عدهای متاثر از ساختارهای اجتماعی کفرآمیزی که مدرنیته به جامعهی اسلامی تحمیل کرده است و القائات فمنیستها به گونهای روی به تفسیر و تاویل آیات قرآن آوردهاند، کانه گویی تکوین و خلقت زن و مرد نیز کن فیکون شده، چنانکه فطرتی که خداوند انسان مدرن را بر آن سرشته است، از یک خاک و گل دیگری است. وظایفی که خداوند برای هریک از زن و مرد در زندگی زناشویی و اجتماعی تشریع کرده است کاملا منطبق بر تکوین و متناسب با روحیات و تواناییهای خلقی و خلقی آن دو است. برخی در تفسیر آیهی «الرجال قوامون علی النساء…» تا جایی پیشرفتهاند که مدعی هستند این آیه متناسب با شرایط اجتماعی آن موقع نازل شده و ناظر به جامعهی جاهلی آن زمان بوده است. دیگر به این نکته توجه ندارند که اگر آن زمان، اسلام با جاهلیت اولی روبرو بود، امروزه با جاهلیت مدرن روبرو است؛ جاهلیتی که به فرمودهی امام صادق علیه السلام ویژگی چنین دارد: «…قائم ما هنگامی قیام میکند که همه مردم برای مقابله با او به تاویل کتاب خدا و احتجاج به آن متوسل میشوند.»
خداوند در آیهی «الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم عل بعض و بما انفقوا من اموالهم..» به تبیین جایگاه زن و مرد در خانواده میپردازد. کلمهی «قیم» به معنای کسی است که برای امر شخص دیگری قیام میکند. در این آیه علت این قوام بودن، دو امر عنوان شده؛ یکی به علت تواناییهایی که خدواند به سبب خلقت و روحیات مرد به او داده و مرد باید مسوولیت خانواده را بپذیرد و دوم نقش اقتصادی و کسب درآمد که از وظایف شرعی مرد است.
عبارت «فضلالله بعضهم عل بعض» بیانگر این مطلب است که این امتیازات متقابل است؛ نه اینکه مرد برتر از زن باشد. هریک از زن و مرد نسبت به دیگری دارای امتیازاتی است تا در امور خانواده کمککار یکدیگر باشند. به مردان خصلتهایی مانند شجاعت، نیروی بدنی بیشتر، قدرت تصمیمگیری منطقیتر و… داده تا به وسیلهی آن از حریم و ناموس خود دفاع کند و مسوولیتهای اجرایی را که نیاز به قدرتی مردانه دارد و لازمهی آن تنشها و اصطکاکات روحی و بدنی است را به عهده گیرد.
از طرف دیگر ظرائفی که برای تربیت فرزند و فراهم آوردن محیطی آرام برای اعضای خانواده لازم است همچون عواطف قوی و جزئی نگری به زن داده، به عبارت سادهتر به هریک تواناییهایی داده تا در خدمت یکدیگر باشند و نقصهای یکدیگر را برطرف کنند. مردی که مخارج خانه با اوست نیاز دارد تا اختیاراتی داشته باشد تا زنان به عنوان عنصر اصلی تربیت خانواده بدون هیچ دغدغهی اقتصادی، مشغول وظیفهی اصلی خود باشند. در ادامهی آیه فرموده:« فاصالحات قانتات حافظات للغیب بما حفظ الله..» حضرت علامه فرموده: «اين حكم در عين حال حكمى است كه در سعه و ضيقش تابع علتش، يعنى همان قيمومت مرد بر زن از نظر زوجيت است پس بر زن واجب است شوهر را اطاعت كند، و او را در هر شانى كه به شؤون زوجيت راجع مىشود حفظ نمايد….همچنين قيمومت مرد بر زنش به اين نيست كه سلب آزادى از اراده زن و تصرفاتش در آنچه مالك آن است بكند، و معناى قيمومت مرد اين نيست كه استقلال زن را در حفظ حقوق فردى و اجتماعى و دفاع از منافعش را سلب كند، پس زن هم چنان استقلال و آزادى خود را دارد، هم مىتواند حقوق فردى و اجتماعى خود را حفظ كند، و هم مىتواند از آن دفاع نمايد و هم مىتواند براى رسيدن به اين هدفهايش به مقدماتى كه او را به هدفهايش مىرساند متوسل شود.》
خب حالا باید دید شوونات مربوط به زوجیت چیست که زن در غیاب شوهر باید از آن محافظت کند؟ زن باید در مسائل مربوط به زناشویی تابع شوهر باشد و در غیاب او ناموسش را حفظ کند و مرد غریبه را به حریم شوهر راه ندهد، زیباییهایش را وسیلهی تمتع همسر هست از نامحرمان دریغ کند و در اموالی که در زندگی مشترک به دست آوردهاند و مرد اختیارش را به او داده خیانت نکند و در نبودش از حقوق او محافظت کند. نکتهی ظریفی در اینجا وجود دارد که خداوند برای مردان از عبارت« فضلالله» استفاده کرد ولی در مورد زنان از عبارت «حفظالله»، یعنی خداوند با مسوولیتی که بر عهدهی مردان قرار داده، حقوق زنان را حفظ کرده است. به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب« زن را سوگلی و زن را پادوی خانه قرار داد.»
مردان قوام زنانی با خصوصیات فوق هستند؛ زنانی که تمنای مرد بودن ندارند و کمالات و مزیتهای خود را پذیرفتهاند. خداوند در قبال این اطاعت، حقوق آنها را با مسوولیتی که به مردان داده حفظ کرده است. اگر امروزه در جامعهی اسلامی جایگاه زن و مرد دستخوش تغییر شده است، به علت وادادگی در برابر ساختارهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی تمدن مدرن است که با ذات انقلاب اسلامی منافات دارد. در قاموس اسلام مسوولیت اجرایی برای زنان فی نفسه دارای ارزش نیست و خداوند زنان را برای پذیرفتن چنین مسوولیتهایی تشویق نکرده است.
رهبر انقلاب در اینباره میفرمایند: «ما الان افتخار میکنیم که فلان تعداد زن، در فلان بخشهای اجرایی کشور داریم. اشتباه نشود، از اینکه این بانوان در این مناصب اجرایی باشند من هیچ مشکلی ندارم؛ یعنی منع نمیکنم، نفی نمیکنم، ایرادی هم برایش قائل نیستم… آنچه اشکال دارد، افتخار به این است؛ که ما به رخ دنیا بکشیم که ببینید، ما در بخشهای اجرایی اینقدر زن داریم! این همان دوْر خوردن است، این همان منفعل شدن است؛ این افتخاری ندارد…. که ما این تعداد خانمِ مسئولِ در بخشهای اجرایی داریم، این غلط است…اگر ما افتخار کنیم که این تعداد خانم روشنفکر، خانم تحصیلکرده داریم، این خوب است، این جا دارد؛ اگر بگوییم این مقدار خانم نویسنده، خانم فعّال فرهنگی یا فعّال سیاسی داریم، اشکالی ندارد؛ اگر بگوییم این مقدار خانم شهادتطلب و مجاهدهکار در میدانهای گوناگون داریم، این خوب است؛ اگر بگوییم این مقدار خانمی که در عرصههای سیاسىِ انقلابی فعّالند -گویندهاند، نویسندهاند- داریم، این خوب است؛ افتخار به اینها خوب است؛ امّا افتخار به اینکه ما این تعداد وزیر زن، این تعداد نمایندهی زن، این تعداد معاونِ بخشهای مختلفِ زن، این تعداد رئیس مؤسّساتِ تجاری زن داریم، افتخار به این غلط است؛ این انفعال در مقابل آنها است.»