تا حالا به این فکر کردید که چرا یزید فقط اصرار داشت که از امام حسین علیه السلام بیعت بگیرد؟ خیلی افراد دیگری هم بودند که بیعت نکردند,عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر و امثال اینها ,تازه در مکه هم آزادانه زندگی می کردند.هیچ نامه ای هم یزید نفرستاد که اگر بیعت نکردند,آنها را بکشید.فقط دستور آمد که حسین علیه السلام را بکشید.
مأمورانی هم که بنا بود امام علیه السلام را بکشند روز هفتم ذی الحجه وارد مکه شدند و مُحرم شدند و قرار بود روز هشتم موقع رسمی شدن مراسم حج توسط شمشیرهایی که زیر احرام خود بسته بودند امام حسین علیه السلام را بکشند. اما امام حسین همان روز از مکه خارج شدند.واقعا چرا باید امام حسین علیه السلام کشته شود اما زنده ماندن امثال عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر که مخالفت هم می کردند ,مهم نبود؟
بودن امام حسین علیه السلام آن نوع بودنی است که حق و باطل را می فهمد و می فهماند اما امثال ابن عمرها و ابن زبیرها بودنشان آنگونه نیست که مردم به وسیله آنها معنی حق و باطل را بفهمند ,چرا که خودشان یزیدی دیگرند منتها در ظاهری مقدس.
ما هم به همان اندازه که قدرت تشخیص جبهه حق و باطل را داشته باشیم حسینی هستیم و هر اندازه در این تشخیص دچار ضعف و سهل اندیشی و سطحی نگری باشیم به ابن عمرها نزدیکیم.
اکنون که تا حدودی فرهنگ معاویه حاکم گشته و رسانه ها نقش منبر معاویه را به دست گرفته اند حسینی بودن و حسینی ماندن هنر است.
دلنوشت: سردر این خانه ها با ما و پرچم باخودت
دسته سینه زنی با ما ولی دم با خودت
روزی اشک تمام نوکران هم باخودت
واقعاً دلواپسیم آقا محرم باخودت
از عزاداران آن آقای عطشانیم ما
رفته رفته نالۀ مظلوم دارد میرسد
مادری با کودکی معصوم دارد میرسد
آه آه خواهری مهموم دارد میرسد
خنجر کندی روی حلقوم دارد میرسد
از غم انگشترش پاره گریبانیم ما
چکمه ای آمد کنار پیکرش یابن شبیب
روی تل می زد به صورت خواهرش یابن شبیب
جای او شمر آمده بالاسرش یابن شبیب
آه آه از ضربه های آخرش یابن شبیب
انتهای روضه را زنده نمی مانیم ما
آخرین نظرات