می گفت دلم برای نسل الان می سوزد, فرصت هدایت کمتری دارد.اصلا معنی معنویت را نمی فهمد. هرطرف که چشم میگرداند شیطانی دهان به قاعده دهان تمساح باز کرده تا روح و جسمش را یکجا ببلعد.
بعد پشت بند همین دلسوزی ها یکدفعه گریزی زد به کودکی خودش که بیخود به ما می گویند نسل سوخته, آخر ما خیلی هم نسوختیم. زمان ما هر طرف که سر می چرخاندیم یا صدای “ای لشکر صاحب زمان آماده آماده باش” بلند بود یا حجله شهادت پسر همسایه به راه .
خیلی که زور می زدیم منحرف شویم تازه اول بدبختیمان بود آخر ته انحراف ما ختم میشد به اینکه چه جوری یکی از همین نوارهای وی اچ اس از آب گذشته که به قاعده یک خشت بود و به همت مهین و شهین و معین ضبط شده بود را پیدا می کردیم و بعد با یک ویدئوی جل پیچ شده در به در این خانه و آن خانه تا موفق میشدیم نود دقیقه خلاف کنیم. این تازه خلاف بزرگمان بود.
آنموقع ها اگر کسی ترانه گوش میداد چنان پشت سرش پچ پچ به راه بود و تکفیرش میکردند که اصلا تو گویی کافر ذمی است و تنها جایی که مجال داشتیم دل ای دل فروهر را گوش کنیم مجلس عروسی بود آنهم با کیفیت نازل و از ضبط صوت های دو بانده که اگر کسی داشت متمول حسابش می کردیم.
حالا بیا و بعد از این خلاف ها هوس ارتباط با جنس مخالف به سرمان می زد. اول فلاکتمان بود. کلی باید نقشه میکشیدیم تا چند دقیقه ای یواشکی با دختری صحبت کنیم. تازه آنهم اگر زرنگ بودیم و می توانستیم از تیررس پدر و مادر و گشت ارشاد و کمیته در امان بمانیم. تلفن هم که نداشتیم فوقش خط تلفن اصغر آقا بقال بود که عامه المنفعه پیغام آورد و برد می کرد. یا باید دم کیوسک تلفن سکه ای پا به پا میشدی تا نوبتت شود تازه اگر خراب نبود و سکه ات را نوش جان نمیکرد شاید موفق میشدی زنگ بزنی و باز اگر شانس یارت بود و خودش گوشی را برمی داشت.
وضعیت کوچه و خیابان هم که به وخامت الان نبود. کجا کسی کشف حجاب میکرد یا اصلا مگر چهارشنبه سفید مفید داشتیم ما.اوج بدحجابی دختر این بود که فکلش را به مدد یک تل مو داده بود جلو و از مقنعه انداخته بود بیرون و چادرش را میگذاشت داخل کیف و مثلا کشف حجاب کرده بود که تازه بعد از این کشف عظیم , مانتو پوشیده بود با دو تا اپل به سان چوقه چوپان و سرشانه های بزرگ با قد بلندی که تا زمین چند بند انگشت فاصله داشت که خودت را میکشتی نمی توانستی ابعاد بدنش را حدس بزنی.
حالا تو بگو خدایی ما چه جوری باید می سوختیم.
نه الان که آقامون جنتلمنه مشق صبحگاهی دبستانی ها شده و ارتباط با جنس مخالف فقط به اراده بند است و کافیه یک عدد گوشی هوشمند داشته باشی و یک سیمکارت پنج قرانی بیندازی تنگش که پانزده گیگ اینترنت رایگان دستخوشش باشد و بعد از بازار واتس اَپ و اینستاگرام ک هر کوفت و زهرمار دیگه ای را فرت و فرت دانلود کنی و با یک آیدی فیک دوره بیفتی از این پی وی به آن پی وی و از این دایرکت به آن دایرکت.
تازه برای منحرف شدن دیگر نیاز نیست راه بیفتی توی خیابان همین سرچ اینستا کافیست تا حاجت روا شوی. آخر خیلی دیگر حریمی نمانده و همه با تو راحتند اصلا به حساب آدم و حوا همه خواهر و برادرند دیگر .
اوضاع کوچه و خیابان هم که نگویم دیگر کار از بیرون گذاشتن یک فکل فکسنی گذشته و….
حرفهایش که به اینجا رسید گفتم همه اینها که گفتی درست اما یک جایی بی انصافی کردی
گفت کجا ؟
گفتم آنجایی که فراموش کردی “یهدی من یشاء و یذل من یشاء “پروردگار را
آنجایی که گفتی نسل الان فرصت هدایت کمتری دارد….مگر میشود خدا باشد و هدایت نباشد
ولی باشد و هدایت نباشد
شهید باشد و هدایت نباشد
اگر 175 شهید دست بسته کربلای چهار هدایت نیست پس اسمش چیست؟
اگر مزار شهدای گمنامی که تا وسط دانشگاه و شهر آمده اسمش هدایت نیست پس چیست؟
اگر حجت حججی اسمش هدایت نیست پس چیست؟
اگر راهیان نور و خاکهای دوکوهه و طلاییه اسمش هدایت نیست پس چیست؟
اگر فرصت سالی سه روز بست نشستن در خانه خدا و زندانی مسجد شدن اسمش هدایت نیست پس چیست ؟
اصلا می دانی امروز باز هم 150 شهید گمنام باز گشته اند؟
ساکت نگاهم کرد
گفتم همه آنها که گفتی هست اما هدایت هم هست.
چشم دل بازکن که جان بینی
آنچه نادیدنی است آن بینی
هدایت هست
آخرین نظرات