمایند:« من بین دو جاهلیت که دومین آن از اولی مخرب‌تر است، برانگیخته شدم.»
    اما اینکه چرا جاهلیت دوم مخرب‌تر است در کلام امام صادق(ع) آمده است:« رسول خدا در حالی به پیامبری برانگیخته شد که مردم سنگ و صخره و مجسمه‌های چوبی را می‌پرستیدند. اما قائم ما هنگامی قیام میکند که همه مردم برای مقابله با او به تاویل کتاب خدا و احتجاج به آن متوسل می‌شوند.»

    مردم در عصر جاهلیت اولی در کفر و جهلی بسیط غوطه ور بودند. جهل آنها خلاصه شده بود در پرستش سنگ و چوب و صخره ای که آنها را شریک خداوند قرار داده و می‌پرستیدند. به عبارتی آنها موجوداتی خارج از خود را معبود خود قرار داده و عبادت می‌کردند.


    اما مهمترین خصیصه انسان آخرالزمانی در وجه عقیده این است که انسان عنود و ناسپاس خود را معبود فرض کرده و هم عرض خداوند می‌داند. انسان عصر حاضر خودش و نفس و عقلش را معیار شناخت حق و باطل و همه‌چیز دان می‌داند.انسانی که نمی‌داند ولی نمی‌‌داند که نمی داند و گرفتار جهل مرکب است. اسف‌بارتر اینکه انسانی که دچار فقر آگاهی است، توهم علم و دانش دارد.

    شاید این جمله دکارت را زیاد شنیده باشید که« من می‌‌اندیشم پس هستم»؛ این جمله دروازه ورود بشر کنونی به عصر جاهلیت مدرن بود. عصری که انسان دچار خودبنیادی شد و به دریافت‌هایی که حاصل از حواس ظاهری و تجربیات حسی بود اصالت داد و از عالم و آدم تفسیر مادی ارائه داد.
    با این وهم تمام احکام الهی و وحیانی را به دادگاه عقل ناقص متکی به دریافت‌های حسی کشید و به جای عبودیت برای هر حکم خداوند هزار و یک ان‌ قلت آورد و در پس هر حکم شرعی دنبال دلیلی علمی و تجربی برخواست.

    تفکر اومانیستی با اخلاق و منش لیبرالیستی و نگاهی سکولاریستی، فرعونی خلق کرد که ندای انا ربکم الاعلی سر می‌داد.
    اما غافل بود از خدایی که نمرود را با پشه ای زمین می زند ، فرعون مدرن را هم با ویروسی نادیده به زانو در می آورد ؛ ویروسی که نه ووهان می‌شناسد، نه قم.

     

    بشر جاهلیت مدرن خدا کرونا 2 نظر »
    • 1
    • ...
    • 10
    • 11
    • 12
    • ...
    • 13
    • ...
    • 14
    • 15
    • 16
    • ...
    • 17
    • ...
    • 18
    • 19
    • 20
    • ...
    • 46

    آخرین مطالب

    • هسته‌ی سخت یا اقلیت مصلح؟!
    • بازی استعمار
    • دوربین‌ها خاموش
    • پنجه‌های آهنین پشت دست‌کش‌های مخملین
    • سرکوب روی سکو
    • پایان زنانگی در غرب
    • بیایید از قاب‌های پوپولیستی عبور کنیم.
    • میان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان است.
    • «ما آمدیم تا در این دنیا قیمت پیدا کنیم»، گفتمان امام بود
    • مبارزه با نمادهای مبارزه

    آخرین نظرات

    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    •  
      • آتش به اختیار
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    • ذاكري  
      • جمعه های انتظار
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    • پژوهش مدرسه علمیه حضرت زینب (س) میناب  
      • منتظر پرور
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در اراده‌ی خدا چیست؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در اراده‌ی خدا چیست؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در اراده‌ی خدا چیست؟
    • ... در اراده‌ی خدا چیست؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در از افتضاح تا افتتاح
    • معاونت فرهنگی تربیتی در از افتضاح تا افتتاح
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در عصر فریب
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در عصر فریب
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در عصر فریب
    • ... در عصر فریب
    • ... در عصر فریب
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در آیا مرکل یک زن موفق است؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در از افتضاح تا افتتاح
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در عصر فریب
    • ... در عصر فریب
    خرداد 1404
    شن یک دو سه چهار پنج جم
     << <   > >>
              1 2
    3 4 5 6 7 8 9
    10 11 12 13 14 15 16
    17 18 19 20 21 22 23
    24 25 26 27 28 29 30
    31            

    اندر خم یک کوچه

    جایی برای نوشتن از تمام دغدغه هایم **** سیاسی هم می نویسم که سیاست ما عین دیانت ماست **** قلم اگر از حق ننویسد لایق شکستن است نه قسم خوردن **** تمام محتوای این وبلاگ تولیدی است. ارتباط با من: maryam.3461@gmail.com اینستاگرام....@MARYAM_ORDOUEI

    جستجو

    موضوعات

    • همه
    • fatf
    • اخلاق
    • اسلام
    • افکار عمومی
    • اقتصاد مقاومتی
    • امام حسین علیه السلام
    • امام زمان عج
    • اندیشه شهید مطهری
    • انقلاب
    • بدون موضوع
    • برجام
    • بصیرت
    • تاریخ
    • تولید داخلی
    • جنگ
    • جهان اسلام
    • حجاب
    • خدا
    • دلنوشته
    • رسانه
    • روابط زن و مرد
    • زن
    • زن
    • سبک زندگی
    • سبک زندگی اسلامی
    • سپاه
    • سیاسی
    • شهدا
    • ظهور
    • غرب
    • فرهنگ
    • فرهنگی
    • فضای مجازی
    • فمنیسم
    • فمنیسم
    • قرآن
    • قرآن
    • مدافعان حرم
    • مطالعه
    • معرفی کتاب
      • آمریکا
    • مقاومت
    • مناسبتی
    • منافقان
    • نفوذ
    • نقد
    • نقد
    • نقد فیلم
    • نقد کتاب
    • نهج البلاغه
    • ورزش
    • ولایت فقیه
    • پیاده روی اربعین
    • یمن

    فیدهای XML

    • RSS 2.0: مطالب, نظرات
    • Atom: مطالب, نظرات
    • RDF: مطالب, نظرات
    • RSS 0.92: مطالب, نظرات
    • _sitemap: مطالب, نظرات
    RSS چیست؟

    پیوندهای وبلاگ

    • کانال مطالب وبلاگ در ایتا
    • خامنه ای دات آی آر
    • غیث
    • خانه

    آمار

    • امروز: 9
    • دیروز: 31
    • 7 روز قبل: 706
    • 1 ماه قبل: 2395
    • کل بازدیدها: 126218
    کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان