اندر خم یک کوچه

برای در بند کردن تفکراتم
 خانه ورود

آمار وبلاگ

  • امروز: 55
  • دیروز: 93
  • 7 روز قبل: 723
  • 1 ماه قبل: 2623
  • کل بازدیدها: 129556
  • از افتضاح تا افتتاح
    ارسال شده در 12 فروردین 1401 توسط نازگل در خدا, دلنوشته, اسلام, سبک زندگی اسلامی, مناسبتی

     

    خدا را نپیچان

    در مواجهه با «ماه مبارک رمضان» خواه ناخواه آدم‌ها به چند دسته‌ تقسیم می‌شوند. گویی «شهرالله» در حکم امتحانی است که عیار همه‌ی ما را روشن می‌کند. مرد جنگ با شیاطین درون و طواغیت بیرون هستیم یا فقط دنبال راه فرار از آزمون الهی و بهانه‌تراشی‌های نخ‌نما می‌گردیم؟! در ادامه‌ی این یادداشت، اشاره می‌کنم به 4 دسته از آدم‌ها که هر یک نگاه مخصوص به خود را به ماه رمضان دارند.

    یک دسته را می‌توانی لابه‌لای این دیالوگ‌ها بشناسی: «سحری چی بخورم که کمتر در طول روز تشنه بشم»، «کدوم غذا را بخورم که کمتر ضعف کنم»، «بدو تا اذان را نگفته‌اند دو قلوپ دیگه آب بخور!» به این‌ها می‌گویم دیالوگ‌های آشناطور ماه‌رمضان؛ دیالوگ‌هایی که همه‌ی ما کم‌وبیش شنیده و یا حتی دغدغه‌مان بوده است. دغدغه‌هایی از جنس همان دغدغه‌ی «چی بپوشم» قبل هر مهمانی که بیشتر از آن‌که حکایت از دغدغه‌مندی برای خود مهمانی داشته باشد، حول محور «من» می‌چرخد. منی که می‌خواهد کم نیاورد اما نه مقابل صاحب‌خانه، که مقابل خودش. حرف‌هایی که همه‌اش حیله‌گری است و دورزدن یک دستور الهی، انجام ظاهر و مخالفت با باطن! آن‌وقت می‌شود عبادت نفس و اطاعت از خود و روزه‌ای که مصداق انارهای‌ پوکی است که وقتی ظاهر تر و تمیز و سرخ‌آب‌سفیدآبکرده‌اش را می‌بینی طمع می‌کنی که آن تو «صددانه یاقوت دسته‌به‌دسته» نشسته، اما وقتی کارد می‌اندازی به جانش و باطنش را می‌شکافی، دودی از لای زخم تنش بر‌می‌خیزد که آه از نهادت بلند می‌شود. تازه می‌فهمی عجب رکبی خورده‌ای که به ظاهر بسنده‌ کرده و از کرم درون غفلت کرده‌ای. این‌همه خسران سربند آن است که از آداب روزه غفلت کرده‌ای؛ که اتفاقا باید در طول روز کمتر بخوابی تا بیشتر به تو سخت بگذرد و کاری کنی که اقلا به اندکی ضعف دچار شوی، نه اینکه مدام بخواهی ضعف را چاره کنی.

    دسته‌ی دوم را می‌توانی لابه‌لای این جنس دیالوگ‌ها جستجو کنی: «زخم‌معده دارم روزه برام خوب نیست»، «روزه بگیرم ضعف می‌کنم»، «فشارم می‌افته»، «گرسنه بشم عصبی می‌شم»، امسال هم ‌که «روزه بگیری، ضعیف می‌شی کرونا می‌گیری»! این دسته‌ اوضاع‌شان وخیم‌تر از دسته‌ی اول است. آن‌ها اگر حداقل دنبال چاره‌کردن ضعف‌شان بودند و دور زدن باطن حکم خدا، این‌ها رسما دنبال پیچاندن خود خدا هستند، غافل از این‌که نفس زیر دو خم‌شان را گرفته و با مخ بر زمین‌شان زده است. این بدنی که این‌قدر در پی رتق و فتق خوراکش هستند، دیر یا زود خوراک مار و مور خواهد شد.

    دسته‌ی سوم اما اوضاع‌شان فرق می‌کند. این‌ها دیگر دنبال پیچاندن خدا و یا باطن حکمش نیستند، بلکه زیرآب حکم خدا را پیش بقیه می‌زنند با دیالوگ‌هایی ابلیس‌طور: «روزه می‌گیری که چی بشه؟»، «تو این گرما روزه برای کلیه‌هات ضرر داره»، «خودت رو سرکار نذار، روزه برای هیچ‌کس فایده نداره!» این نسخه پیچیدن‌ها برای آدم‌هایی که در جریان هوشمند شدن‌ها، منفعل هم شده‌اند تا جایی که حوصله‌ی خواندن دو خط کتاب یا تلمذ پای حرف یک روحانی را ندارند، هم‌چون زهری است که به رگ روح‌شان و ساقه‌ی خاکستری مغزشان تزریق می‌شود و عملا پای استدلال‌شان را فلج می‌کند تا جایی که ایمان نیم‌بندشان شل می‌شود و تقوای‌شان با یک تق، وا می‌رود. این‌بار نه‌تنها جلوی حکم خدا گارد می‌گیرند که جلوی خلق خدا به روزه‌خواری‌شان مباهات می‌کنند. کسانی که مناجات‌شان به جای «هربت الیک» بدل به «هربت منک» می‌شود. چه بدبخت است آنکه از خدا فرار می‌کند.

    اما دسته‌ای هم هستند که در زمره‌ی «قلیل من عبادی الشکور» قرآن قابل تفسیرند. له‌له زدن‌شان از «رجب» آغاز می‌شود. از همان شب اول ماهی که قرار است «نهر رجب» کارش را شروع کند و از بهشت راه بیفتد و به‌این دنیا برسد، به پیشوازش می‌روند. جنس دیالوگ‌های‌شان فرق می‌کند.‌ هر روزشان با «یا من یملک حوائج السائلین» آغاز می‌شود و در پس هر نمازشان امید خیر دارند از کسی ‌که «ارجوه لکل ‌خیر» است و اعطاکننده‌ی کثیر بالقلیل.‌‌‌ خیزشان از اول رجب برای ایام‌البیض است تا معتکف خانه‌ی همان‌ کسی شوند که قرار است کمتر از دو ماه دیگر مهمانش شوند. آن‌قدر سر قرار رجب حاضری می‌زنند و از نهر سفیدش می‌نوشند که مهر «رجبیون» بر پیشانی‌شان می‌خورد و نشان‌کرده‌ی خدا می‌شوند برای روزی که منادی ندا دهد «أین ‌الرجبیون؟» و آن‌ها لبیک گویند «بلی!» رد نهر را می‌گیرند و می‌روند تا می‌رسند به شاخه‌های طوبی. «شعبان» را صرف صیام و قیام می‌کنند. دنبال اصلاح ذات‌البین‌اند. پریشانی از چهره‌ی گرفتار می‌زدایند و این‌گونه خود را به طوبای بهشتی درمی‌آویزند. ظهرهایش را صلوات شعبانیه زمزمه می‌کنند. دغدغه‌ی تقدم و تأخر از اسماءالله را که زاهق و مارق‌شان کند، لابه‌لای فرازهای صلوات با بغض قورت می‌دهند و لازم‌بودنی را که لاحق‌شان کند می‌طلبند. شب که می‌شود نجوا می‌کنند «و اسمع دعائی اذا دعوتک و اسمع ندائی اذا نادیتک و اقبل علی اذا ناجیتک فقد هربت الیک» و به‌سوی خدا می‌گریزند. این دیالوگ‌ها تازه شروعی بود برای افتتاح حمد و ثناء کسی که به ارحم‌الراحمین بودنش یقین کرده‌اند. «افتتاح» نه‌تنها برای آن‌ها دیالوگ دارد که «انک تدعونی فاولی عنک و تتحبب الی فأتبغض الیک»ش می‌تواند دیالوگ همه‌ی نیازمندهای نفهمی باشد که دو ماه فرصت‌شان را سوخت کردند، به جای نیاز ناز کردند و حالا در پی پیچاندن یک‌ماه باقی مانده‌اند. این است رمضان و خدایی که به دنبال چپاندن مهربانی‌‌اش در بغل همه‌ی دودره‌بازها است.‌‌..

     

    خدا رجب رمضان روزه شعبان 4 نظر »
    آیا مرکل یک زن موفق است؟
    ارسال شده در 16 اسفند 1400 توسط نازگل در غرب, سبک زندگی, زن, قرآن, فمنیسم

    آنگلا مرکل را به عنوان الگوی زن موفق در عرصه‌ی سیاست به زنان ایرانی معرفی می‌کنند. اما  مرکل را نمی‌توان یک زن موفق قلمداد کرد، بل‌که می‌توان او را یک زن موفق در خدمت به ساختارهای مردساخته‌ی مدرن دانست. چراکه یک زن زمانی می‌تواند الگوی مناسبی باشد که در هر نقشی که به عهده می‌گیرد، جنسیت زنانه‌ی خود را بروز و ظهور بخشد و متناسب با اقتضائات آن رفتار کند. یکی از انتقادات اساسی که به این نوع الگو می‌توان وارد دانست تداوم بخشیدن به سیاست‌های جنگ‌طلبانه‌ آلمان در هنگام تصدی پست نخست وزیری است. حمایت‌هایی که از آمریکا در حمله به عراق به عمل آورد که نتیجه‌ آن کشته و زخمی شدن هزاران زن و کودک بود. این عملکرد مرکل نه تنها با زنانگی منافات دارد، بل‌که قوام‌بخش ساختارهای مردساخته است. چراکه اساسا نظامی‌گری و خشونت‌طلبی نسبتی با زنانگی ندارد.


    برای درک بهتر این مدعا می‌توان به ماجرای ملکه‎‌ی سبأ در جریان دعوت حضرت سلیمان و چگونگی عملکرد ملکه اشاره کرد. زمانی که حضرت سلیمان خطاب به آن بانو که در نظام کفر زندگی می‌کرد، نامه‌ی تندی نوشته و توسط هدهد به دست آنها می‌رساند، ملکه بعد از دیدن نامه و با توجه به شناختی که نسبت به جبروت حضرت سلیمان دارد با قوم خود در مورد چگونگی پاسخ مشورت می‌کند و از آنها نظریه می‌خواهد. پاسخ آنها را قرآن اینگونه بیان می‌کند: « نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ..»ناراحت مباش و هيچ غم مخور كه ما مردانى نيرومند هستيم و ارتشى قوى داريم.

    ملکه که با توجه به این پاسخ متوجه تمایل آنها به جنگ می‌شود، شروع می‌کند به مذمت جنگ و می‌گوید:« إِنَّ الْمُلُوكَ إِذا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوها…» يعنى، جنگ عاقبتى ندارد، مگر غلبه يكى از دو طرف و شكست طرف ديگر، يعنى فساد قريه‏‌ها و شهرها و ذلت عزيزان‏ و با رد نظریه‌ی آنها خودش با عقلانیتی زنانه اینگونه پیشنهاد می‌دهد:« وَ إِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِمْ بِهَدِيَّةٍ فَناظِرَةٌ ..» یعنی نظر من اين است كه هديه‏‌اى براى او بفرستيم، ببينيم فرستادگان ما چه خبرى مى‏آورند، آن وقت تصميم به يكى از دو طرف جنگ يا صلح بگيريم.

    در این ماجرا به وضوح می‌توان نقش جنسیت را در این تصمیم‌گیری مشاهده کرد. زمانی‌‌که زن بتواند زنانگی خود را به اجتماع تزریق کند و در ساختارهای مردساخته هضم نشود، می‌توان گفت موفق عمل‌کرده است، چرا که هویت زنانه‌ی خود را محفوظ داشته و فکر و عقلانیت خود را در خدمت به بهبود زندگی جامعه قرار داده و در عین حال مستقل عمل کرده است. 

    تساوی جنسیتی زنان فمنیسم مرد مردسالاری 4 نظر »
    غیرت مرد حق زن است
    ارسال شده در 18 بهمن 1400 توسط نازگل در فضای مجازی, اسلام, روابط زن و مرد, سبک زندگی اسلامی, زن, فرهنگی, فمنیسم

    شهید آوینی در کتاب رستاخیزجان وقتی قلمش حول «ادبیات آزاد یا متعهد» می‌چرخد، به نقل از کامو می‌نویسد:«کلمه‌های آزادی و برابری را، هم بر سردر زندان‌ها می‌نویسند و هم بر سردر معابد بازرگانی، با این همه به فحشا کشاندن کلمه‌ها با عواقب آن همراه است». ما امروز شاهد عواقب همان امری هستیم که کامو می‌گفت؛ به فحشا کشاندن کلمات.

    آری! قصه‌ی اکنون غیرت نیز، ابتلای به فحشا است. گویی غیرتی که خود به معنای غیرزدایی است، نیاز به غیرزدایی از فحشایی دارد که مبتلابه شده است. امروز به جنون هر بی‌غیرتی که یک قمه به دست می‌گیرد و سربند حسادت جنسی‌اش یا حمیت جاهلی‌اش سر ناموسش را گرد تا گرد می‌برد، غیرت می‌گویند. بیماری روانی و مقهور طبیعت حیوانی‌ که با شهوت و خشم و غضبی که قمه به دستش داده، مشقِ خشونت می‌کند و نشرِ نجاست می‌دهد کجا نشان از غیرت دارد.

    غیرت مشق دوست داشتن است و نشر طهارت و غیور صفت خداوند است و هر کس به او منتسب است. غیرت خصلتی انسانی است و فضیلتی اخلاقی، که ریشه در فطرتی خداشناس دارد نه میلی نفسانی در درجات پایین حیوانی.
    غیرت احساسی در درجات عالی بشری است.
    غیرت، پاسبانیِ ناموس است از هر گزند و آفتی.
    نگهبانی نسل است از هر آمیختگی.
    غیرت دغدغه‌ای است متعالی در پی طهارت نسل و طهارت اجتماع.
    مردانگی است، پاسبان زنانگی.
    شوری است آمیخته باشعور.

    معنای غیرت را آن زنی می‌فهمد که میان شلوغی جمعیت، دست مردی برایش کوچه گشوده تا عبور کند.
    معنای غیرت را آن زنی می‌فهمد که سینه‌ی ستبر مردی، دیوار حائل عفافش شده آن وقتی که سیبل تیر زهرآگین نگاه و تمسخر نامحرمان بوده.
    معنای غیرت را آن زنی می‌فهمد که با دست مردی از اسارت گرگ‌ها رهانیده شده.
    معنای غیرت را زنی می‌فهمد که از میدان خشونت به ساحل امنیت رسیده.

    آری غیرت پل عبور ما زنان از خشونت، قضاوت، اذیت، حسادت، جهالت و تمام «اَت»هایی است که ریشه در نفسانیت دارند.
    غیرت اگر مبتلا به فحشا شد، فحشا مبتلابه اجتماع خواهد شد. غیرت را اینچنین با جهالت سر نبرید.

     

     

    زنان غیرت فمنیسم مرد ناموس 8 نظر »
    آیا زور فیفا بر حوزه‌ی علمیه چربید؟
    ارسال شده در 8 بهمن 1400 توسط نازگل در انقلاب, غرب, سبک زندگی, فضای مجازی, افکار عمومی, اسلام, روابط زن و مرد, سبک زندگی اسلامی, زن, فرهنگی, فمنیسم

    طیف واکنش‌ها در رابطه با اولین حضور زنان در ورزشگاه بسیار متنوع و متفاوت است. از برخوردهای دگم و قضاوت‌های غیرمنصفانه تا تفسیرهای روشنفکرمآبانه و سهل‌اندیشانه تا طعنه‌هایی از این دست که «زور فیفا بر حوزه‌ی علمیه چربید». از سویی می‌توانی کلیدواژه‌ی «عادی‌سازی شد» را در میان ادبیات افرادی ببینی که به گفته‌ی خودشان به آرزوی دیرینه‌شان رسیده‌اند.این کنش‌ها، واکنش‌ها و تقابل‌ها همه درد مخاضی است که جامعه‌ی ایرانی برای گذر از سنت به مدرنیته از سال‌های توسعه‌ی رضاخانی متحمل شده است. از همان سال‌هایی که با برای پیاده‌سازی مدرنیته نیاز به نهادینه سازی فرهنگ توسعه بود.

    در کتاب «رضاخان و توسعه‌ی ایران» می‌خوانیم :«
    رژیم پهلوی اول درصدد دگرگونی ساختارهای فرهنگی و اجتماعی ایران بود و متأثر از ترکیه و غرب می‌خواست جامعه را به سوی نوگرایی و مدرنیسم سوق دهد….دست‌یابی به این هدف نیازمند آن بود تا اخلاق و رفتار عمومی که عمدتا سنتی و مذهبی بود تغییر یافته و دگرگون شود. برای این دگرگونی نیز ضروری بود تا فرهنگ و سطح نگرش عمومی متحول شود».

    از رهگذر همین اقدامات بود که تغییر صوری و ظاهری در فرهنگ ایران به وجود آمد و ماحصل این اقدامات، ظهور طبقه‌ی متوسط جدید شهری بود. افرادی که به استخدام ادارات مختلف درآمدند و با دیسیپلین رضاخانی کارمند عدلیه و بلدیه شدند. سیاست توسعه‌محوری که تلاش کرد با کلاه پهلوی دوران گذر از سنت به مدرنیته را با بسط شهرنشینی سرعت بخشد.

    طبقه‌ی متوسط شهری که از دل جامعه‌ی سنتی_مذهبی بیرون آمده بود، هم دل در گرو سنت و‌مذهب داشت و هم مرعوب مدرنیته و‌ جلوه‌های فرهنگی غرب بود. این شیوه از توسعه بر طبق نظریه‌ی جامعه‌شناس آمریکایی به تئوری نوگرایی شهرت دارد. بر طبق این نظریه جامعه‌ی سنتی به سمت جامعه‌ی بشری سکولار کوچ می‌کند و این امر به واسطه‌ی گسترش و نشر عناصر فرهنگی كشورهای غربی در كشورهای جهان سوم به وقوع می‌پیوندد.

    به عقیده‌ی لرنر این کوچ فرهنگی از کوچ جغرافیایی آغاز می‌شود و به کوچ طبقاتی و در نهایت به کوچ روانی می‌انجامد. تاکید لرنر در این کوچ روانی بر وسایل ارتباط جمعی و رسانه‌هاست. چرا که لازمه‌ی کوچ روانی، تغییر نگرش مردم یک جامعه است و بهترین ابزار استفاده از رسانه‌های جمعی است‌.

    طبقه‌ی متوسطی که در دوره‌ی رضاخانی ظهور پیدا کرد و از طبقه‌ی سنتی مولد روستایی به طبقه‌ی مصرف‌گرای شبه مدرن شهری تبدیل شد بعد از انقلاب و از میانه‌ی دهه‌ی هفتاد با سیاست‌های توسعه‌محور دولت‌های وقت، روز به روز فربه‌تر شد. ادبیات این قشر خیلی با ادبیات تکلیف‌محورانه‌ی انقلابی میانه‌ای ندارد و بیشتر به دنبال حقوق شهروندی و مطالبه از حاکمیت است.

    بخشی از این طبقه را زنانی تشکیل می‌دهند که دیگر سنتی نیستند و با ادبیات حقوق‌محور و درکی شبه مدرن از دین‌داری تلاش می‌کنند تا حقوقشان را از حاکمیت اخذ کنند. اما از آنجایی که این قشر نیز در مرحله‌ی گذر روانی با رسانه‌ها مدیریت احساسی می‌شوند، اغلب در رابطه با  اولویت نیازها و حقوقشان دچار سوء تحلیل شده و از همین رو با حاکمیت دچار چالش می‌گردند. اینجاست که ضرورت توجه به فقه نظام بیش از پیش مشخص می‌شود که دیگر از بیش از این نمی‌توان با قواعد اکل میته در برابر چنین ادراکاتی دوام آورد.

    نظام جمهوری اسلامی که به فرموده‌ی رهبر انقلاب به دنبال الگوی زن سوم انقلاب است، می‌بایست جدی‌تر به اصلاح ساختارهای اجتماعی مردسالارانه‌ی غربی بیاندیشد و طرحی نو درافکند. ساختارهایی که پاسخگوی نیازهای شرعی و حلال هر دو جنس باشد و از درغلتیدن زنان طبقه‌ی متوسط شهری به دام ادراکات فمنیستی و موج‌های هیفوسی جلوگیری کند. امیدوارم این عقب‌نشینی در ورود زنان به ورزشگاه از عقبه‌ی فکری صحیحی برخوردار باشد، اگر نه به فتح خاکریزهای بعدی توسط افکار هیفوسی فیفا ختم خواهد شد.

     

    توسعه زنان مدرنیته ورزشگاه آزادی ورود زنان به ورزشگاه 3 نظر »
    مایی که با خدا اختلاف فتوا داریم
    ارسال شده در 13 دی 1400 توسط نازگل در شهدا, امام حسین علیه السلام, ظهور, اسلام, قرآن

    مایی که با خدا اختلاف فتوا داریم

    اکثر ما هنگامی که نمازمان را می‌خوانیم، حج‌مان را به جا می‌آوریم، روزه‌مان را افطار می‌کنیم، تصورمان این است که امر خداوند را تمام کرده‌ایم و پرونده‌ی عمل‌مان را بسته و تکلیف تمام است. مایی که بعد از اینکه سجاده را بسته‌ایم، امر را تمام شده دیده‌ایم و بعد از نماز و حج و روزه‌مان دروغ گفته‌ایم، تهمت زده‌ایم، حرام خدا را حلال و حلالش را حرام کرده‌ایم، مشت به سینه‌ی نظام کوبیده‌ایم و گاهی لگد کشش کرده‌ایم. مایی که با خدا اختلاف فتوا داریم.

    خداوند می‌گوید: «کلا لما یقض ما امره»، زهی خیال باطل، هرگز امر قضا نشده و تکلیف تمام نیست.
    «فَإِذَا قَضَيْتُمْ مَنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ…»
    «فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلَاةَ فَاذْكُرُوا اللَّهَ..»
    «فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ…..و اذْكُرُوا اللَّهَ…»
    یعنی وقتی تکالیف‌تان را، مناسک ظاهریتان را به پایان بردید، تازه اول کار است و اول ذکر.

    بعدترش فرموده: «وَ قَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ..»
    و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستيد!

    تمام آن «قَضیتم‌ها» صغرای همین کبرای آخری است، یعنی عبودیت، که از قضا تاریخ انقضا ندارد و انسان تا جان در بدن دارد حکایتش، حکایت « کلا لما یقض امره» است یعنی «چنين نيست كه او مي پندارد؛ او هنوز آنچه را (خدا) فرمان داده، اطاعت نكرده است!»

    اما در میان مؤمنان مردانی هستند که این امر را به پایان می‌برند و صادقانه بر سر عهدی که با خدا بستند، می‌مانند : «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِۖ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَه..»
    همان‌هایی که با مرگشان هم به دنبال انجام عبودیت‌اند.
    همان‌هایی که تمام عمر مشغول انجام امر خدایند.
    همان‌هایی که لحظه‌ی رفتنشان همان وقت قضا شدن امرشان است.همان‌هایی که قسم‌شان را با قسمت شدن پیکرشان ادا می‌کنند.

    تکلیف خدا شهادت شهید سلیمانی عبودیت 10 نظر »
    • 1
    • ...
    • 7
    • 8
    • 9
    • ...
    • 10
    • ...
    • 11
    • 12
    • 13
    • ...
    • 14
    • ...
    • 15
    • 16
    • 17
    • ...
    • 47

    آخرین مطالب

    • عهد خون باطل‌السحر طرح خصم دون 
    • كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ.....
    • صبح روزی که جنگ شد..
    • مباهله‌ی امروزت را بشناس
    • هسته‌ی سخت یا اقلیت مصلح؟!
    • بازی استعمار
    • دوربین‌ها خاموش
    • پنجه‌های آهنین پشت دست‌کش‌های مخملین
    • سرکوب روی سکو
    • پایان زنانگی در غرب

    آخرین نظرات

    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    •  
      • آتش به اختیار
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    • ذاكري  
      • جمعه های انتظار
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    • پژوهش مدرسه علمیه حضرت زینب (س) میناب  
      • منتظر پرور
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در اراده‌ی خدا چیست؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در اراده‌ی خدا چیست؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در اراده‌ی خدا چیست؟
    • ... در اراده‌ی خدا چیست؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در از افتضاح تا افتتاح
    • معاونت فرهنگی تربیتی در از افتضاح تا افتتاح
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در عصر فریب
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در عصر فریب
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در عصر فریب
    • ... در عصر فریب
    • ... در عصر فریب
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در آیا مرکل یک زن موفق است؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در از افتضاح تا افتتاح
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در عصر فریب
    • ... در عصر فریب
    تیر 1404
    شن یک دو سه چهار پنج جم
     << <   > >>
      1 2 3 4 5 6
    7 8 9 10 11 12 13
    14 15 16 17 18 19 20
    21 22 23 24 25 26 27
    28 29 30 31      

    اندر خم یک کوچه

    جایی برای نوشتن از تمام دغدغه هایم **** سیاسی هم می نویسم که سیاست ما عین دیانت ماست **** قلم اگر از حق ننویسد لایق شکستن است نه قسم خوردن **** تمام محتوای این وبلاگ تولیدی است. ارتباط با من: maryam.3461@gmail.com اینستاگرام....@MARYAM_ORDOUEI

    جستجو

    موضوعات

    • همه
    • fatf
    • اخلاق
    • اسلام
    • افکار عمومی
    • اقتصاد مقاومتی
    • امام حسین علیه السلام
    • امام زمان عج
    • اندیشه شهید مطهری
    • انقلاب
    • بدون موضوع
    • برجام
    • بصیرت
    • تاریخ
    • تولید داخلی
    • جنگ
    • جهان اسلام
    • حجاب
    • خدا
    • دلنوشته
    • رسانه
    • روابط زن و مرد
    • زن
    • زن
    • سبک زندگی
    • سبک زندگی اسلامی
    • سپاه
    • سیاسی
    • شهدا
    • ظهور
    • غرب
    • فرهنگ
    • فرهنگی
    • فضای مجازی
    • فمنیسم
    • فمنیسم
    • قرآن
    • قرآن
    • مدافعان حرم
    • مطالعه
    • معرفی کتاب
      • آمریکا
    • مقاومت
    • مناسبتی
    • منافقان
    • نفوذ
    • نقد
    • نقد
    • نقد فیلم
    • نقد کتاب
    • نهج البلاغه
    • ورزش
    • ولایت فقیه
    • پیاده روی اربعین
    • یمن

    فیدهای XML

    • RSS 2.0: مطالب, نظرات
    • Atom: مطالب, نظرات
    • RDF: مطالب, نظرات
    • RSS 0.92: مطالب, نظرات
    • _sitemap: مطالب, نظرات
    RSS چیست؟

    پیوندهای وبلاگ

    • کانال مطالب وبلاگ در ایتا
    • خامنه ای دات آی آر
    • غیث
    • خانه

    آمار

    • امروز: 55
    • دیروز: 93
    • 7 روز قبل: 723
    • 1 ماه قبل: 2623
    • کل بازدیدها: 129556
    کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان