اندر خم یک کوچه

برای در بند کردن تفکراتم
 خانه ورود

آمار وبلاگ

  • امروز: 9
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 675
  • 1 ماه قبل: 2570
  • کل بازدیدها: 129710
  • حبیب روسفید سپاه ماه
    ارسال شده در 20 مرداد 1401 توسط نازگل در جهان اسلام, انقلاب, شهدا, امام حسین علیه السلام, سیاسی, مدافعان حرم, جنگ, مقاومت, اسلام, سپاه, بصیرت

    حسین هفت ساله بود که گرد یتیمی بر رخسارش نشست و از همان اوان کودکی، گذرش به بازار همدان افتاد اما نه برای خرید کودکانه‌هایش و نه برای گشت و گذار بچگی؛ که برای کار کردن و امرار معاش خانواده. هم درس می‌خواند و هم در میان تیمچه‌های بازار، رزق مقدر را جستجو می‌کرد. قدری که قد کشید و دوازده ساله شد، دنیایش با جهان‌پهلوان تختی رنگ دیگری گرفت. مظلوم‌نوازی، فتوت، فتوحات و پهلوانی‌های مرحوم تختی مسیر زندگی‌اش را به سمت و سوی مبارزه با معدن تولید ظلم و بی‌عدالتی سلطنت پهلوی کشاند.

    سیزده‌سالگی‌اش را جایی حوالی پانزده خرداد چهل و دو، تحویل تاریخ داد؛ در عوض، گذر از هیئات و تشکل‌های مذهبی و سیاسی را تحویل گرفت. شد مشتری پروپاقرص سخنران‌های حسینیه‌ی ارشاد و روزی‌خور معنویت جلسات شهید مفتح. چندوقتی بود که مدام از همدان به تهران می‌آمد تا بیش از پیش در شعاع انقلاب و عداد انقلابیون قرار بگیرد. بذر مقاومت در همدان را سخنان آیت‌الله مدنی آبیاری می‌کرد. در رهگذر همین تلاطمات، حسین مریدی آیت‌الله مدنی را برگزید.

    انقلاب با همه‌ی فراز و فرودها به ثمر نشست لیکن این نه پایان کار، بلکه تازه آغاز راه بود. نخاله‌ها و پسماندهای سلطنت، ساواکی‌های فراری و دیگر مهره‌های وابسته به شرق و غرب بر آتش زیر خاکستر کردستان دمیدند. باز حسین بود که در میانه‌ی میادینی چون مریوان، شانه به شانه‌ی حاج‌احمد متوسلیان می‌جنگید و آب بر آتش ضد انقلاب می‌ریخت. مبارزه را پایانی نبود بلکه از جبهه‌ای به جبهه‌ی دیگر تغییر وضعیت می‌داد.

    سپاه همدان شده بود محور عملیات غرب. شهرهای آشوب‌زده‌ی کردستان، تحرکات رژیم بعث در مرزهای کوهستانی ایران و عراق و کودتاچیان مصمم و خطرناک پایگاه شهید نوژه‌ی همدان اضلاع مثلثی بودند که نهال نوپای انقلاب را تهدید به خشکاندن می‌کردند. اما حسین خاکریز به خاکریز جلوی کفتارصفتان حاضر بود و خستگی نمی‌شناخت.

    قلدرهای بعثی که شعارشان «جئنا لنبقی» بود، از بلند‌ی‌های دشت ذهاب سرازیر شدند و با تاراج قصر شیرین، سرپل ذهاب را نشانه رفتند. فرمانده‌ی تیزپای همدان در جبهه‌ی قراویز، حواسش به همه‌ی امور بود و همه جا چونان سدی محکم در برابر تاخت و تاز اجنبی ظاهر می‌شد. سدی سدید که با خون بیش از یکصد و پنجاه رزمنده در بازی‌دراز و تنگ کورک آبگیری شد.

    با مثلث همدانی، شهبازی و متوسلیان تیپ 27 محمد رسول‌الله سامان گرفت تا در اولین آزمون بزرگ؛ «فتح‌المبین» پنجه در پنجه‌ی دشمن دون اندازد. عملیاتی که فتح بابی بود برای «الی بیت المقدس» و آزادسازی خرمشهر. خرمشهری که فقط شنیدیم آزاد شد اما نفهمیدیم چگونه! دریافت دو مدال فتح از دست علمدار انقلاب، پاداش حماسه‌هایی بود که شهید همدانی در طی هشت سال دفاع مقدس در اوج ایثار و دلاوری و درایت و البته مظلومیت آفرید.

    جنگ تمام شد اما دغدغه‌ها‌ی حسینی حاج‌حسین هرگز تمامی نداشت. باید ویرانی‌های جنگ ساخته و امور رزمندگان رتق و فتق می‌شد. اینها اولویت‌های کاری این رزمنده‌ی قدیمی پس از دوران پر از مشقت جنگ بود. درخت انقلاب آرام‌آرام قد کشید تا رسید به سال 88 و فتنه‌ای رنگین که می‌رفت نخل انقلاب را از داخل ریشه‌کن کند.

    باز هم حاج‌حسین بود که مقابل حنجره‌های نفاق، مردانه ایستاد. راهش را از سران فتنه سوا و همتش را صرف جذب غافلان فتنه کرد و هرگز حساب معاندان را به پای غافلان ننوشت. پدرانه فریب‌خوردگان فتنه را دلالت کرد. صداقت‌شان که مسجل می‌شد، می‌گفت: «این برود! نیازی نیست اینجا بماند». ناظر به همین رأفت‌ها بود که پاپوش‌ها برایش دوخته شد.

    بعد از جنگ سی و سه روزه و سختی شکستی مفتضحانه‌ که هیمنه‌ی دروغین رژیم جعلی اسرائیل را در هم شکست، آتش فتنه‌ای نو دامن جهان اسلام را در برگرفت و بحران سوریه رقم خورد. سی‌هزار نیروی خارجی از صد کشور جهان در سوریه مقابل مردم و ارتش صف کشیدند و سوریه را جولانگاهی برای بروز و ظهور تفکرات سلفی تکفیری‌های اردنی و عربستانی کردند. سردار همدانی این بار پای در میان معرکه‌ای نهاد که کیلومتر‌ها آنطرف‌تر از مرزهای اعتباری جغرافیایی شکل گرفته بود.

    معرکه‌ای که به علت بعید بودن مسافتش، در میان مردم غریب می‌نمود و شامه‌های تیزی می‌طلبید تا بوی فتنه را از چندهزار فرسخی استشمام کنند. سردار سال‌های دفاع مقدس، فرمانده‌ی پیکار با سلفی‌ها شد و نامش با غربت و مظلومیت مضاعف مدافعان حرم عجین گشت. حالا همدانی باید ضمن دفاع از 2 حرم اسلام و ایران، دشمن را در همان بیرون مرزها متوقف نگه می‌داشت، بلکه دوباره شاهد سقوط خرمشهرها، حصر آبادان‌ها و شب‌های موشک‌باران نباشیم…

    سه سال حضور مداومش در جبهه‌ی شام فقط نظامی نبود. همیشه فرهنگ برایش حرف اول را می‌زد. یکبار درد دل کرده بود: «در بین شماری از ارتشیان سوریه، نماز خواندن حکمش اعدام است. در این فضا بایستی با چه ترفندی اول بگوییم نماز بخوانید و بعد در پادگان‌های‌تان نماز را به جماعت اقامه کنید؟» ولی در این گلایه نمانده بود؛ کار را به حنابندان سوری‌ها برای جنگیدن مقابل سلفی‌ها کشانده و اقامه‌ی نماز را به عنوان یک کار مستمر فرهنگی تبدیل کرده بود…

    دلش نه تنها پی امنیت سوری‌ها بود که قلبش برای رفاه و آسایش‌شان هم می‌تپید. مأموریتش تمام شد، اما دغدغه‌اش تمامی نداشت. می‌گفت: «من کودکی را در یکی از روستاهای سوریه می‌شناسم که دو پایش قطع شده و پدر و مادرش شهید شده‌‌اند. او تنهاست و کسی را ندارد و ما در قبالش وظیفه داریم».

    انقلاب ایران دفاع مقدس سوریه شهید سردار همدانی مقاومت نظر دهید »
    جهاد ذوابعاد زنانه
    ارسال شده در 14 مرداد 1401 توسط نازگل در انقلاب, امام حسین علیه السلام, ولایت فقیه, امام زمان عج, اسلام, سبک زندگی اسلامی, زن, فرهنگی, مناسبتی

    تاریخ در ماجرای قیام اباعبدالله(ع) بسیار به زنان بدهکار و نسبت به روایت زندگی‌شان بسیار فراموشکار است؛ مخدراتی که هم در کف میدان حضور داشتند و هم در بطن میدان. زنانی که زندگی‌شان در سه ساحت فردی، خانوادگی و اجتماعی حول ولی زمان‌شان چنان نظم یافته بود که «حسن التبعل» و «الجنه تحت اقدام الامهات» را هم حول همین محور فهم کرده بودند و در مقابل نظام کفر و نفاق ظهور و بروز اجتماعی داشتند. ام‌کلثوم (رقیه) همسر مسلم و خواهر ناتنی امام حسین(ع) یکی از همین زنان است. کسی که با 2 فرزندش همراه با کاروان امام از مدینه به مکه آمد و تا پایان در مصایب کربلا شریک و همراه حضرت زینب(س) بود. او چنان ساحت فردی زندگی‌اش را محکم و متصل به ولی زمانش ساخته بود که فتنه‌های سال 61 هجری ذره‌ای در باورهایش خلل وارد نکرد؛ فتنه‌هایی که سلیمان صردها و عبدالله بن عباس‌ها را زمینگیر کرد.
    رقیه همسرانه‌هایش را هم بر قاعده «النبی أَوْلَی بالْمُؤْمِنِینَ مِن أَنْفُسِهِم» استوار ساخت و خانه‌اش را مأمن مردی قرار داد که یک فعال سیاسی در عصر سکولاریسم و حامل پرچم اباعبدالله به سمت کوفه بود. ام‌کلثوم در کسوت مادری، قدم‌هایش را چنان استوار برداشت و فرزندانش را برای زمانه پرالتهاب چنان تربیت کرد که وقتی در شب عاشورا، امام حسین(ع) رو به فرزندان عقیل فرمود:«همان جانبازی مسلم برای شما بس است، بروید من به شما اجازه دادم». پاسخ شنید: «سبحان‌الله!.. به خدا، این کار را نکنیم ولی جان و مال و خاندان را قربانت کنیم و به همراه تو نبرد کنیم تا به سرنوشت تو برسیم، زشت باد زندگی بعد از تو».
    حضور رقیه تنها در بطن میدان سخت نبرد و در نقش مادر و همسری مجاهدپرور نبود، بلکه در کف میدان جنگ نرم هم عفیفانه حاضر بود. او به ضرورت دفاع از حریم ولایت در درگیری با کفر بنی‌امیه به خوبی واقف بود و می‌دانست این مهم بدون بروز و ظهور اجتماعی امکان تحقق ندارد. بانویی فصیح و بلیغ که در کوفه و شام در عرصه «جهاد تبیین» خطبه‌ها خواند و شعرها سرود و پرده از چهره نفاق برداشت: «‌ای ابن زیاد! اگر چشمت به قتل حسین روشن شد، بدان که چشم رسول خدا با دیدن او روشن می‌شد». ام‌کلثوم در بازگشت به مدینه، با قیام عاطفی، به تحریک عواطف جامعه در قالب سوگواری پرداخت: «‌ای مدینه ما را بپذیر! به جد ما خبر بده که ما اسیر شدیم و شهر به شهر گشتیم». نهضت عاشورا با چنین مجاهدت‌های زنانه‌ای تداوم یافت و پابرجا ماند.

    جهاد زن زنانگی عاشورا کربلا نظر دهید »
    کربلا کارزار مادرها
    ارسال شده در 12 مرداد 1401 توسط نازگل در امام حسین علیه السلام, مقاومت, اسلام, سبک زندگی اسلامی, بصیرت


    کربلا بیش از آنکه میدان نبرد مردان باشد، کارزار مادرهاست؛ مادرهایی که در بطن واقعه حضور دارند و زشتی‌ها و زیبایی‌های کربلا برخاسته از دامان آنهاست. نقش عبیدالله‌بن‌زیاد در رقم‌خوردن واقعه عاشورا بر کسی پوشیده نیست؛ کسی که مشاور مسیحی یزید، سپردن ولایت کوفه را به او پیشنهاد داد؛ چون از سبعیت او به خوبی آگاه بود. عبیدالله از مادری به نام مرجانه که زنی کافر و بدکاره بود متولد شد و به همین دلیل به ابن مرجانه شهرت یافت. لقبی که حضرت زینب(س) هنگام حضور در دارالاماره، او را با آن خطاب قرار داد. مرجانه پس از جدایی از زیاد که خود مردی قسی‌القلب و بدنام بود با مردی زرتشتی به نام شیرویه اسواری ازدواج کرد و عبیدالله تحت‌سرپرستی فردی غیرمسلمان قرار گرفت و تربیت شد. او چندی بعد به نزد پدرش زیاد برگشت؛ پدری مجهول‌النسب که مادرش «سمیه» به زناکاری شهره بود. وقتی معاویه، او را به‌عنوان والی مدینه انتخاب کرد مردم شهر از ترس او 3روز به قبر پیامبر پناه بردند. نسب ناپاک، از او شخصیتی ساخت که زنان را به مجلس خود می‌کشاند و از بریدن سر آنها و مثله‌کردنشان لذت می‌برد. این روحیه خشن سبب شد تا پس از واقعه عاشورا در بصره کاخ سفیدی بنا کرده و روی درب‌های آن تصاویر سرهای بریده را حک کند. شمه‌ای از این قساوت و سبعیت را می‌توان در نامه‌ای که او به عمر سعد نوشت یافت: « اگر حسین و یارانش سر به فرمان نهاده و تسلیم شدند، آنان را به سلامت نزد من بفرست و اگر نپذیرفتند به آنها حمله کن و همه را بکش و اعضایشان را پاره پاره کن. اگر حسین کشته شد، بر سینه و پشت او اسب بتاز… من با خود عهد کردم، اگر او را کشتم با او چنین کنم». ارحام ناپاک که حرث مشترک ده‌ها مرد بودند در مقابل «ارحام المطهره» صف‌آرایی و بزرگ‌ترین جنایت تاریخ را رقم زدند. از همین رو است که پیامبر(ص) فرمود: «برای نطفه‌های خویش بهترین را انتخاب کنید؛ زیرا اخلاق فرزندان ریشه در اخلاق گذشتگان دارد».
     

    خانواده رحم عاشورا مادر کربلا نظر دهید »
    آیا مخالف‌خوانی هنر است؟
    ارسال شده در 8 خرداد 1401 توسط نازگل در غرب, فضای مجازی, نقد, زن, قرآن, فرهنگی, فمنیسم

    ترانه علیدوستی در جشنواره‌ی کن مدعی شده:«وقتی در کشوری همه‌چیز ممنوع باشد، یعنی شما از صبح که بیدار می‌شوید مشغول جنگیدن هستید….مبارزه با یکسری موانع که باعث می‌شود زیست شما حالت غیرعُرفی و غیرقانونی داشته باشد.»


    این ادبیات مبارزه‌محور من را به یاد مقاله‌ای از شهید آوینی انداخت در مورد «هنرمند آزاد و متعهد» که در آنجا می‌نویسد:« «شاعر ملامتی» يا شاعر ملعون كه زاده جامعه‌ای تجارت‌پيشه است… سرانجام از نظر انديشه كارش بدين تحجر می‌رسد كه می‌پندارد فقط صورتی از هنرمند، هنرمندی بزرگ است كه به مخالفت با جامعه‌ی خود، جامعه هر چه باشد، برخيزد..بدين‌گونه بسياری از هنرمندان ما آرزو دارند كه «‌ملامتی» شوند، اگر چنين نباشند وجدانشان ناراحت است، می‌خواهند كه هم برايشان كف بزنند، هم سوت بكشند.» ملامتی بودن سکه‌ی رایج دنیایی است که خدایش پول و اعتبارش کف و سوت است.

    اما ایراد کار فراتر از این حرف‌هاست. او وقتی صحبت از موانعی می‌کند که هر روز باید با آنها مبارزه کند، یعنی تلویحا به آزادی اشاره می‌کند. اما وقتی می‌گوید مبارزه با این موانع زیستش را غیرقانونی می‌کند (آن هم در کشوری که قانون اساسیش اسلامی است)، یعنی آن مفهوم از آزادی را طلب می‌کند که از ملزومات دنیای تجارت‌پیشگان است؛ دنیایی که به قول کامو، خدایش «پول» است. اما به قول آوینی آيا آزادی هنرمند در نفی ايدئولوژی‌ و اخلاق است؟

    او در ادامه‌ی همان مقاله و در تبیین مفهوم آزادی می‌نویسد:« آزادی هنرمند در درك تكليف اوست نه در نفی و طرد التزام به همه چيز….آزادی ميان ما و آزاد انگاران مشترك لفظی است …آن آزادی كه می‌گويند، «رهايی از هر تقيد و تعهدی» است و اين آزادی كه ما می‌گوييم نيز «آزادی از هر تعلقی » است. تفاوت در آنجاست كه ما حقيقت انسان را در خليفة اللهی او می‌جوييم و بنابراين، «انسان كامل» و «عبدالله» را مشترك معنوی می‌دانيم، اما آنان بندگی خدا را نيز از خود بيگانگی می‌دانند.»

    در واقع چنین هنرمندانی با نفی تعهدها و تقیدهای حیات الهی، تعلقات حیات حیوانی را پذیرفته‌اند و برای همین سفره‌ی ملامت‌خوانی نزد بیگانه‌ای پهن می‌کنند که درس آزادی را در مکتب آنها فرا گرفته‌اند. قرآن چه زیبا راز این اختلاف در فهم معنای آزادی را بیان می‌کند: «بَل یُريدُ الاِنسانُ لِیَفجُرَ اَمامَهُ.» انسان می خواهد كه پيش رويش را پاره كند تا هيچ چيز او را نسبت به آنچه به انجام آن متمايل است محدود و مقيد نكند.

    آزادی اعتراض ترانه علیدوستی جشنواره کن سلبریتی فمنیسم نظر دهید »
    اراده‌ی خدا چیست؟
    ارسال شده در 15 اردیبهشت 1401 توسط نازگل در غرب, سبک زندگی, خدا, اسلام, سبک زندگی اسلامی

    در مناجات المحبین از سری مناجات «خمس عشره» امام سجاد علیه‌السلام، فراز بسیار زیبایی وجود دارد که می‌فرماید:« الهی فاجعلنا ممن…هیّ‍‌‍َمتَ قلبه لِارادتِک» یعنی خدایا ما را از جمله کسانی قرار ده که برای اراده‌ی تو دلشان می‌رود.(غش و ضعف می‌کنند برای خواست تو)

    اینکه «اراده‌ی خدا چیست؟» را قرآن برای ما مشخص کرده:«وَ اللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ» خدا آخرت را می‌خواهد ولی شما «تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا» آبروی دنیا را می‌خواهید؛ نه تنها می‌خواهید «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا» بل‌که آن را بر حیات آخرت که «خَيْرٌ وَ أَبْقَى» است، ترجیح می‌دهید.

    در واقع آنچه برای خداوند مهم است، «مرتبه‌ی زیستن» و «چرا زیستن» است. سؤالاتی بنیادین که در دنیای مدرن با عنوان «کیفیت زیستن» ماست‌مالی می‌شوند. اولین سؤالی که توسط انسان مدرن محو می‌شود، سوال:«برای چی؟» است. سوالی که غفلت از آن، انسان را در پست‌ترین و سطحی‌ترین مرتبه از زندگی که حیات دنیا است متوقف می‌کند.

    آخرت امام سجاد علیه‌السلام حیات خدا دنیا 4 نظر »
    • 1
    • ...
    • 6
    • 7
    • 8
    • ...
    • 9
    • ...
    • 10
    • 11
    • 12
    • ...
    • 13
    • ...
    • 14
    • 15
    • 16
    • ...
    • 47

    آخرین مطالب

    • عهد خون باطل‌السحر طرح خصم دون 
    • كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ.....
    • صبح روزی که جنگ شد..
    • مباهله‌ی امروزت را بشناس
    • هسته‌ی سخت یا اقلیت مصلح؟!
    • بازی استعمار
    • دوربین‌ها خاموش
    • پنجه‌های آهنین پشت دست‌کش‌های مخملین
    • سرکوب روی سکو
    • پایان زنانگی در غرب

    آخرین نظرات

    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    •  
      • آتش به اختیار
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    • ذاكري  
      • جمعه های انتظار
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    • پژوهش مدرسه علمیه حضرت زینب (س) میناب  
      • منتظر پرور
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در اراده‌ی خدا چیست؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در اراده‌ی خدا چیست؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در اراده‌ی خدا چیست؟
    • ... در اراده‌ی خدا چیست؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در از افتضاح تا افتتاح
    • معاونت فرهنگی تربیتی در از افتضاح تا افتتاح
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در عصر فریب
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در عصر فریب
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در عصر فریب
    • ... در عصر فریب
    • ... در عصر فریب
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در آیا مرکل یک زن موفق است؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در از افتضاح تا افتتاح
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در عصر فریب
    • ... در عصر فریب
    تیر 1404
    شن یک دو سه چهار پنج جم
     << <   > >>
      1 2 3 4 5 6
    7 8 9 10 11 12 13
    14 15 16 17 18 19 20
    21 22 23 24 25 26 27
    28 29 30 31      

    اندر خم یک کوچه

    جایی برای نوشتن از تمام دغدغه هایم **** سیاسی هم می نویسم که سیاست ما عین دیانت ماست **** قلم اگر از حق ننویسد لایق شکستن است نه قسم خوردن **** تمام محتوای این وبلاگ تولیدی است. ارتباط با من: maryam.3461@gmail.com اینستاگرام....@MARYAM_ORDOUEI

    جستجو

    موضوعات

    • همه
    • fatf
    • اخلاق
    • اسلام
    • افکار عمومی
    • اقتصاد مقاومتی
    • امام حسین علیه السلام
    • امام زمان عج
    • اندیشه شهید مطهری
    • انقلاب
    • بدون موضوع
    • برجام
    • بصیرت
    • تاریخ
    • تولید داخلی
    • جنگ
    • جهان اسلام
    • حجاب
    • خدا
    • دلنوشته
    • رسانه
    • روابط زن و مرد
    • زن
    • زن
    • سبک زندگی
    • سبک زندگی اسلامی
    • سپاه
    • سیاسی
    • شهدا
    • ظهور
    • غرب
    • فرهنگ
    • فرهنگی
    • فضای مجازی
    • فمنیسم
    • فمنیسم
    • قرآن
    • قرآن
    • مدافعان حرم
    • مطالعه
    • معرفی کتاب
      • آمریکا
    • مقاومت
    • مناسبتی
    • منافقان
    • نفوذ
    • نقد
    • نقد
    • نقد فیلم
    • نقد کتاب
    • نهج البلاغه
    • ورزش
    • ولایت فقیه
    • پیاده روی اربعین
    • یمن

    فیدهای XML

    • RSS 2.0: مطالب, نظرات
    • Atom: مطالب, نظرات
    • RDF: مطالب, نظرات
    • RSS 0.92: مطالب, نظرات
    • _sitemap: مطالب, نظرات
    RSS چیست؟

    پیوندهای وبلاگ

    • کانال مطالب وبلاگ در ایتا
    • خامنه ای دات آی آر
    • غیث
    • خانه

    آمار

    • امروز: 9
    • دیروز:
    • 7 روز قبل: 675
    • 1 ماه قبل: 2570
    • کل بازدیدها: 129710
    کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان