پرده اول: نوح سرش به کار خدا گرم بود. اندک مومنانی را گرد خود جمع کرده و برایشان «سفینهالنجاه» میساخت. سازمان ملل متحد کفر پیغام فرستاد دست از گفتمانت بردار و اراذلی که دور خودت جمع کردهای را متفرق کن. نوح جوابشان داد: «وَمَا أَنَا بِطَارِدِ ٱلمُؤمِنِينَ»، تار و مار مومنان، حاشا و کلا. قوم کافر، خورده بود به خط مقاومت نوح و جمع اندکی که نظم جهانیشان را به چالش کشیده بود. حالا که نه آزار و اذیتشان و نه تعیین تکلیف کردنشان کارگر افتاده بود، عجزشان در برابر نوح را با فعال کردن خط ترورش رو کردند: «لئن لم تنته یا نوح لتکونن من المرجومین» ای نوح! تمامش نکنی، تمامت میکنیم. اما تقوای شیخ الانبیاء محکمتر از آن بود که با یک تق، وا برود: «فافتَح بَينِي وَبَينَهُم فَتحا وَنَجِّنِي وَمَن مَّعِيَ مِنَ ٱلمُؤمِنِينَ» کار بین کفر و ایمان بالا گرفت. ارادهی مومنین در همراهی با نوح، سنت «ان تنصروا الله ینصرکم» را فعال کرد و شد آنچه باید: «فَأَنجَينَهُ وَمَن مَّعَهُۥ فِي ٱلفُلكِ ٱلمَشحُونِ»
پرده دوم: سیزده سال از بعثت پیامبر میگذشت. دعوت از مخفی به علنی تغییر فاز داده، تحقیر، تحریم و تمکین برای حذف گفتمان محمد کارگر نیفتاده بود. ایالات متحده قریش به سردمداری یهود طرح عملیات ترور پیامبر را در دستور کار قرار داد تا با حذف محمد، انقلاب محمد حذف شود. به دستور خدا، محمد باید از دیدهها پنهان شود تا دست یهود به محمد نرسد. نجات انقلاب محمد و شخص محمد، ارادهی اصحاب محمد را هم میطلبید. ارادهای مردی که «یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ» جانش را برای رضای خدا بفروشد. لیلهالمبیت شب عهد خون علی بود برای حفظ ولی. ارادهی علی در همراهی با نبی، یک بار دیگر ورق را برگرداند و ایثار موجب اعجاز و باطل السحر ائتلاف کفر شد.
آخرین نظرات