اندر خم یک کوچه

برای در بند کردن تفکراتم
 خانه ورود

آمار وبلاگ

  • امروز: 2
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 423
  • 1 ماه قبل: 1828
  • کل بازدیدها: 133042
  • به اسم اعظم قسم ناکارآمد جلوه دادن اسلام اثم اعظم است
    ارسال شده در 6 تیر 1399 توسط نازگل در انقلاب, سیاسی, اقتصاد مقاومتی, برجام, اسلام, بصیرت

    چرا مسئولان اجرایی کاری کرده‌اند که اقتصاد کشور و معیشت مردم، محور سخن حضرت‌آقا باشد؟!
    این‌روزها که بحران اقتصادی به اوج خود رسیده و ناکارآمدی سیاست‌های اقتصادی دولت اظهرمن‌الشمس است، خیل کثیر منتقدان بیش از پیش به صف شده‌اند تا حدی که حامیان پروپاقرص دولت نیز به جرگه‌ی اصحاب نقد پیوسته‌اند. اما اشتباه بزرگ قریب به اتفاق منتقدان این است که بزرگ‌ترین گناه دولت را صرفا «ناتوانی در چرخاندن چرخ اقتصادی کشور» قلمداد می‌کنند و شاهد مثال‌شان، دلار بیست هزار تومان، سکه‌ی بالای ده میلیون و مرغی است به قرار هر کیلو یک دلار. از طرف دیگر چوب‌خط آمار را نشان می‌دهند که ضریب جینی با شیب ملایم، پا تند کرده به سمت نیم، حالا کمی کمتر. بعد نتیجه‌ی معیشتی این‌همه چرتکه انداختن و بالا و پایین کردن نمودار آمار، می‌شود تنها ملاک بی‌کفایتی دولت و لابد ثقیل‌ترین گناه کابینه‌نشینان هم محدود به کاهش قدرت خرید و کوچک‌تر شدن سفره‌ی مردم.
    ️ناکارآمد جلوه دادن اسلام
    همه از بی‌تدبیری در حوزه‌ی اقتصاد می‌گویند و عمده‌ی نقدشان حول محور مسائل اقتصادی می‌چرخد. انگار کسی حواسش نیست که تنها تأثیر بی‌کفایتی دولت در رتق و فتق معاش خلق‌الله، بروز و ظهور شکاف طبقاتی و افزایش ضریب جینی نیست؛ شاخص‌هایی که در آمار بانک جهانی مبنای سنجش میزان موفقیت یک دولت در پیش‌برد اهداف یک حکومت در جهت رفاه مادی است. این وسط کمتر کسی به این نکته‌ی مهم توجه دارد که ثمره‌ی اقتصاد فاجعه‌بار متکی به «ادراکات عقلایی و تجارب بشری» ناکارآمد جلوه دادن اسلام در اداره‌ی حکومت است؛ همان که دغدغه‌ی اصلی حضرت روح‌الله، آن معمار کبیر و دقیق انقلاب نیز بود: «شما در عین این‌که باید تمام توان خودتان را بگذارید که خلاف شرعی صورت نگیرد و خدا آن روز را نیاورد، باید تمام سعی خودتان را بنمایید که خدای نکرده اسلام در پیچ و خم‌های اقتصادی، نظامی، اجتماعی و سیاسی متهم به عدم قدرت اداره‌ی جهان نگردد».
    ️زیربنا توحید است
    گناه نابخشودنی دولت، بسی فراتر از تورم n درصد و ضریب جینی n صدم درصد، تنزل فلسفه‌ی تشکیل حکومت اسلامی به انگیزه‌های مادی و تقلیل گفتمان انقلاب در حد تأمین بدیهی‌ترین خواسته‌های دنیوی است؛ به گونه‌ای که ادبیات امام جامعه نیز حول محور «اقتصاد» بچرخد. امامی که خود فرزند خلف روح‌الله است و بهتر از هرکس دیگر باورهای او را باور دارد که: «زیربنا توحید است، زیربنا عقاید حقه‌ی الهی است؛ نه زیربنا شکم باشد. این‌هایی که اقتصاد را زیربنا می‌دانند، این‌ها منحط کردند انسان را از حد انسانیت به حد یک حیوانی، مثل سایر حیوانات».
    ️از بین بردن فقر مادی، امری تبعی است؛ نه اصلی
    شهید آوینی که خود شاگرد مکتب ولایت است، می‌نویسد: «اگر حکومت اسلامی می‌خواهد برای رشد و تکامل انسانی برنامه‌ریزی کند، اصالتا باید به ابعاد معنوی و روحانی وجود بشر توجه پیدا کند و در مرحله‌ی اول موانعی را که راه تعالی روحانی بشر به سوی خدا را سد کرده‌اند، از سر راه بردارد و از جمله‌ی این موانع فقر مادی است». وقتی یک شاگرد این مهم را فهم کرده که از بین بردن فقر مادی امری تبعی است، نه اصلی و هدف از آن دستیابی به عدالت اجتماعی است، نه توسعه؛ مگر می‌شود معلم این شاگرد نداند که اقتصاد اصل نیست، بل‌که فرع است؟! لیکن این‌همه بار جامعه را بر دوش ولی انداختن و توانش را خرج یک امر تبعی کردن است که عاملان را لایق لعنت خدا می‌کند: «اللهم العن الذین… حملوا الناس علی اکتاف آل محمد». خدا لعنت کند کسانی را که بار مردم را بر دوش آل محمد انداختند.
    ️خطر شکاف عقیدتی
    گناه دولت و تمام دولت‌های قبل از این که دم از توسعه‌ی اقتصادی و تعامل جهانی زدند و بر طبل «گفتگوی تمدن‌ها» کوبیدند، نه صرفا در بالا و پایین کردن نرخ ارز و دلار که در عدم فهم انسان در مکتب عقلانی- وحیانی اسلام است. انسانیتی که صدر او عقاید، و پایین‌ترین مرتبه‌اش آب و خاک و منافع مادی است. ذنب کبیره‌‌ی نخبگان سیاسی و اقتصادی، وادادگی در مقابل ساختارهای اقتصادی مدرنی است که به شعارهای عدالت‌‌طلبانه‌ی انقلاب، بل‌که به امنیت معیشتی مردم شبیخون زده و سبب فاصله گرفتن توده‌ها از نظام اسلامی می‌شود. ساختارهای اقتصادی که تولید ثروت را بدون هماهنگی سیاسی با قطب‌های سرمایه و تکنولوژی جهان ناممکن می‌داند و با ترویج رفاه دائم‌التزاید، مصرف‌گرایی را محور همه‌ی تنظیمات اجتماعی قرار داده و آخرت‌گرایی را به خرده‌فرهنگی تابع اقتصاد بدل می‌کند. همین ساختارهای پیچیده مسبب ایجاد شکاف طبقاتی و تقسیم جامعه به دارا و ندار شده و نظامی را که پشتش به حمایت مردم گرم است، در مظان اتهام مردم‌ستیزی قرار می‌دهد. مردمی که اگر حمایت قلبی‌شان از حکومت نباشد، اسلام با وجود امام معصوم علیه‌السلام نیزخانه‌نشین می‌شود. بر فرضی که چندان هم محال نیست، اگر پشت نظام خالی شود و مردم از حکومت اسلامی و کارآمدی آن قطع امید کنند و از اصول و ارزش‌ها فاصله بگیرند، مقابل کفر و استکبار جهانی ایستادن و زمینه‌سازی برای ظهور موعود (عج) دیگر چه محلی از اعراب خواهد داشت؟!
    ️ارتداد بعد از ایمان
    شعار توسعه و اقتصاد کینزی و نئو‌کینزی، جامعه را به جایی رسانده که چشم‌ها بیشتر به دنبال بالا و پایین شدن قیمت ارز، دلار، سکه و ذهن‌ها پی ثبت‌نام در فلان هلدینگ، خرید بهمان اوراق بهادار، افت و خیز شاخص بورس، آزادسازی سهام عدالت، ثبت‌نام در لیزینگ خودرو و… است. رهاسازی اذهان عمومی از لات‌های عددی و عزی‌های رقمی، غرق کردن گوساله‌ی سامری و جایگزینی دوباره‌ی نظم آسمانی به جای نظم زمینی، تبر ابراهیمی، ید موسوی و کتاب محمدی می‌طلبد. چه کسی فکرش را می‌کرد تا شکستن بت به عقب برگردیم؟! و آیا اثمی بزرگتر از ارتداد بعد از ایمان هم هست؟!

    منتشر شده در روزنامه دیواری حق

    اقتصاد انقلاب توحید دولت نظر دهید »
    از قدر تا غدیر
    ارسال شده در 3 خرداد 1399 توسط نازگل در نهج البلاغه, اسلام, قرآن, مناسبتی


    جنگ با آن همه فتنه، تیغ ذوالفقار را می‌خواست

    خب چه‌ کار کنیم؟ دست خودمان نیست! ذهن‌مان با کلمه‌ی «فتنه» قرابت عجیبی پیدا کرده، یک جورهایی حساس شده است؛ از بس بین فتنه‌ای به فتنه‌ی دیگر شیفت می‌شویم. مثل وقتی قرآن می‌خوانیم و به این آیه می‌رسیم «أحسب الناس أن یترکوا أن یقولوا آمنا و هم لایفتنون… آيا مردم گمان كردند همين كه بگويند: «ايمان آورديم» به حال خود رها می‌شوند و دچار فتنه نخواهند شد؟!» برق فتنه چشم‌مان را می‌گیرد. ذهن درگیر کلماتی می‌شود که میان فتنه و ایمان پل زده‌اند. قدری که عمیق می‌شویم، درمی‌یابیم این تنها ذهن ما نبوده که درگیر این رابطه شده است. بعد لب‌های مولاعلی علیه‌السلام را تصور می‌کنیم که با نزول این آیه از رسول خدا صل‌الله پرسیده است: «ما هذه الفتنه؟ این کدام فتنه است؟» آن وقت رسول خدا پاسخ داده: «ای علی! تو مورد ابتلا امت قرار می‌گیری و امت به وسیله‌ی تو آزمایش می‌شوند. تو مورد خصومت و دشمنی امت قرار می‌گیری، پس خودت را برای تحمل عداوت‌ها آماده کن.» بعد از اینجا پرت می‌شویم میان تاریخ، جایی میان مکه و مدینه کمی آن‌سوتر از جحفه- کنار برکه‌ای به نام «غدیر». لب‌های فرشته‌ی وحی را تصور می‌کنیم که می‌گوید: «ای رسول ابلاغ کن!»
    ▪️▪️▪️
    تیغ آفتاب تیز و برهنه می‌تابد. هوا به قدری گرم است که مردم بخشی از تن‌پوش خود را به زیر پا و بخش دیگری را به روی سر افکنده‌اند. هجده هزار حاجی زیر این تیغ تیز سه روز است به فرمان نبی منتظرند. پیامبر را می‌بینیم که بر روی منبری از جهاز شتران ایستاده و خطبه می‌خواند. گوش تیز می‌کنیم. از دو ثقل صحبت می‌کند که قرار است در میان ما به امانت بگذارد. می‌گوید: «اگر از این دو زاهق و مارق شوید، هلاک خواهید شد». زیر بازوی علی را می‌گیرد و چنان دستش را بالا می‌برد که گویی می‌خواهد همه‌ی اهل زمین و آسمان این صحنه را ببینند. لب‌های رسول خدا را تصور می‌کنیم که می‌گوید: «من کنت مولاه فعلی مولاه». درشت‌هیکل با سری بی‌مو- معروف است به دومی- جمعیت را می‌شکافد و جلو می‌آید. می‌گوید:«بخ بخ لک یا علی‌بن ابی‌طالب، اصبحت مولای و مولای کل مؤمن و مؤمنة».
    ▪️▪️▪️
    ذهن‌مان برای جلوتر رفتن مقاومت می‌کند. دوست دارد تاریخ همین جا متوقف شود. اینجایی که علی مولای هر زن و مرد مؤمنه شده است. همین جا بماند و تصور کند شیرینی دنیای با علی را. می‌داند جلوتر برود می‌رسد به روایت جابربن عبدالله انصاری از حرف‌هایی که پیامبر سه روز قبل از وفاتش به علی گفته: «عن قلیل ینهد رکناک؛ به زودی هر دو رکن تو ویران خواهد شد». بعدتر که رسول‌الله بر روی سینه‌ی علی جان می‌دهد، دو لب مولا را تصور می‌کنیم که به جابر می‌گوید: «این یکی از آن دو رکن بود». خودمان را از لابلای آوار فروریختگی تاریخ بیرون می‌کشیم. نفسی را که در سینه‌مان حبس شده به سختی بیرون می‌دهیم…
    ▪️▪️▪️
    از رحلت پیامبر تنها هفت روز گذشته که صدایی به گوش می‌رسد: «برای حفظ حکومت، سوزاندن خانه‌ی فاطمه واجب است». عجب روزگاری است که از «بخ ‌بخ…» به این فتوا رسیده است. آتش زبانه می‌کشد. دو لب دختر رسول خدا را تصور می‌کنیم که می‌گوید: «یا ابتاه یا رسول‌الله! هکذا کان یفعل بحبیبتک و ابنتک؟» ببین با دخترت چه می‌کنند، ای پدر، ای رسول خدا! جابر می‌گوید این کلمات را از علی شنیده که «هذا الرکن الثانی الذی قال رسول‌الله؛ این همان رکن دوم بود که پیامبر می‌گفت».
    ▪️▪️▪️
    نور را خانه‌نشین کنی، سیاهی فراگیر می‌شود. عادت کرده‌ایم به کلماتی نورانی که از میان تاریکی‌‌های تاریخ عبورمان دهد. مولا را می‌بینیم. خطبه می‌خواند و دردهای دلش را از زبانه‌های فتنه به صفحات تاریخ تحویل می‌دهد. دو لبش را تصور می‌کنیم که می‌گوید: «أما والله لقد تقمصها فلان و انه لیعلم ان محلی منها محل القطب من الرحی… الا ای تاريخ آگاه باش! به خدا سوگند كه فرزند ابوقحافه خلافت مسلمين را چون پيراهن بی‏قواره‏ای برتن کرد در حالی كه به خوبی می‏دانست جایگاه من نسبت به حکومت اسلامی، چون محور آسیاب است به آسیاب».
    ▪️▪️▪️
    نورش، چشم‌های‌شان را زده؛ عدلش زنان‌شان را بی‌کابین کرده و عدالتش دستان‌شان را از بیت‌المال کوتاه کرده است. سایه‌ای لرزان میان تاریکی شب بر روی دیوارهای کوفه می‌رقصد و جلو می‌رود. قرآنش را خوانده، حتی نماز شبش را، وضو گرفته و شمشیری پر شالش محکم کرده است. پا تند کرده سمت مسجد کوفه. آرام می‌خزد و خودش را در صف اول جا می‌دهد… «الله اکبر!» شمشیر فرود می‌آید. دو لب جبرئیل را تصور می‌کنیم که می‌گوید: «تهدمت والله ارکان الهدی» و خدایی که می‌گوید: «الفتنة اشد من القتل».

    فتنه نظر دهید »
    بانویی به زلالی چشمه
    ارسال شده در 15 اردیبهشت 1399 توسط نازگل در اسلام, سبک زندگی اسلامی, زن, تاریخ

    معتقدم برای شناختن کسی ابتدا باید زمانه‌اش را شناخت. از رهگذر همین اعتقاد است که باید برا ی شناخت حضرت خدیجه (س) زمانه‌ای را شناخت که در آن زمانه زیست و پاک ماند.

    وقتی شهر مکه از دست فرزندان اسماعیل ع خارج شد و گروهی از عرب‌ها شهر مکه را در اختیار گرفتند، قواعد زیارت کعبه درهم ریخت. جهل عود کرد و بدویت رخ نمود.جاهلان خود را خادمان کعبه خواندند و قوانین وضع کردند.

    رسم بر این شد تا هرکس به مکه می‌‌آید و قصد زیارت کعبه را دارد باید از آنها لباس بخرد و حق ندارد با لباس‌های خودش طواف کند. اگر هم تمکن مالی ندارد باید عریان طواف کند. فرقی هم نمی‌کرد زن باشد یا مرد. اینگونه با نقاب دین مردم را چپاول می‌کردند و سکه روی سکه می‌انباشتند.

    عده‌ای دیگر طواف می‌کند و به جای ذکر بر لب کف می‎‌زنند و سوت می‌کشند. تازه این عبادت را نه برای خدا که در برابر بت‌هایی دست ساخته انجام می‌دادند.رسمی که یادگار ابن لحی از سفرش به شام بود. بت‌هایی را دید،الگو گرفت و ساخت . بت‌پرستی را مد کرد تا با آن مردم جاهل را سرکیسه کند.

    اما این تنها مد نبود. خانه‌هایی وجود داشت که بر بامشان پرچم‌هایی افراشته بودند تا علامتی باشد برای روسپی‌خانه‌ها.پرچم‌هایی که مردان زن‌باره را راهی خانه زنانی می‌کرد که آنها را به خود فرا می‌خواندند و تازه طعام هم می‌دادند.

    اصلا پدر ابوبکر و پدربزرگ عایشه سربند کار کردن در همین خانه‌ها معروف شد به ابی قحافه. او قحافه (کاسه چوبی) را پر از غذای چرب و نرم می‌کرد برای تامین قوای مردان زناکار.یکی از این زنان «حمامه» بود. زنی زیبا که مشتریان زیادی داشت؛ مادربزرگ معاویه.روسپی‌خانه‌هایی که مجوز فعالیت از رهبران شهر داشتند.

    در بین اینهمه خانه‌‌های فساد و دروغ و شرک ، خیمه‌ای برپاست که صاحبش معروف است به طاهره که در لغت عرب یعنی پاکدامن.الماسی که در دل سیاهی‌های جهالت می‌درخشید و با وجود ثروت بی بدیلی که داشت ذره‌ای هوس‌رانی نکرد. جز خدا را نپرستید و جز رضایش را طلب نکرد.

    آیت الله جوادی آملی :

    همان‌طوري كه وجود گرامي رسول اكرم(ص) قبل از نزول اسلام و قرآن به امانت معروف بود، خديجه(س) هم قبل از اسلام به طهارت معروف بود، مي‌گفتند «بانوي طاهره» آن طاهره همتاي اين امين شد و اين امين همسر آن طاهره شد و آن اموال در راه اسلام صرف شد و خدا اين صرف را پذيرفت و به رسولش فرمود: ﴿وَ وَجَدَكَ عَائِلاً فَأَغْنَي﴾ يعني تو را بي‌نياز كرد؛ يعني مال خديجه(س) مال خداست. كار خديجه(س) مقبول الهي است.

     

    حضرت خدیجه نظر دهید »
    دیالوگ‌های رمضان
    ارسال شده در 6 اردیبهشت 1399 توسط نازگل در خدا, اسلام

    در مواجهه با رمضان آدم‌ها چند دسته‌اند.
    یک دسته را می‌توانی لابلای این دیالوگ‌ها بشناسی: «سحری چی بخورم که کمتر در طول روز تشنه بشم»«کدوم غذا را بخورم که کمتر ضعف کنم»«بدو تا اذان را نگفته‌اند دو قلوپ دیگه آب بخور » به اینها می‌گویم دیالوگ‌های آشناطور ماه رمضان؛ دیالوگ‌هایی که همه ما کم و بیش شنیده و یا حتی دغدغه‌مان بوده است. دغدغه‌هایی از جنس همان دغدغه « چی بپوشم» قبل هر مهمانی که بیشتر از آنکه حکایت از دغدغه‌مندی برای خود مهمانی داشته باشد، حول محور «من» می‌چرخد.
    منی که می‌خواهد کم نیاورد اما نه مقابل صاحب‌خانه که مقابل خودش. حرف‌هایی که همه‌اش حیله گری است و دور زدن یک دستور الهی، انجام ظاهر و مخالفت با باطن؛ آن‌وقت می‌شود عبادت نفس و اطاعت از خود و روزه‌ای که مصداق انارهای‌پوکی است که وقتی ظاهر تر و تمیز و سرخاب سفیداب کرده‌اش را می‌بینی طمع می‌کنی که آن تو صد دانه یاقوت دسته به دسته نشسته، اما وقتی کارد می‌اندازی به جانش و باطنش را می‌شکافی، دودی از لای زخم تنش بر‌می‌خیزد که آه از نهادت بلند می‌شود. تازه می‌فهمی عجب رکبی خورده‌ای که به ظاهر بسنده‌کرده و از کرم درون غفلت کرده‌ای.
    این همه خسران سربند این است که از آداب روزه غفلت کرده‌ای تا در طول روز کمتر بخوابی که بیشتر به تو سخت بگذرد و کاری کنی تا به ضعف دچار شوی نه اینکه ضعف را چاره کنی.
    ‌‌‌دسته دوم را می‌توانی لابلای این جنس دیالوگ‌ها جستجو کنی: «زخم معده دارم روزه برام خوب نیست» « روزه بشم ضعف می‌کنم» « فشارم میفته » « گرسنه بشم عصبی میشم» امسال هم که « روزه بشی، ضعیف میشی کرونا می‌گیری»
    این دسته اوضاعشان وخیم‌تر از دسته اول است. آنها اگر حداقل دنبال چاره کردن ضعفشان بودند و دور زدن باطن حکم خدا؛ اینها رسما دنبال پیچاندن خود خدا هستند، غافل از اینکه نفس زیر دو خم‌شان را گرفته و با مخ بر زمین‌شان زده است. این بدنی که اینقدر در پی رتق و فتق خوراکش هستند، دیر یا زود خوراک مار و مور خواهد شد.
    دسته سوم اما اوضاعشان فرق می‌کند. اینها دیگر دنبال پیچاندن خدا و یا باطن حکمش نیستند؛ بلکه زیر آب حکم خدا را پیش بقیه می‌زنند با دیالوگ‌هایی ابلیس‌طور: «روزه میشی که چی بشه» « تو این گرما روزه برا کلیه‌هات ضرر داره» «خودت و سرکار نذار، روزه برای هیچ کس فایده نداره» این نسخه پیچیدن‌ها برای آدم‌هایی که در جریان هوشمند شدن‌ها، منفعل و گشاد هم شده‌اند تا جایی که حوصله خواندن دو خط کتاب یا تلمذ پای حرف یک روحانی را ندارند، همچون زهری است که به رگ روح‌شان و ساقه خاکستری مغزشان تزریق می‌شود و عملا پای استدلال‌شان را فلج می‌کند تا جایی که ایمان نیم‌بندشان شل می‌شود و تقوای‌شان با یک تق، وا می‌رود. این‌بار نه تنها جلوی حکم خدا گارد می‌گیرند که جلوی خلق خدا به روزه‌خواری‌شان مباهات می‌کنند. کسانی که مناجات‌شان به جای « هربت الیک» بدل به « هربت منک» می‌شود. چه بدبخت است آنکه از خدا فرار می‌کند.
    اما دسته‌ای هم هستند که قلیل اند. در زمره « قلیل من عبادی الشکور» قرآن قابل تفسیرند. لهله زدن‌شان از رجب آغاز می‌شود. از همان شب اول ماهی که قرار است نهر «رجب» کارش را شروع کند و از بهشت راه بیفتد و به این دنیا برسد به پیشوازش می‌روند. جنس دیالوگ‌هایشان فرق می‌کند.‌ هر روزشان با « یا من یملک حوائج السائلین » آغاز می‌شود و در پس هر نمازشان امید خیر دارند از کسی که «ارجوه لکل خیر» است و اعطا کننده کثیر بالقلیل.‌‌‌ خیزشان از اول رجب برای ایام البیض است تا معتکف خانه همان کسی شوند که قرار است کمتر از دو ماه دیگر مهمانش شوند. آنقدر سر قرار رجب حاضری می‌زنند و از نهر سفیدش می‌نوشند که مهر «رجبیون» بر پیشانی‌شان می‌خورد و نشان کرده خدا می‌شوند برای روزی که منادی ندا دهد « این الرجبیون» و آنها لبیک گویند «بلی».
    رد نهر را می‌گیرند و می‌روند تا می‌رسند به شاخه‌های طوبی. شعبان را صرف صیام و قیام می‌کنند. دنبال اصلاح ذات البین‌اند. پریشانی از چهره گرفتار می‌زدایند و اینگونه خود را به طوبی بهشتی درمی‌آویزند. ظهرهایش را صلوات شعبانیه زمزمه می‌کنند. دغدغه تقدم و تاخر از اسماء الله را که زاهق و مارق‌شان کند، لابلای فرازهای صلوات با بغض قورت می‌دهند و لازم بودنی را که لاحق‌شان کند می‌طلبند. شب که می‌شود نجوا می‌کنند « واسمع دعائی اذا دعوتک و اسمع ندائی اذا نادیتک واقبل علی اذا ناجیتک فقد هربت الیک» و به سوی خدا می‌گریزند.
    این دیالوگ‌ها تازه شروعی بود برای افتتاح حمد و ثناء کسی که به ارحم الراحمین بودنش یقین کرده‌اند. افتتاح نه تنها برای آنها دیالوگ دارد که « انک تدعونی فاولی عنک و تتحبب الی فاتبغض الیک»ش می‌تواند دیالوگ همه نیازمندهای نفهمی باشد که دو ماه فرصت‌شان را سوخت کردند، به جای نیاز ناز کردند وحالا در پی پیچاندن یک ماه باقی مانده‌اند.

    این است رمضان و خدایی که به دنبال چپاندن مهربانی‌‌اش در بغل همه دو دره بازها است.‌‌

    خدا رمضان روزه نظر دهید »
    روزی که خیاط خانه سنگر شد
    ارسال شده در 17 فروردین 1399 توسط نازگل در تولید داخلی, جنگ, مقاومت


    دکتر قادری نوشته بود از کارهایتان در نبرد با کرونا بنویسید و از ریا و حیف و میل شدن اجرتان نترسید.
    کریمانه بگویید فدای سرم اگر اجرم از دستم رفت.
    بنویسید که بخشی از جنگ، جنگ رسانه است و تبلیغ و ترویج کار خیر، پس قلم برداشتم.

    یک ماه و نیم پیش بود، سر کلاس آقای مهدوی ارفع نشسته بودم و از نهضت هایی که مبتلا به آفت سازمانی شده بودند و سربند همین آفت راندمانشان شده بود یک درصد می‌شنیدم.
    نهضت بسیج که شده بود سازمان بسیج.
    نهضت سوادآموزی که شده بود سازمان سوادآموزی، روح های بزرگی که چپانده شده بودند در قالب تنگ سازمان و همین قالب تنگ کارآمدی شان را به حداقل رسانده بود.
    تمام این گیر و گورها سربند گرفتن کار از دست مردم و سپردنش دست سازمان‌هایی بود که رزقشان بند بودجه دولت و اجازه شان بند امضای فلانی و بهمانی.
    از روزهای دفاع مقدس می‌شنیدم و نهضت های خودجوش و مردمی که هرچه داشتند زده بودند زیر بغلشان و به میدان آمده بودند.
    آستین ها بالا، پاشنه ها ورکشیده، جانها کف دست و پشت ها به حمایت همدیگر گرم بود.
    حرفهای آنروز آقای مهدوی ارفع برای ما رویایی دست نیافتنی می‌نمود
    چه می‌دانستیم دفاع مقدس در واپسین روزهای سال انتظارمان را می‌کشد
    اینبار دشمن در قد و قواره بعثی‌های سبیل کلفت و هیکل گنده‌ای نبود که با صدا می‌کشتند، ویروسی بود نادیده که بی صدا می‌کشت.
    هجمه دشمن سمت خرمشهر نبود، قم بود.
    لباس رزم دیگر خاکی و پلنگی نبود، سفید یکدست بود.سلاح توپ و تانک نبود، ماسک و ژل و گان بود.
    خاکریزها در جنوب نبود، بیمارستان و غسالخانه هر شهر بود.پناهگاها زیر زمین نبود، قرنطینه خانگی بود.
    یکبار دیگر قالب ها شکست و نهضتی مردمی برپا شد.
    پیامهای فراخوان در گروه ها فوروارد میشد.
    کارهای خدماتی از دوخت گان و ماسک تا بسته بندی مواد ضدعفونی
    حضور در بیمارستان و کمک به کادر درمانی
    این اواخر فراخوان برای تغسیل اموات
    دلم پی گزینه های دیگر بود اما انتخابم شد گزینه اول.
    دختر بودم و اذن ولی واجب و او دلش تنها به گزینه اول راضی شد آنهم به شرط ماندن در خانه.
    باید امتحانم را در مرتبه پایین ولایت پذیری پس می دادم. بی تابی برای حضور در خط مقدم دفاع از یک طرف و صبر بر ولایت پدر طرف دیگر
    این آیات “قَالَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعيَ صَبرًا"در ذهنم چرخ می خورد
    گرچه سخت بود اما بالاخره گفتم:"ستَجدُني إِن شاءَ اللَّهُ صَابرًا وَ لا أَعصی لَک أَمرا”
    وضو گرفتم و با ذکر بر لب نشستم پشت چرخ خیاطی که مدتی بود خاک میخورد.
    چرخ سلاحم،خانه سنگرم و روزیم شد تدارک ابزار دفاع برای مدافعان سلامت و بیمارانی که نفسشان تنگ ویروس منحسوس بود.

    جهاد خیاطی سنگر کرونا 8 نظر »
    • 1
    • ...
    • 11
    • 12
    • 13
    • ...
    • 14
    • ...
    • 15
    • 16
    • 17
    • ...
    • 18
    • ...
    • 19
    • 20
    • 21
    • ...
    • 47

    آخرین مطالب

    • تیغ تیز «پیرپسر» بر گلوی پدر
    • خون بر موشک پیروز است
    • عهد خون باطل‌السحر طرح خصم دون 
    • كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ.....
    • صبح روزی که جنگ شد..
    • مباهله‌ی امروزت را بشناس
    • هسته‌ی سخت یا اقلیت مصلح؟!
    • بازی استعمار
    • دوربین‌ها خاموش
    • پنجه‌های آهنین پشت دست‌کش‌های مخملین

    آخرین نظرات

    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    •  
      • آتش به اختیار
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    • ذاكري  
      • جمعه های انتظار
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    • پژوهش مدرسه علمیه حضرت زینب (س) میناب  
      • منتظر پرور
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در اراده‌ی خدا چیست؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در اراده‌ی خدا چیست؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در اراده‌ی خدا چیست؟
    • ... در اراده‌ی خدا چیست؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در از افتضاح تا افتتاح
    • معاونت فرهنگی تربیتی در از افتضاح تا افتتاح
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در عصر فریب
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در عصر فریب
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در عصر فریب
    • ... در عصر فریب
    • ... در عصر فریب
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در آیا مرکل یک زن موفق است؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در از افتضاح تا افتتاح
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در عصر فریب
    • ... در عصر فریب
    شهریور 1404
    شن یک دو سه چهار پنج جم
     << <   > >>
    1 2 3 4 5 6 7
    8 9 10 11 12 13 14
    15 16 17 18 19 20 21
    22 23 24 25 26 27 28
    29 30 31        

    اندر خم یک کوچه

    جایی برای نوشتن از تمام دغدغه هایم **** سیاسی هم می نویسم که سیاست ما عین دیانت ماست **** قلم اگر از حق ننویسد لایق شکستن است نه قسم خوردن **** تمام محتوای این وبلاگ تولیدی است. ارتباط با من: maryam.3461@gmail.com اینستاگرام....@MARYAM_ORDOUEI

    جستجو

    موضوعات

    • همه
    • fatf
    • اخلاق
    • اسلام
    • افکار عمومی
    • اقتصاد مقاومتی
    • امام حسین علیه السلام
    • امام زمان عج
    • اندیشه شهید مطهری
    • انقلاب
    • بدون موضوع
    • برجام
    • بصیرت
    • تاریخ
    • تولید داخلی
    • جنگ
    • جهان اسلام
    • حجاب
    • خدا
    • دلنوشته
    • رسانه
    • روابط زن و مرد
    • زن
    • زن
    • سبک زندگی
    • سبک زندگی اسلامی
    • سپاه
    • سیاسی
    • شهدا
    • ظهور
    • غرب
    • فرهنگ
    • فرهنگی
    • فضای مجازی
    • فمنیسم
    • فمنیسم
    • قرآن
    • قرآن
    • مدافعان حرم
    • مطالعه
    • معرفی کتاب
      • آمریکا
    • مقاومت
    • مناسبتی
    • منافقان
    • نفوذ
    • نقد
    • نقد
    • نقد فیلم
    • نقد کتاب
    • نهج البلاغه
    • ورزش
    • ولایت فقیه
    • پیاده روی اربعین
    • یمن

    فیدهای XML

    • RSS 2.0: مطالب, نظرات
    • Atom: مطالب, نظرات
    • RDF: مطالب, نظرات
    • RSS 0.92: مطالب, نظرات
    • _sitemap: مطالب, نظرات
    RSS چیست؟

    پیوندهای وبلاگ

    • کانال مطالب وبلاگ در ایتا
    • خامنه ای دات آی آر
    • غیث
    • خانه

    آمار

    • امروز: 2
    • دیروز:
    • 7 روز قبل: 423
    • 1 ماه قبل: 1828
    • کل بازدیدها: 133042
    کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان