اندر خم یک کوچه

برای در بند کردن تفکراتم
 خانه ورود

آمار وبلاگ

  • امروز: 60
  • دیروز: 65
  • 7 روز قبل: 1955
  • 1 ماه قبل: 11853
  • کل بازدیدها: 150200
  • غلقت الابواب
    ارسال شده در 17 تیر 1399 توسط نازگل در اسلام, قرآن

                                                
    در میان قوم بنی‌اسرائیل صندوقی بود معروف به «تابوت عهد»؛ همان صندوقى كه مادر موسى او را در میان آن گذاشت و به رود نیل سپرد. همان صندوقی که موسی را در امن و امان به کاخ فرعون رساند. «موسی» را که از آب گرفتند، آن صندوق را نگه داشتند تا اینکه بعدها به دست بنی‌اسرائیل افتاد. تابوتی که روزگاری حامل بدن حضرت موسی بود، برای قومش محترم و وسیله‌ای برای تبرک جستن و آرامش‌شان گردید.

    روزگار عمر حضرت موسی سپری شد، «الواح مقدس را كه احكام خدا بر آن نوشته شده بود به ضميمه زره خود و يادگارهاى ديگرى در آن نهاد، و به وصى خويش” يوشع بن نون” سپرد.» حالا دیگر ارزش صندوق دوچندان شده بود ودر کوران مشکلات و سختی‌های روزگار مأمن و مأوای‌شان، در مقابله با دشمن سپر امنیت بخش‌شان و در جنگ‌ها همراه‌شان بود. معنویت را حول محور آن جستجو می‌کردند و قدرش را می‌دانستند. لذا گفته‏ اند: «تا هنگامى كه اين صندوق خاطره‏ انگيز با آن محتويات مقدس در ميان‌شان بود، با سربلندى زندگى مى‏كردند.»

    روزگارگذشت. اما اینبار جور دیگری گذشت. ارزش‌ها بی ارزش، زندگی در نظرشان چرب و شیرین و دنیا جلوه‌گر شد. «حب الدنیا راس کل الخطیئه» وبال‌شان و مبانى دينى‌شان ضعيف گردید. گناه پشت گناه، قلب‌شان را وارونه کرد. حالا نوبت خدا بود که گوش‌شان را بگیرد و خوب بپیچاند. اینجا بود که از آن تخفیف‌هایی شامل حال‌شان شد که در آیه‌ی 65 سوره‌ی انفال می‌خوانیم. تخفیفی که دشمنان را بر آنها چيره کرد و «تابوت عهد» را از کف‌شان ربود.

    قبل‌تر در جایی روایتی خوانده بودم به این مضمون از پیامبر اکرم_صلی الله علیه و اله_ که آنچه بر بنی اسرائیل رفته نعل به نعل بر قوم من نیز خواهد رفت. حالا اینروزها که مراکز نشر معنویت و امنیت خاطرمان در بند ویروس دست‌ساز و منحوس شده و خداوند «غلقت الابواب»مان کرده، ذهن‌م بیشتر درگیر«نعل به نعل»ها شده است.

    بنی اسرائیل تابوت عهد حرم کرونا 2 نظر »
    از جِلد قرآن عبور کنیم و جَلد آیاتش شویم.
    ارسال شده در 11 تیر 1399 توسط نازگل در انقلاب, خدا, اسلام, سبک زندگی اسلامی, قرآن


    مریم اردویی: رسول خدا صلی الله علیه و آله، ناظر بر علمش به فتنه‌های پیش‌روی امتش، دستور داد: «هرگاه فتنه‌ها مانند پاره‌هایی از شب تار به شما روی آورد به قرآن پناه ببرید». ما امت، این سخن را نشنیدیم یا جور دیگری شنیدیم. ما به قران پناه بردیم، وقتی خانه خریدیم و یک جلد قرآن پیش‌قراول اسباب‌مان بود. ما به قرآن پناه بردیم، وقتی عازم سفر بودیم و برای سفر بخیر شدن‌مان، یک جلد قرآن سقف عبورمان بود. ما به قرآن پناه بردیم، وقتی سفره‌ی عقدمان پهن بود و دکور سفره یک جلد کلام‌الله کم داشت. ما به قرآن پناه بردیم، وقتی تابوت‌مان به سمت سراشیبی قبر پا تند کرده و صدای الرحمان‌مان بلند بود. ما به قرآن پناه بردیم، وقتی مجلس ختم گرفتیم تا به روح تازه‌گذشته، فاتحه‌ای نثار کنیم. ما قرآن پناه بردیم، اما…..
    ▪️ آیاتی که باید جَلدَش شویم
    وقتی قرآن را ورق می‌زنم- با وجود درک ناچیزی که از آیات‌ش دارم- و به آیاتی برمی‌خورم که تطبیقش را در دنیای مدرن امروزی که فتنه‌ها از سر و کول‌مان بالا می‌رود می‌بینم، به خودم می‌گویم: «ما اگر از جِلد قرآن عبور کرده و جَلد آیاتش شده بودیم، قطعا روزگار بهتری داشتیم.» میان آیات قرآن به آیه‌ای از سوره اعراف می‌رسم: «قد جاءتکم بینه من ربکم هذه ناقه الله لکم آیه….دلیل روشنی از سوی پروردگارتان برای شما آمده، این ناقه الهی برای شما معجزه‌ای است.. » انقلاب اسلامی را همچون ناقه‌ی صالح، معجزه‌ی عبد صالح خدا می‌بینم که در زمانه‌ای از میان کوه ایسم‌های مادی شرق و غرب سربرآورد که ساکنان دنیا دچار اخلاد فی الارض شده بودند. می‌گویند، ایمان معجزه می‌خواهد. آیا آیه‌ای به این روشنی، ایمان نمی‌خواهد؟!
    ▪️ روح‌الله در قرآن
    با این فکر که «انقلاب بی‌نام خمینی در هیچ‌جای جهان شناخته شده نیست»، صفحات نور را ورق می‌زنم.چشمانم که به آیات سوره مجادله می‌افتد، برق می‌زند. درست می‌بینم، اینجا صحبت از «روح‌الله» است: « اولئک کتب فی قلوبهم الایمان و ایدهم بروح منه.. آنان کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه دلهای‌شان نوشته و با روحی از ناحیه خودش آنها را تقویت فرموده… »، ذهن‌ام معطوف روایتی از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله می‌شود؛ روایتی که ضمن آن خبر از آمدن امتی را می‌داده که «یتحابون بروح الله…به برکت روح خدا یکدیگر را دوست دارند»؛ این قیل را کنار آن قال می‌گذارم تا تنها به یک نتیجه برسم: «امام ما، هم اسمش روح الله بود، هم خودش مصداق روح الله».
    ▪️مرگ بر آمریکا
    انقلابی که هم خودش و هم امام‌اش ممهور به آیات الهی‌اند، شعاری دارد به محکمی «مرگ بر امریکا»، بعدتر که به آیات سوره محمد می‌رسم، می‌بینم پی‌اش را میان این آیات ریخته‌اند: «والذین کفروا فتعسا لهم..و کسانی‌که کافر شدند، مرگ بر آنان»، با این گواهی حرف آن‌‌کس که می‌گفت: «امام (ره) موافق حذف مرگ بر آمریکا بود»، می‌شود «هباء منثورا». به قرآن برمی‌گردم و این آیه از سوره بقره: «یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا الیهود و النصاری اولیاء بعضهم اولیاء بعض… ای کسانی که ایمان آورده‌اید! یهود و نصاری را ولی و تکیه‌گاه خود انتخاب نکنید! آنها اولیا و تکیه‌گاه یکدیگرند»، منطق قرآن در روابط بین‌الملل می‌گوید نه به آمریکا اعتماد کنید و نه به اروپا. ناظر بر این آیه درمی‌یابم، کمیت رئیس‌جمهورمان هم لنگ می‌زند؛ وقتی می‌گوید: «آمریکایی‌ها کدخدا هستند و با کدخدا راحت‌تر می‌توان بست». سربند همین پای لنگ منطق، برجام چون ولدی نامشروع روی دست مولدشان مانده؛ نه مشکل آب خوردنی را حل کرده است، نه تحریمی را بالمره لغو.
    ▪️ شن‌هایی که مأمور خدا بودند
    اوایل سوره احزاب به این سخن خدا برمی‌خورم: «یا ایها الذین امنوا اذکروا نعمه‌الله علیکم اذ جائتکم جنودا فارسلنا علیهم ریحا و جنودا لم تروها..ای مومنان، لطف خدا را در حق خودتان به‌یاد آورید؛ آن‌وقتی‌که سپاهیان فراوانی به قصد نابودی شما سروقتتان آمدند؛ ولی تندبادی سرد و لشکریانی نامرئی بر ضدشان فرستادیم..»، اینجاست که پرت می‌شوم به سال 59 و خودم را میان بیابان طبس و شن‌هایی می‌بینم که «مأمور خدا بودند». جلوتر بدن‌های نیم‌سوخته یانکی‌ها و بالگردهای منفجر شده‌ای را مشاهده می‎‌کنم که «مأموران کدخدا بودند». شگفتا! چه مأمورانی خدا دارد و عجب مفلوکانی کدخدا!
    ▪️خاکی که خدا پاشید
    سوره‌ی انفال که به آیه‌ی «فلم تقتلوهم و لکن الله قتلهم و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی…این شما نبودید که آنها را کشتید؛ بلکه خداوند آنها را کشت! و این تو نبودی( که خاک به صورت آنها) انداختی؛ بلکه خدا انداخت..» می‌رسد، عین الاسد را می‌بینم که یک شبه، خاطره‌ی مجسم هفتادسال پیش پرل‌هاربر و عین‌الجسد شد؛ عین الاسدی که «مسیر اصلی دسترسی نیروهای نظامی آمریکا از خارج عراق به داخل عراق و ارتباط با 13 پایگاه نظامی آمریکا در عراق و مهمترین پایگاه ارتش آمریکا برای ترابری و تامین سوخت بود»، مسیر اصلی دسترسی عزرائیل به نیروهای نظامی آمریکا گردید و صد نفر یانکی که ضربه‌ی ملایم مغزی شدند!
    ▪️آمریکا و مکرهای خدا
    وقتی به آیه چهل و سوم سوره‌ی فاطر می‌رسم: «و لا یحیق المکر السییء الا بأهله…این نیرنگ‌ها تنها دامان صاحبانش را می‌گیرد!»، آنقدر از این جنس «مکر» سراغ دارم که می‌توانم، متنم را به قاعده‌ی قصه «هزار و یک شب» کش دهم. آمریکایی که هنوز توهم ابرقدرتی دارد، فروش نفت ایران را تحریم و راه مبادله و ورود ارزش را مسدود می‌کند، از بخت سیاه او یا اقبال سفید ما، قیمت نفت خود به خود منفی و شرکت‌های بزرگ نفتی‌اش ورشکسته می‌شوند. با هماهنگی نفوذی‌های داخلی و نخاله‌های رجوی، ایران را تهدید به تابستان داغ می‌کند. پشت‌بندش، اغتشاشات سازمان ‌یافته را کلید می‌زند. قتل آشکار جورج فلوید، درست وسط فصل داغ ضامن کشیده شده‌ی بمب نارضایتی مردمش شده و هرج و مرج ایالت به ایالتش شیفت می‌شود. میلیاردها دلار خرج هالیوود می‌کند تا الگوی اغتشاش به منطقه صادر کند، جوکرهای واقعی سراسر ایالاتش را می‌گیرند. ویروس دست‌ساز می‌سازد تا اقتصاد و انقلاب را زمین‌گیر کند، بومرنگ کرونا کشف عورتش می‌کند. عدم موفقیت پرتاب ماهواره‌ی ایران را نشانه‌ی عقب‌ماندگی و ابزاری برای تحقیر ملت ایران می‌کند؛ ماهواره‌برش پرتاب نشده، منفجر می‌شود.
    ▪️ رمز بقای فرعونیان
    مبهوت آیه‌‌ای از سوره اعراف می‌شوم؛ آنجا که پرده از رمز بقای فرعونیان برمی‌دارد: « قال القوا فلما القوا سحروا اعین الناس و استرهبوهم و جاءوا بسحر عظیم…موسی گفت: شما اول اسباب خود را بیفکنید. هنگامی که بساط خود را انداختند، چشم مردم را سحر کردند و آنها را ترساندند و سحری بس عظیم و هول‌انگیز برانگیختند.»، سحر امروز دیگر به سادگی زمان موسی و مار نشان‌دادن دومتر طناب نیست. شعبده‌ی امروز، کانال‌های ماهواره و صفحات مجازی اینستاگرام‌اند که کلاغ را قناری و مار را مور نشان می‌دهند. صفحه‌های مسحورکننده‌ی بلاگرها و سوئیت هوم‌ها، پیج‌های اغواکننده‌ی اینفلوئنسرهای عدالت‌خوار تا رجاله‌هایی چون مصی علی‌نژاد، همچون سحر ساحران، چشم‌ها را تصرف و عقل‌ها را مرخص کرده‌اند و هشتک‌پرانی سلبریتی‌ها، مسحوران سوار بر موج‌های مجازی را همچون بیرقی در باد به در و دیوار جهل می‌کوبند تا زوال تمدن‌ فرعونیان چند روزی بیشتر به تاخیر افتد و ندای موسوی حق از گوش جانها دورتر گردد.
    ▪️ چه کنیم ناقه‌ی روح‌الله پی نشود
    چه زیبا رسول خدا صلی‌الله و علیه و اله فرمود: «کتاب خدا، صادق‌‌ترین گفتار، رساترین موعظه و بهترین داستان‌ها است.» تنها با تمسک به همین قرآن است که «ناقه‌ی روح الله» پی نخواهد شد و به دوران ظهور حضرت ولیعصر- روحی و ارواح المومنین لتراب مقدمه الفداء- خواهد پیوست. چه شرمنده خواهیم شد، اگر پیامبر اینگونه شکایت‌مان را به خدا ببرد که: «یا رب ان قومی اتخذوا هذا القرآن مهجورا…. پروردگارا! قوم من قرآن را رها کردند.»

    آیه زندگی قرآن 8 نظر »
    الرجال قوامون علی النساء یعنی چه؟
    ارسال شده در 6 تیر 1399 توسط نازگل در اسلام, روابط زن و مرد, سبک زندگی اسلامی, زن, قرآن


    عده‌ای متاثر از ساختارهای اجتماعی کفر‌آمیزی که مدرنیته به جامعه‌ی اسلامی تحمیل کرده است و القائات فمنیست‌ها به گونه‌ای روی به تفسیر و تاویل آیات قرآن آورده‌اند، کانه گویی تکوین و خلقت زن و مرد نیز کن فیکون شده، چنانکه فطرتی که خداوند انسان مدرن را بر آن سرشته است، از یک خاک و گل دیگری است. وظایفی که خداوند برای هریک از زن و مرد در زندگی زناشویی و اجتماعی تشریع کرده است کاملا منطبق بر تکوین و متناسب با روحیات و توانایی‌های خلقی و خلقی آن دو است. برخی در تفسیر آیه‌ی «الرجال قوامون علی النساء…» تا جایی پیشرفته‌اند که مدعی هستند این آیه متناسب با شرایط اجتماعی آن موقع نازل شده و ناظر به جامعه‌ی جاهلی آن زمان بوده است. دیگر به این نکته توجه ندارند که اگر آن زمان، اسلام با جاهلیت اولی روبرو بود، امروزه با جاهلیت مدرن روبرو است؛ جاهلیتی که به فرموده‌ی امام صادق علیه السلام ویژگی چنین دارد: «…قائم ما هنگامی قیام می‌کند که همه مردم برای مقابله با او به تاویل کتاب خدا و احتجاج به آن متوسل می‌شوند.»

    خداوند در آیه‌‌ی «الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم عل بعض و بما انفقوا من اموالهم..» به تبیین جایگاه زن و مرد در خانواده می‌پردازد. کلمه‌ی «قیم» به معنای کسی است که برای امر شخص دیگری قیام می‌کند. در این آیه علت این قوام بودن، دو امر عنوان شده؛ یکی به علت توانایی‌هایی که خدواند به سبب خلقت و روحیات مرد به او داده و مرد باید مسوولیت خانواده را بپذیرد و دوم نقش اقتصادی و کسب درآمد که از وظایف شرعی مرد است.


    عبارت «فضل‌الله بعضهم عل بعض» بیان‌گر این مطلب است که این امتیازات متقابل است؛ نه اینکه مرد برتر از زن باشد. هریک از زن و مرد نسبت به دیگری دارای امتیازاتی است تا در امور خانواده کمک‌کار یکدیگر باشند. به مردان خصلت‌هایی مانند شجاعت، نیروی بدنی بیشتر، قدرت تصمیم‌گیری منطقی‌تر و… داده تا به وسیله‌ی آن از حریم و ناموس خود دفاع کند و مسوولیت‌های اجرایی را که نیاز به قدرتی مردانه دارد و لازمه‌ی آن تنش‌ها و اصطکاکات روحی و بدنی است را به عهده گیرد.


    از طرف دیگر ظرائفی که برای تربیت فرزند و فراهم آوردن محیطی آرام برای اعضای خانواده لازم است همچون عواطف قوی و جزئی نگری به زن داده، به عبارت ساده‌تر به هریک توانایی‌هایی داده تا در خدمت یکدیگر باشند و نقص‌‌های یکدیگر را برطرف کنند. مردی که مخارج خانه با اوست نیاز دارد تا اختیاراتی داشته باشد تا زنان به عنوان عنصر اصلی تربیت خانواده بدون هیچ دغدغه‌ی اقتصادی، مشغول وظیفه‌ی اصلی خود باشند. در ادامه‌ی آیه فرموده:« فاصالحات قانتات حافظات للغیب بما حفظ الله..» حضرت علامه فرموده: «اين حكم در عين حال حكمى است كه در سعه و ضيقش تابع علتش، يعنى همان قيمومت مرد بر زن از نظر زوجيت است پس بر زن واجب است شوهر را اطاعت كند، و او را در هر شانى كه به شؤون زوجيت راجع مى‏شود حفظ نمايد….همچنين قيمومت مرد بر زنش به اين نيست كه سلب آزادى از اراده زن و تصرفاتش در آنچه مالك آن است بكند، و معناى قيمومت مرد اين نيست كه استقلال زن را در حفظ حقوق فردى و اجتماعى و دفاع از منافعش را سلب كند، پس زن هم چنان استقلال و آزادى خود را دارد، هم مى‏تواند حقوق فردى و اجتماعى خود را حفظ كند، و هم مى‏تواند از آن دفاع نمايد و هم مى‏تواند براى رسيدن به اين هدف‌هايش به مقدماتى كه او را به هدف‌هايش مى‏رساند متوسل شود.》


    خب حالا باید دید شوونات مربوط به زوجیت چیست که زن در غیاب شوهر باید از آن محافظت کند؟ زن باید در مسائل مربوط به زناشویی تابع شوهر باشد و در غیاب او ناموسش را حفظ کند و مرد غریبه را به حریم شوهر راه ندهد، زیبایی‌هایش را وسیله‌ی تمتع همسر هست از نامحرمان دریغ کند و در اموالی که در زندگی مشترک به دست آورده‌اند و مرد اختیارش را به او داده خیانت نکند و در نبودش از حقوق او محافظت کند. نکته‌ی ظریفی در اینجا وجود دارد که خداوند برای مردان از عبارت« فضل‌الله» استفاده کرد ولی در مورد زنان از عبارت «حفظ‌الله»، یعنی خداوند با مسوولیتی که بر عهده‌ی مردان قرار داده، حقوق زنان را حفظ کرده است. به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب« زن را سوگلی و زن را پادوی خانه قرار داد.»


    مردان قوام زنانی با خصوصیات فوق هستند؛ زنانی که تمنای مرد بودن ندارند و کمالات و مزیت‌های خود را پذیرفته‌اند. خداوند در قبال این اطاعت، حقوق آنها را با مسوولیتی که به مردان داده حفظ کرده است. اگر امروزه در جامعه‌ی اسلامی جایگاه زن و مرد دست‌خوش تغییر شده است، به علت وادادگی در برابر ساختارهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی تمدن مدرن است که با ذات انقلاب اسلامی منافات دارد. در قاموس اسلام مسوولیت اجرایی برای زنان فی نفسه دارای ارزش نیست و خداوند زنان را برای پذیرفتن چنین مسوولیت‌هایی تشویق نکرده است.


    رهبر انقلاب در این‌باره می‌فرمایند: «ما الان افتخار میکنیم که فلان تعداد زن، در فلان بخشهای اجرایی کشور داریم. اشتباه نشود، از اینکه این بانوان در این مناصب اجرایی باشند من هیچ مشکلی ندارم؛ یعنی منع نمیکنم، نفی نمیکنم، ایرادی هم برایش قائل نیستم… آنچه اشکال دارد، افتخار به این است؛ که ما به رخ دنیا بکشیم که ببینید، ما در بخشهای اجرایی اینقدر زن داریم! این همان دوْر خوردن است، این همان منفعل شدن است؛ این افتخاری ندارد…. که ما این تعداد خانمِ مسئولِ در بخشهای اجرایی داریم، این غلط است…اگر ما افتخار کنیم که این تعداد خانم روشنفکر، خانم تحصیلکرده داریم، این خوب است، این جا دارد؛ اگر بگوییم این مقدار خانم نویسنده، خانم فعّال فرهنگی یا فعّال سیاسی داریم، اشکالی ندارد؛ اگر بگوییم این مقدار خانم شهادت‌طلب و مجاهده‌کار در میدانهای گوناگون داریم، این خوب است؛ اگر بگوییم این مقدار خانمی که در عرصه‌های سیاسىِ انقلابی فعّالند -گوینده‌اند، نویسنده‌اند- داریم، این خوب است؛ افتخار به اینها خوب است؛ امّا افتخار به اینکه ما این تعداد وزیر زن، این تعداد نماینده‌ی زن، این تعداد معاونِ بخشهای مختلفِ زن، این تعداد رئیس مؤسّساتِ تجاری زن داریم، افتخار به این غلط است؛ این انفعال در مقابل آنها است.»

    تکلیف حقوق زنان زن مرد 2 نظر »
    به اسم اعظم قسم ناکارآمد جلوه دادن اسلام اثم اعظم است
    ارسال شده در 6 تیر 1399 توسط نازگل در انقلاب, سیاسی, اقتصاد مقاومتی, برجام, اسلام, بصیرت

    چرا مسئولان اجرایی کاری کرده‌اند که اقتصاد کشور و معیشت مردم، محور سخن حضرت‌آقا باشد؟!
    این‌روزها که بحران اقتصادی به اوج خود رسیده و ناکارآمدی سیاست‌های اقتصادی دولت اظهرمن‌الشمس است، خیل کثیر منتقدان بیش از پیش به صف شده‌اند تا حدی که حامیان پروپاقرص دولت نیز به جرگه‌ی اصحاب نقد پیوسته‌اند. اما اشتباه بزرگ قریب به اتفاق منتقدان این است که بزرگ‌ترین گناه دولت را صرفا «ناتوانی در چرخاندن چرخ اقتصادی کشور» قلمداد می‌کنند و شاهد مثال‌شان، دلار بیست هزار تومان، سکه‌ی بالای ده میلیون و مرغی است به قرار هر کیلو یک دلار. از طرف دیگر چوب‌خط آمار را نشان می‌دهند که ضریب جینی با شیب ملایم، پا تند کرده به سمت نیم، حالا کمی کمتر. بعد نتیجه‌ی معیشتی این‌همه چرتکه انداختن و بالا و پایین کردن نمودار آمار، می‌شود تنها ملاک بی‌کفایتی دولت و لابد ثقیل‌ترین گناه کابینه‌نشینان هم محدود به کاهش قدرت خرید و کوچک‌تر شدن سفره‌ی مردم.
    ️ناکارآمد جلوه دادن اسلام
    همه از بی‌تدبیری در حوزه‌ی اقتصاد می‌گویند و عمده‌ی نقدشان حول محور مسائل اقتصادی می‌چرخد. انگار کسی حواسش نیست که تنها تأثیر بی‌کفایتی دولت در رتق و فتق معاش خلق‌الله، بروز و ظهور شکاف طبقاتی و افزایش ضریب جینی نیست؛ شاخص‌هایی که در آمار بانک جهانی مبنای سنجش میزان موفقیت یک دولت در پیش‌برد اهداف یک حکومت در جهت رفاه مادی است. این وسط کمتر کسی به این نکته‌ی مهم توجه دارد که ثمره‌ی اقتصاد فاجعه‌بار متکی به «ادراکات عقلایی و تجارب بشری» ناکارآمد جلوه دادن اسلام در اداره‌ی حکومت است؛ همان که دغدغه‌ی اصلی حضرت روح‌الله، آن معمار کبیر و دقیق انقلاب نیز بود: «شما در عین این‌که باید تمام توان خودتان را بگذارید که خلاف شرعی صورت نگیرد و خدا آن روز را نیاورد، باید تمام سعی خودتان را بنمایید که خدای نکرده اسلام در پیچ و خم‌های اقتصادی، نظامی، اجتماعی و سیاسی متهم به عدم قدرت اداره‌ی جهان نگردد».
    ️زیربنا توحید است
    گناه نابخشودنی دولت، بسی فراتر از تورم n درصد و ضریب جینی n صدم درصد، تنزل فلسفه‌ی تشکیل حکومت اسلامی به انگیزه‌های مادی و تقلیل گفتمان انقلاب در حد تأمین بدیهی‌ترین خواسته‌های دنیوی است؛ به گونه‌ای که ادبیات امام جامعه نیز حول محور «اقتصاد» بچرخد. امامی که خود فرزند خلف روح‌الله است و بهتر از هرکس دیگر باورهای او را باور دارد که: «زیربنا توحید است، زیربنا عقاید حقه‌ی الهی است؛ نه زیربنا شکم باشد. این‌هایی که اقتصاد را زیربنا می‌دانند، این‌ها منحط کردند انسان را از حد انسانیت به حد یک حیوانی، مثل سایر حیوانات».
    ️از بین بردن فقر مادی، امری تبعی است؛ نه اصلی
    شهید آوینی که خود شاگرد مکتب ولایت است، می‌نویسد: «اگر حکومت اسلامی می‌خواهد برای رشد و تکامل انسانی برنامه‌ریزی کند، اصالتا باید به ابعاد معنوی و روحانی وجود بشر توجه پیدا کند و در مرحله‌ی اول موانعی را که راه تعالی روحانی بشر به سوی خدا را سد کرده‌اند، از سر راه بردارد و از جمله‌ی این موانع فقر مادی است». وقتی یک شاگرد این مهم را فهم کرده که از بین بردن فقر مادی امری تبعی است، نه اصلی و هدف از آن دستیابی به عدالت اجتماعی است، نه توسعه؛ مگر می‌شود معلم این شاگرد نداند که اقتصاد اصل نیست، بل‌که فرع است؟! لیکن این‌همه بار جامعه را بر دوش ولی انداختن و توانش را خرج یک امر تبعی کردن است که عاملان را لایق لعنت خدا می‌کند: «اللهم العن الذین… حملوا الناس علی اکتاف آل محمد». خدا لعنت کند کسانی را که بار مردم را بر دوش آل محمد انداختند.
    ️خطر شکاف عقیدتی
    گناه دولت و تمام دولت‌های قبل از این که دم از توسعه‌ی اقتصادی و تعامل جهانی زدند و بر طبل «گفتگوی تمدن‌ها» کوبیدند، نه صرفا در بالا و پایین کردن نرخ ارز و دلار که در عدم فهم انسان در مکتب عقلانی- وحیانی اسلام است. انسانیتی که صدر او عقاید، و پایین‌ترین مرتبه‌اش آب و خاک و منافع مادی است. ذنب کبیره‌‌ی نخبگان سیاسی و اقتصادی، وادادگی در مقابل ساختارهای اقتصادی مدرنی است که به شعارهای عدالت‌‌طلبانه‌ی انقلاب، بل‌که به امنیت معیشتی مردم شبیخون زده و سبب فاصله گرفتن توده‌ها از نظام اسلامی می‌شود. ساختارهای اقتصادی که تولید ثروت را بدون هماهنگی سیاسی با قطب‌های سرمایه و تکنولوژی جهان ناممکن می‌داند و با ترویج رفاه دائم‌التزاید، مصرف‌گرایی را محور همه‌ی تنظیمات اجتماعی قرار داده و آخرت‌گرایی را به خرده‌فرهنگی تابع اقتصاد بدل می‌کند. همین ساختارهای پیچیده مسبب ایجاد شکاف طبقاتی و تقسیم جامعه به دارا و ندار شده و نظامی را که پشتش به حمایت مردم گرم است، در مظان اتهام مردم‌ستیزی قرار می‌دهد. مردمی که اگر حمایت قلبی‌شان از حکومت نباشد، اسلام با وجود امام معصوم علیه‌السلام نیزخانه‌نشین می‌شود. بر فرضی که چندان هم محال نیست، اگر پشت نظام خالی شود و مردم از حکومت اسلامی و کارآمدی آن قطع امید کنند و از اصول و ارزش‌ها فاصله بگیرند، مقابل کفر و استکبار جهانی ایستادن و زمینه‌سازی برای ظهور موعود (عج) دیگر چه محلی از اعراب خواهد داشت؟!
    ️ارتداد بعد از ایمان
    شعار توسعه و اقتصاد کینزی و نئو‌کینزی، جامعه را به جایی رسانده که چشم‌ها بیشتر به دنبال بالا و پایین شدن قیمت ارز، دلار، سکه و ذهن‌ها پی ثبت‌نام در فلان هلدینگ، خرید بهمان اوراق بهادار، افت و خیز شاخص بورس، آزادسازی سهام عدالت، ثبت‌نام در لیزینگ خودرو و… است. رهاسازی اذهان عمومی از لات‌های عددی و عزی‌های رقمی، غرق کردن گوساله‌ی سامری و جایگزینی دوباره‌ی نظم آسمانی به جای نظم زمینی، تبر ابراهیمی، ید موسوی و کتاب محمدی می‌طلبد. چه کسی فکرش را می‌کرد تا شکستن بت به عقب برگردیم؟! و آیا اثمی بزرگتر از ارتداد بعد از ایمان هم هست؟!

    منتشر شده در روزنامه دیواری حق

    اقتصاد انقلاب توحید دولت نظر دهید »
    از قدر تا غدیر
    ارسال شده در 3 خرداد 1399 توسط نازگل در نهج البلاغه, اسلام, قرآن, مناسبتی


    جنگ با آن همه فتنه، تیغ ذوالفقار را می‌خواست

    خب چه‌ کار کنیم؟ دست خودمان نیست! ذهن‌مان با کلمه‌ی «فتنه» قرابت عجیبی پیدا کرده، یک جورهایی حساس شده است؛ از بس بین فتنه‌ای به فتنه‌ی دیگر شیفت می‌شویم. مثل وقتی قرآن می‌خوانیم و به این آیه می‌رسیم «أحسب الناس أن یترکوا أن یقولوا آمنا و هم لایفتنون… آيا مردم گمان كردند همين كه بگويند: «ايمان آورديم» به حال خود رها می‌شوند و دچار فتنه نخواهند شد؟!» برق فتنه چشم‌مان را می‌گیرد. ذهن درگیر کلماتی می‌شود که میان فتنه و ایمان پل زده‌اند. قدری که عمیق می‌شویم، درمی‌یابیم این تنها ذهن ما نبوده که درگیر این رابطه شده است. بعد لب‌های مولاعلی علیه‌السلام را تصور می‌کنیم که با نزول این آیه از رسول خدا صل‌الله پرسیده است: «ما هذه الفتنه؟ این کدام فتنه است؟» آن وقت رسول خدا پاسخ داده: «ای علی! تو مورد ابتلا امت قرار می‌گیری و امت به وسیله‌ی تو آزمایش می‌شوند. تو مورد خصومت و دشمنی امت قرار می‌گیری، پس خودت را برای تحمل عداوت‌ها آماده کن.» بعد از اینجا پرت می‌شویم میان تاریخ، جایی میان مکه و مدینه کمی آن‌سوتر از جحفه- کنار برکه‌ای به نام «غدیر». لب‌های فرشته‌ی وحی را تصور می‌کنیم که می‌گوید: «ای رسول ابلاغ کن!»
    ▪️▪️▪️
    تیغ آفتاب تیز و برهنه می‌تابد. هوا به قدری گرم است که مردم بخشی از تن‌پوش خود را به زیر پا و بخش دیگری را به روی سر افکنده‌اند. هجده هزار حاجی زیر این تیغ تیز سه روز است به فرمان نبی منتظرند. پیامبر را می‌بینیم که بر روی منبری از جهاز شتران ایستاده و خطبه می‌خواند. گوش تیز می‌کنیم. از دو ثقل صحبت می‌کند که قرار است در میان ما به امانت بگذارد. می‌گوید: «اگر از این دو زاهق و مارق شوید، هلاک خواهید شد». زیر بازوی علی را می‌گیرد و چنان دستش را بالا می‌برد که گویی می‌خواهد همه‌ی اهل زمین و آسمان این صحنه را ببینند. لب‌های رسول خدا را تصور می‌کنیم که می‌گوید: «من کنت مولاه فعلی مولاه». درشت‌هیکل با سری بی‌مو- معروف است به دومی- جمعیت را می‌شکافد و جلو می‌آید. می‌گوید:«بخ بخ لک یا علی‌بن ابی‌طالب، اصبحت مولای و مولای کل مؤمن و مؤمنة».
    ▪️▪️▪️
    ذهن‌مان برای جلوتر رفتن مقاومت می‌کند. دوست دارد تاریخ همین جا متوقف شود. اینجایی که علی مولای هر زن و مرد مؤمنه شده است. همین جا بماند و تصور کند شیرینی دنیای با علی را. می‌داند جلوتر برود می‌رسد به روایت جابربن عبدالله انصاری از حرف‌هایی که پیامبر سه روز قبل از وفاتش به علی گفته: «عن قلیل ینهد رکناک؛ به زودی هر دو رکن تو ویران خواهد شد». بعدتر که رسول‌الله بر روی سینه‌ی علی جان می‌دهد، دو لب مولا را تصور می‌کنیم که به جابر می‌گوید: «این یکی از آن دو رکن بود». خودمان را از لابلای آوار فروریختگی تاریخ بیرون می‌کشیم. نفسی را که در سینه‌مان حبس شده به سختی بیرون می‌دهیم…
    ▪️▪️▪️
    از رحلت پیامبر تنها هفت روز گذشته که صدایی به گوش می‌رسد: «برای حفظ حکومت، سوزاندن خانه‌ی فاطمه واجب است». عجب روزگاری است که از «بخ ‌بخ…» به این فتوا رسیده است. آتش زبانه می‌کشد. دو لب دختر رسول خدا را تصور می‌کنیم که می‌گوید: «یا ابتاه یا رسول‌الله! هکذا کان یفعل بحبیبتک و ابنتک؟» ببین با دخترت چه می‌کنند، ای پدر، ای رسول خدا! جابر می‌گوید این کلمات را از علی شنیده که «هذا الرکن الثانی الذی قال رسول‌الله؛ این همان رکن دوم بود که پیامبر می‌گفت».
    ▪️▪️▪️
    نور را خانه‌نشین کنی، سیاهی فراگیر می‌شود. عادت کرده‌ایم به کلماتی نورانی که از میان تاریکی‌‌های تاریخ عبورمان دهد. مولا را می‌بینیم. خطبه می‌خواند و دردهای دلش را از زبانه‌های فتنه به صفحات تاریخ تحویل می‌دهد. دو لبش را تصور می‌کنیم که می‌گوید: «أما والله لقد تقمصها فلان و انه لیعلم ان محلی منها محل القطب من الرحی… الا ای تاريخ آگاه باش! به خدا سوگند كه فرزند ابوقحافه خلافت مسلمين را چون پيراهن بی‏قواره‏ای برتن کرد در حالی كه به خوبی می‏دانست جایگاه من نسبت به حکومت اسلامی، چون محور آسیاب است به آسیاب».
    ▪️▪️▪️
    نورش، چشم‌های‌شان را زده؛ عدلش زنان‌شان را بی‌کابین کرده و عدالتش دستان‌شان را از بیت‌المال کوتاه کرده است. سایه‌ای لرزان میان تاریکی شب بر روی دیوارهای کوفه می‌رقصد و جلو می‌رود. قرآنش را خوانده، حتی نماز شبش را، وضو گرفته و شمشیری پر شالش محکم کرده است. پا تند کرده سمت مسجد کوفه. آرام می‌خزد و خودش را در صف اول جا می‌دهد… «الله اکبر!» شمشیر فرود می‌آید. دو لب جبرئیل را تصور می‌کنیم که می‌گوید: «تهدمت والله ارکان الهدی» و خدایی که می‌گوید: «الفتنة اشد من القتل».

    فتنه نظر دهید »
    • 1
    • ...
    • 11
    • 12
    • 13
    • ...
    • 14
    • ...
    • 15
    • 16
    • 17
    • ...
    • 18
    • ...
    • 19
    • 20
    • 21
    • ...
    • 48

    آخرین مطالب

    • ماراتن عبور از ایران اسلامی
    • پیله‌هایی که پروانه نمی‌شوند
    • چرا مریم میرزاخانی مهم است؟
    • تیغ تیز «پیرپسر» بر گلوی پدر
    • خون بر موشک پیروز است
    • عهد خون باطل‌السحر طرح خصم دون 
    • كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ.....
    • صبح روزی که جنگ شد..
    • مباهله‌ی امروزت را بشناس
    • هسته‌ی سخت یا اقلیت مصلح؟!

    آخرین نظرات

    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    •  
      • آتش به اختیار
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    • ذاكري  
      • جمعه های انتظار
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    • پژوهش مدرسه علمیه حضرت زینب (س) میناب  
      • منتظر پرور
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در اراده‌ی خدا چیست؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در اراده‌ی خدا چیست؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در اراده‌ی خدا چیست؟
    • ... در اراده‌ی خدا چیست؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در از افتضاح تا افتتاح
    • معاونت فرهنگی تربیتی در از افتضاح تا افتتاح
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در عصر فریب
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در عصر فریب
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در عصر فریب
    • ... در عصر فریب
    • ... در عصر فریب
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در آیا مرکل یک زن موفق است؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در از افتضاح تا افتتاح
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در عصر فریب
    • ... در عصر فریب
    دی 1404
    شن یک دو سه چهار پنج جم
     << <   > >>
        1 2 3 4 5
    6 7 8 9 10 11 12
    13 14 15 16 17 18 19
    20 21 22 23 24 25 26
    27 28 29 30      

    اندر خم یک کوچه

    جایی برای نوشتن از تمام دغدغه هایم **** سیاسی هم می نویسم که سیاست ما عین دیانت ماست **** قلم اگر از حق ننویسد لایق شکستن است نه قسم خوردن **** تمام محتوای این وبلاگ تولیدی است. ارتباط با من: maryam.3461@gmail.com اینستاگرام....@MARYAM_ORDOUEI

    جستجو

    موضوعات

    • همه
    • fatf
    • اخلاق
    • اسلام
    • افکار عمومی
    • اقتصاد مقاومتی
    • امام حسین علیه السلام
    • امام زمان عج
    • اندیشه شهید مطهری
    • انقلاب
    • بدون موضوع
    • برجام
    • بصیرت
    • تاریخ
    • تولید داخلی
    • جنگ
    • جهان اسلام
    • حجاب
    • خدا
    • دلنوشته
    • رسانه
    • روابط زن و مرد
    • زن
    • زن
    • سبک زندگی
    • سبک زندگی اسلامی
    • سپاه
    • سیاسی
    • شهدا
    • ظهور
    • غرب
    • فرهنگ
    • فرهنگی
    • فضای مجازی
    • فمنیسم
    • فمنیسم
    • قرآن
    • قرآن
    • مدافعان حرم
    • مطالعه
    • معرفی کتاب
      • آمریکا
    • مقاومت
    • مناسبتی
    • منافقان
    • نفوذ
    • نقد
    • نقد
    • نقد فیلم
    • نقد کتاب
    • نهج البلاغه
    • ورزش
    • ولایت فقیه
    • پیاده روی اربعین
    • یمن

    فیدهای XML

    • RSS 2.0: مطالب, نظرات
    • Atom: مطالب, نظرات
    • RDF: مطالب, نظرات
    • RSS 0.92: مطالب, نظرات
    • _sitemap: مطالب, نظرات
    RSS چیست؟

    پیوندهای وبلاگ

    • کانال مطالب وبلاگ در ایتا
    • خامنه ای دات آی آر
    • غیث
    • خانه

    آمار

    • امروز: 61
    • دیروز: 65
    • 7 روز قبل: 1955
    • 1 ماه قبل: 11853
    • کل بازدیدها: 150200
    کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان