سید قطب اندیشمند و متفکر مصری: حیات غرب بدون شک هم لذیذتر است و هم راحت تر, ولی از نظر انسانیت بهتر , والاتر و گرامی تر نیست…در غرب هیچ قیدی نیست و این را آزادی می نامند…بله , آزادی است , اما نه آزادی روح, بلکه آزادی بدن , آزادی حیوانیت, نه آزادی انسانیت.
سایت جماران با اشاره به قسمتی از سخنان اخیر اقای رحیم پور و نقد ایشان به درس خارجهایی که به جای تئوریزه حکومت و تمدن دینی، عملا فقه سکولار میسازند، اما درباره اقتصاد، سیاست، بانک و روابط بینالملل حرفی ندارند,نوشته است که :"اگر فقیهی بخواهد درباره مجازات در دوره مدرن سخن بگوید ، بایدبه نقش علوم تربیتی جدید بپردازد. از همین جا باید حجیت قول کارشناسان این علوم را ثابت و یا رد کند. حال اگر فقیهی ثابت کرد که نظر روان شناسان اجتماعی و یا مربیان تربیتی باید مورد توجه قرار گیرد و بعد نتیجه گرفت که مثلا شلاق باید از مجازات اسلامی حذف شود، آیا جناب رحیم پور تضمین می دهد که چنین فقیهی با مشکل مواجه نشود.” در ادامه با اشاره به بحث ولایت فقیه می نویسد :"حال اگر فقیهی در درس خارج، حدود اختیارات ولی فقیه و یا شورای نگهبان و یا نحوه انتخاب خبرگان را مردود بداند، آیا جناب رحیم پور تحمل آن را دارد؟” و حتی در بخشی از متن با اشاره به حقوق بشر عنوان میکند که اگر فقیهی به تعارض برخی مجازات و تعزیرات اسلامی با آن رسید آیا ضمانتی برای عدم برخورد با این تفقه وجود دارد؟ و در پایان خواستار آزاداندیشی میشود.
این نوشته بیش از آنکه نشان از فهم فهوای سخنان اقای رحیم پور را داشته باشد ,با مغالطه و سفسطه به دنبال گرفتن ماهی خود از غوغای برخواسته از تجمع فیضیه است. اینکه در درس خارج, طلاب نظرات جدیدی را عنوان کنند و آزاداندیشی بر این مباحث حاکم باشد ,بیش از آنکه دغدغه نویسنده باشد ,دغدغه رهبر گرانقدر انقلاب است و ایشان در عمل و با تکیه بر این موضوع همیشه مشوق طلاب جوان در ارائه نظرات جدید خود هستند :"حالا شما خیال نکنید که هر نظری که میدهید، باید منجر به صدور فتوا شود. شما یک مطلبی را میگویید و نفرات بعدی میآیند و آن را نقد و تحلیل و تکمیل میکنند تا انشاءالله در آینده بتواند مبنای صدور فتوا قرار بگیرد”
اما آنجایی که نویسنده عامدانه یا جاهلانه به خطا رفته است , در منابعی است که مبنای نظرات فقهی است, ایشان بیش از آنکه نظر به منابع چهارگانه اجتهاد داشته باشد,بیشتر نظر به منابع غربی دارد.
علوم تربیتی و روانشناسی کنونی بیش از آنکه برخواسته از مبنای الهی و وحیانی و علوم اسلامی باشد ,نشأت گرفته از علوم غربی است ,حقوق بشر نیز که تکلیفش روشن است , حال آنچه در اجتهاد مد نظر فقهایی دین شناس چون مقام معظم رهبری و امام خمینی است توجه به اصول اجتهادی در چارچوب فقه جواهری است.
همانگونه که ایشان خطاب به طلاب می فرمایند:"شما طلبههای جوان حتما در چهارچوب ضوابط و اصول شناخته شده فقط جواهری کار کنید، اما اگر در این چهارچوب فکر و تحقیق کردید، از ارائه نظر جدید ابایی نداشته باشید. ” و یا امام خمینی که معتقد بودند زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند اما اصرار داشتند بر اینکه فقه با روش “جواهر “پویا شود و علت این اصرار امام این بود که مرحوم صاحب جواهر ( رض ) می گوید :” اگر کسی منکر ولایت فقیه باشد ، گویا طعم فقه را نچشیده است"و یا می فرمایند:"این جانب معتقد به فقه سنتی و اجتهاد جواهری هستم و تخلف از آن را جایز نمیدانم، اجتهاد به همان سبک صحیح است، ولی این بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست”
دیروز برنامه عصر میزبان خانم هیام عطوی بود.کسی که از پانزده سالگی همراه شهید چمران و جز آن 450 نفر کودک و نوجوانی بود که آقا مصطفی برای حمایتشان پشت پا زد به تمام خوشی و راحتی و آسایشی که در قلب آمریکا داشت.
هیام از عنفوان جوانی و زیر دست کسی تربیت شد که هرگز کسی عظمت روحش را نشناخت و آنچنان هنوز عاشقانه از استادش نام میبرد که گویی هنوز او را حاضر و ناظر میبیند.
هیام حرفهایی زد که برای هر قلب آزاده و نه فقط مسلمان ,دردآور بود.از مظلومیت و در عین حال اقتدار #حزب_الله گفت و ناسپاسی ما ایرانی ها. از اینکه ما آنقدر نمک نشناش شده ایم که به او توصیه کرده اند وقتی که در ایران هست عربی حرف نزند.
خیلی حرفها زد و وقتی به #یمن رسید و روایت مظلومیت این ملت مقاوم و مستضعف را گفت که تصور می کنند قلب ملت ایران برایشان می تپد ,دلم آتش گرفت.
به خودم گفتم خدا راشکر گویی آنجا هم سکوت رسانه ای برقرار است که خبر بی مهریها را به گوششان نرسانده است.
گفتم خدا را شکر که نمی دانند ملت ایران مغزشان پر شده با هجویات bbc و voa و آمدنیوز و من و تو و سرشان گرم دلقک بازی اعتدالیون و اصلاحات و بهاری هاست.
گفتم خدا را شکر که هنوز خبر کرختی رگ غیرت ایرانی ها به گوششان نرسیده که خبر عروسی فلان هنرپیشه با بهمان بازیگر برایشان داغتر است از داغ مردم یمن.
گفتم خدا راشکر که یمن گوشش به بعضی واقعیات هنوز بدهکار نشده, خدارا شکر. و اینجا بود ذهنم گریزی زد به حرفهای سید مرتضی :” وجود و بقای انقلاب به دین و دینداری مردم رجوع دارد؛ پس هر چه بتواند انسان را به غفلت بکشاند می تواند اسباب یک مبارزه سیاسی با انقلاب اسلامی واقع شود: از عکس های فوتبالیست های حرفه ای در آدامس های بادکنکی گرفته تا دانستنی های عملی، دیدنی های توریستی… رمان های عشقی و پلیسی و ایدئولوژی های سیاسی، یعنی هر چه بتواند بنیان دینداری را سُست کند، فی نفسه می تواند در خدمت مبارزه با انقلاب اسلامی که بر اصل « عینیتِ دیانت و سیاست » استوار است واقع شود. بنابراین، غرب برای مبارزه با انقلاب لازم نیست که حتماً روی به مقابله سیاسی و نظامی بیاورد؛ همه چیز، مشروط بر آنکه بتواند مردمان را از دین غافل کند، یک سلاح سیاسی است. ” و امروز این غفلت محقق شده است.
در روایات داریم که برای تربیت فرزند نیک قبل از ازدواج باید اقدام کرد و آنهم دقت در انتخاب همسر است .به نظر شما چگونه مادری می توانسته ,فرزندی چون سید علی تحویل#اسلام و #انقلاب دهد.
فرزندانش در وصف او می گویند که زنی خوش سخن, سخته گو ,حافظ آیاتی از قرآن ,صریح اللهجه,بدخط, بسیار تأثیرگذار در تربیت و بالندگی فرزندان بود.این جملات را خانم میردامادی در تربیت فرزندان گفته است:"به بچه های تان ظلم نکنید تا بچه های تان ظالم نشوند; به بچه هایتان رحم کنید تا بچه هایتان رحم دل شوند; به بچه هایتان دروغ نگویید تا بچه هایتان دروغ نگویند; مال حرام به بچه هایتان ندهید; شیر ناپاک به بچه هایتان ندهید; غذای ناپاک به بچه هایتان ندهید; بچه هایتان را فقط تشویق به درس خواندن نکنید, تشویق به امور دینی هم بکنید. بچه هایم وقتی قصه می خواستند, قصه های قرآن را می گفتم, قصه انبیاء و قصه های قرآنی.مواظب بودم که تغییر و تبدیل ندهم. واقع آن را می گفتم.مادر در (تربیت) اولاد خیلی تأثیر دارد…من بچه هایم را این طور بزرگ کرده ام.”
او به#دیوان_حافظ تسلط داشت و ضمیر خود و کودکانش را با اشعار خواجه صیقل می داد.خدیجه جوان وقتی به خانه سید جواد خامنه ای آمد, در میان جهیزیه خود ( که نباید بیشتر از همان صندوقچه افتاد در کنار آشپزخانه متروک بوده باشد) یک دیوان حافظ چاپ بمبئی,آورد.این کتاب از آن سید هاشم پدرش بود.
در ادامه کتاب می خوانیم بانو خدیجه زنی شجاع بود و این شجاعت به خوبی خودش را در دوره مبارزه پسرانش با حکومت پهلوی نشان می داد که هیچ وقت زبان به التماس مقابل مأموران امنیتی باز نکرد حتی وقتی دیگران اظهار ترحم می کردند در برابرشان می ایستاد و می گفت ,دلسوزی ندارد, مبارزه کرده, در راه خدا به زندان رفته;اگر افتخار نمی کنید به ترحم شما هم نیازی نیست.
سید محمد حسن برادر حضرت آقا می گوید:"شیری که مادرمان به ما داد با نفرت از#پهلوی عجین بود.” بانو خدیجه در قبال پدیده های سیاسی, منشی روشن بینانه داشت ,به عنوان مثال در کتاب نقل قولی از سید علی رهبر فرزانه انقلاب می خوانیم :” ما سال ها با مردم راجع به اینکه اختلاف شیعه و سنی نباید علنی باشد(تا)..وسیله در دست دشمن باشد بحث داشتیم, و از این قِبَل مورد تهاجم بسیاری از افراد قرار می گرفتیم که…بایستی علنا به سنی ها مخالفت کنیم…همیشه مادرم در این موارد مثل یک روشنفکری که مسائل اجتماعی را می فهمد.. برخورد می کرد.
” اینها تنها بخش کوچکی از#کتاب زیبای “#شرح_اسم ” بود. برای اینکه عاشق و مدافع کسی شوی,قبل از هر چیز او را بشناس و شرح اسمش را بخوان.
در مظلومیت اسلام همین بس که شب عید قربان که میشود ,به یکباره تمام روشنفکران گیاهخوار میشوند و دیگران را دعوت به کاشتن درخت می کنند به جای قربانی کردن و اینهمه نگرانی و تب حمایت از حیوانات سالی یکبار بالا میگیرد .مشکل این جماعت بیش از اینکه نشأت گرفته از بیسوادی باشد از پرحرفی است .غافل از اینکه پسته بی مغز چون لب وا کند رسوا شود.
قربانی کردن ,دستوری است که از همان ابتدای خلقت و زمان حضرت آدم ع داده شد و خداوند از هابیل و قابیل خواست تا برای راستی آزمایی ایمانشان و گذشتن از تعلقاتشان بهترین قسمت از دام و کشت و زرعشان را برای خدا قربانی کنند که هابیل بهترین دام را آماده کرد و قابیل بدترین محصولش.
از طرفی دستور به ذبح و شرایطش چندین بار در قرآن تکرار شده است .از جمله آیه 28 سوره حج که خداوند می فرماید:"لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ یَذْکُرُوا اسْمَ اللّهِ فِی أَیّام مَعْلُومات عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَةِ الْأَنْعامِ فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِیرَ”
تا پاره ای از منافع ( دنیوی و اخروی ) خود را مشاهده کنند و نام خدا را در روزهایی معیّن ( دهه اول ذی حجّه یا روز عید و سه روز بعدش ) بر آنچه روزی آنها کرده از چهارپایان ( سه گانه: شتر و گاو و گوسفند در وقت قربانی کردن ) ذکر کنند پس خود از آنها بخورید و به فقیری که در شدت تهیدستی است نیز بخورانید.
در این آیه اطعام به فقرا یکی از اهداف قربانی کردن بیان شده است.جالب تر این است همین افرادی که سالی یکبار آنهم درست شب عید قربان و انجام مناسک حج نگران گوسفندان میشوند ,از قضا همزمان با محرم نگران فقرا نیز میشوند که چرا نذری را خرج فقرا نمی کنید حال آنکه یکی از فلسفه های قربانی رسیدگی به حال فقراست.
شهوت به سخنرانی و اظهار نظر در این جماعت به قدری بالاست که حاضر نیستند قبل از اظهار نظر کمی آگاهی کسب کنند که تمامی قربانیان حج به مصرف گرسنگان آفریقایی میرسد و سالانه صدها هزار تن گوشت قرمز از طرف حجاج به این کشورها صادر میشود تا مجانا به مصرف فقرا برسد.
فقرایی که جهل و ظلم بشر خودخواه و به دور از انسانیت که هدفی جز غارت و چپاول مستضعفان ندارد در جنگ و قحطی هفته ای یک وعده شکم سیر غذا نمی خورند.
هر چند این جماعت نژاد پرست قادر به دیدن بیشتر از نوک دماغشان هم نیستند و در جهانی که روزانه کودکان مظلوم یمن و فلسطین و افغانستان به خاک و خون کشیده میشوند اعتراضی نمی کنند اما برای ذبح گوسفند دلسوزتر از خالقش می شوند.
آخرین نظرات