جنگ با آن همه فتنه، تیغ ذوالفقار را میخواست
خب چه کار کنیم؟ دست خودمان نیست! ذهنمان با کلمهی «فتنه» قرابت عجیبی پیدا کرده، یک جورهایی حساس شده است؛ از بس بین فتنهای به فتنهی دیگر شیفت میشویم. مثل وقتی قرآن میخوانیم و به این آیه میرسیم «أحسب الناس أن یترکوا أن یقولوا آمنا و هم لایفتنون… آيا مردم گمان كردند همين كه بگويند: «ايمان آورديم» به حال خود رها میشوند و دچار فتنه نخواهند شد؟!» برق فتنه چشممان را میگیرد. ذهن درگیر کلماتی میشود که میان فتنه و ایمان پل زدهاند. قدری که عمیق میشویم، درمییابیم این تنها ذهن ما نبوده که درگیر این رابطه شده است. بعد لبهای مولاعلی علیهالسلام را تصور میکنیم که با نزول این آیه از رسول خدا صلالله پرسیده است: «ما هذه الفتنه؟ این کدام فتنه است؟» آن وقت رسول خدا پاسخ داده: «ای علی! تو مورد ابتلا امت قرار میگیری و امت به وسیلهی تو آزمایش میشوند. تو مورد خصومت و دشمنی امت قرار میگیری، پس خودت را برای تحمل عداوتها آماده کن.» بعد از اینجا پرت میشویم میان تاریخ، جایی میان مکه و مدینه کمی آنسوتر از جحفه- کنار برکهای به نام «غدیر». لبهای فرشتهی وحی را تصور میکنیم که میگوید: «ای رسول ابلاغ کن!»
▪️▪️▪️
تیغ آفتاب تیز و برهنه میتابد. هوا به قدری گرم است که مردم بخشی از تنپوش خود را به زیر پا و بخش دیگری را به روی سر افکندهاند. هجده هزار حاجی زیر این تیغ تیز سه روز است به فرمان نبی منتظرند. پیامبر را میبینیم که بر روی منبری از جهاز شتران ایستاده و خطبه میخواند. گوش تیز میکنیم. از دو ثقل صحبت میکند که قرار است در میان ما به امانت بگذارد. میگوید: «اگر از این دو زاهق و مارق شوید، هلاک خواهید شد». زیر بازوی علی را میگیرد و چنان دستش را بالا میبرد که گویی میخواهد همهی اهل زمین و آسمان این صحنه را ببینند. لبهای رسول خدا را تصور میکنیم که میگوید: «من کنت مولاه فعلی مولاه». درشتهیکل با سری بیمو- معروف است به دومی- جمعیت را میشکافد و جلو میآید. میگوید:«بخ بخ لک یا علیبن ابیطالب، اصبحت مولای و مولای کل مؤمن و مؤمنة».
▪️▪️▪️
ذهنمان برای جلوتر رفتن مقاومت میکند. دوست دارد تاریخ همین جا متوقف شود. اینجایی که علی مولای هر زن و مرد مؤمنه شده است. همین جا بماند و تصور کند شیرینی دنیای با علی را. میداند جلوتر برود میرسد به روایت جابربن عبدالله انصاری از حرفهایی که پیامبر سه روز قبل از وفاتش به علی گفته: «عن قلیل ینهد رکناک؛ به زودی هر دو رکن تو ویران خواهد شد». بعدتر که رسولالله بر روی سینهی علی جان میدهد، دو لب مولا را تصور میکنیم که به جابر میگوید: «این یکی از آن دو رکن بود». خودمان را از لابلای آوار فروریختگی تاریخ بیرون میکشیم. نفسی را که در سینهمان حبس شده به سختی بیرون میدهیم…
▪️▪️▪️
از رحلت پیامبر تنها هفت روز گذشته که صدایی به گوش میرسد: «برای حفظ حکومت، سوزاندن خانهی فاطمه واجب است». عجب روزگاری است که از «بخ بخ…» به این فتوا رسیده است. آتش زبانه میکشد. دو لب دختر رسول خدا را تصور میکنیم که میگوید: «یا ابتاه یا رسولالله! هکذا کان یفعل بحبیبتک و ابنتک؟» ببین با دخترت چه میکنند، ای پدر، ای رسول خدا! جابر میگوید این کلمات را از علی شنیده که «هذا الرکن الثانی الذی قال رسولالله؛ این همان رکن دوم بود که پیامبر میگفت».
▪️▪️▪️
نور را خانهنشین کنی، سیاهی فراگیر میشود. عادت کردهایم به کلماتی نورانی که از میان تاریکیهای تاریخ عبورمان دهد. مولا را میبینیم. خطبه میخواند و دردهای دلش را از زبانههای فتنه به صفحات تاریخ تحویل میدهد. دو لبش را تصور میکنیم که میگوید: «أما والله لقد تقمصها فلان و انه لیعلم ان محلی منها محل القطب من الرحی… الا ای تاريخ آگاه باش! به خدا سوگند كه فرزند ابوقحافه خلافت مسلمين را چون پيراهن بیقوارهای برتن کرد در حالی كه به خوبی میدانست جایگاه من نسبت به حکومت اسلامی، چون محور آسیاب است به آسیاب».
▪️▪️▪️
نورش، چشمهایشان را زده؛ عدلش زنانشان را بیکابین کرده و عدالتش دستانشان را از بیتالمال کوتاه کرده است. سایهای لرزان میان تاریکی شب بر روی دیوارهای کوفه میرقصد و جلو میرود. قرآنش را خوانده، حتی نماز شبش را، وضو گرفته و شمشیری پر شالش محکم کرده است. پا تند کرده سمت مسجد کوفه. آرام میخزد و خودش را در صف اول جا میدهد… «الله اکبر!» شمشیر فرود میآید. دو لب جبرئیل را تصور میکنیم که میگوید: «تهدمت والله ارکان الهدی» و خدایی که میگوید: «الفتنة اشد من القتل».
موضوع: "نهج البلاغه"
علت اینکه ما معتقدیم در مورد اعتماد به افراد و بزرگ کردن آنها باید دقت و احتیاط کرد را می توانید در این فرمایش مولا اميرالمؤمنين عليٌّ عليهالسلام مشاهده کنید: إذا استَولَى الصَّلاحُ على الزَّمانِ وأهلِهِ ثُمّ أساءَ رَجُلٌ الظَّنَّ برَجُلٍ لَم تَظهَرْ مِنهُ حَوبَةٌ فقد ظَلَمَ ، وإذا استَولى الفَسادُ على الزَّمانِ وأهلِهِ فَأحسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ برجُلٍ فَقَد غَرَّر. نهج البلاغه، حكمت 114 .
هرگاه درستى و پـاكى بـر زمانه و مـردمـش حكمفرما شد، اگر كسى به ديگرى، بى آن كه گناهى از او آشكار شود، گمان بد بَرَد، ستم كرده است.
و هرگاه فساد و ناراستى بر روزگار و مردم آن چيره شد، اگر كسى به ديگرى گمان نيك بَرَد و خوشبين باشد، فريب خورده است.”
زمانه ای که سراسر نیرنگ و فتنه شده و از همه مهمتر روباه پیر انگلیس در حال صحنه گردانی است , بیش از پیش لزوم پایبندی به این حدیث را آشکار می کند.
استاد علی صفایی حائری نیز در کتاب وارثان عاشورا می نویسد: “کسانی که می توانند در پناه رضاخان یا محمدرضاخان با آن همه فشار زندگی کنند، کسانی که می توانند همراه صدام و مبارک و حسن و حسین و فهد با اسلام خود جشن بگیرند، کسانی که می توانند در سوئد یا هلند یا اروپا و آمریکا با آزادی به انسانیت خویش پایبند باشند، باید بدانند که این ها از آدمیت و اسلام و تشیّع بهره ای نبرده اند. کسانی که خود را باور کرده اند و از حکومت، رشد و تربیت و تعلیم، نه سوادآموزی و بهداشت و رفاه، را می خواهند، چگونه می توانند در زیر این سقف های کوتاه سر بلند کنند؟ گرچه با تو بودن را هنوز نیاموخته ام ولی با غیر تو بودن را هم نمی توانم تشیّع و اسلام و انسانیت ما با این ناتوانی از تحمل غیرمعصوم و غیر اولیای حق آغاز می شود و درجه می گیرد.”
و در آخر در خانه اگر کس است یک حرف بس است. به هرکس به اندازه خودش باید ضریب داد نه بیشتر, چه ضربه ها که از این ضریب دادن بیش از حد ندیده ایم.
عده ای هستند که هر اتفاق طبیعی یا غیر طبیعی اعم از بلای آسمانی ,زمینی یا دریایی را به “مرگ بر آمریکا” مرتبط می کنند و میگویند وقتی برای دیگران مرگ طلب می کنید دامنگیرتان میشود.
اولا اگر ما مسلمانیم و قرآن را قبول داریم ,این شعار دقیقا ریشه قرآنی دارد و اصلا خود خدا گفته مرگ بر آمریکا, خداوند در سوره محمد میفرماید: «وَ الَّذینَ کَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُم» (محمد/۸) یعنی کسانی که کافر شدند و با دین مقابله میکنند؛ مرگ بر آنان باد. دقیقاً معنای فارسی «فَتَعْساً لَهُمْ» یعنی: «مرگ بر آنان باد» و یعنی «نابود باشند». در واقع اینجا «مرگ» حتی به معنای ظاهری اون نیست به معنای نابودی هست. تازه بعد از «فَتَعْساً لَهُمْ» میفرماید:«وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُم» یعنی مرگ بر اونا و هم کارهاشون بیاثر باد.
خوب این یک دلیل برای همه مسلمانها , برای ما شیعه های مرتضی علی ع هم ریشه ی دیگری در نهج البلاغه دارد که پایبندی به این شعار را محکم تر میکند.
در خطبه قاصعه وقتی مولا از نحوه برخورد با شیاطین صحبت میکنند, هشدار می دهند:«ای بندگان خدا!از دشمن خدا پرهیز کنید،مبادا شما را به بیماری خود مبتلا کند و با ندای خود شما را به حرکت دراورد و با لشکرهای پیاده و سواره خود بر شما بتازد.به جانم سوگند !شیطان تیر خطرناکی برای شکار شما بر چله کمان گذارده ٬و تا حد توان کشیده و از نزدیک ترین مکان شما را هدف قرار داده است……مردم !آتش خشم خود را بر ضد شیطان به کار گیرید و ارتباط خود را با او قطع کنید.»
و دلیل سوم اینکه اگر این شعار تاثیری نداشت ,اوباما از ما نمیخواست که دست از این شعار برداریم,این شعار چنان رعبی در دلهایشان به وجود می آورد که همین رعب; مقدمات ظهور مهدی فاطمه (عج) را فراهم میکند چون در روایات داریم که امام زمان(ع) با رعبی که در دل دشمنان میافتد یاری میشود (الْبَاقِرَ ع یَقُولُ الْقَائِمُ مِنَّا مَنْصُورٌ بِالرُّعْبِ؛ کمالالدین/۱/۳۳۱) یقیناً بخشی از این رعب، رعبی است که از طریق استکبارستیزی یاران امام زمان(ع) در دل دشمنان میافتد.
و کلام آخر :کسانی که دل در گرو این رابطه دارند؛فرجامشان را در کلام مولا ببینند:«هر کجا شما را بیابند شکار می کنند و دست و پای شما را قطع می کنند ،نه می توانید با حیله و نقشه آنها را بپراکنید و نه با سوگندها قادرید از سر راهتان دور کنید.»
.اینروزها نه دلم از تحریم هایی که قرار است اجرایی شود می گیرد و نه از پروپاگاندای رسانه ای مزدوران که دایم در حال القای یأس و ترسِ از جنگ به مردم هستند و نه حتی دلم از میلیشیای دوربین به دست و مزدورِ مریم هزار داماد می لرزد. چیزی که کام اینروزهایم را تلخ میکند و از کوره به درم می کند و صبرم را از کاسه تحمل لبریز میکند , فلش اتهام ناکارآمدی و بی خیالی است که به سمت سید علی مظلوم و مقتدر گرفته میشود.
غصه می خورم وقتی می بینم اویی که چون مولایش ساده می خورد ,کهنه می پوشد و حتی ریالی از بیت المال حقوق نمیگیرد , به جای تمام نجومی بگیران و لاکچری پوشان و اسباط پر پز و تجمل خمینی کبیر فحش می خورد.
دلم میگیرد وقتی میبینم بساط بیت المال بر سر سفره شتران مست لیبرال پهن شده و تا بیخ ریشه مجلس و دولت را بید نفوذ زده و قوه قضاییه مصلحت را بر عدالت برگزیده و وزارت اطلاعات مسؤول تامین امنیت مفسدان اقتصادی شده و برای اینهمه ناکارآمدی فحشش را سید مظلوممان دشت می کند.
غصه می خورم وقتی با جاهلان بی منطقی مواجه می شوم که توقع عزل رییس جمهور را از سید باقی بر انقلاب دارند که موقع رای بنفششان نشنیدند هشدارش را وقتی میگفت به کسی رای ندهید که مملکت را چهل سال به عقب برگرداند و لبیک گفتند ندای سید باغی بر انقلاب را و تَکرار کردند با روحانی تا 1400 سلبریتی های هضم شده در معده لیبرالها را.
اما فقط یک چیز جواب تمام این دلخوریهایم را می دهد و آنهم ماجرای معاویه و بدعت سبّ علی علیه السلام بر منبرها و پیام معاویه به مولایم که هنوز در گوش تاریخ پیچیده است :” به علي (عليهالسلام) بگو من با صد هزار نفر سربازي به سراغش خواهم رفت كه يكي از آنها هم تفاوت ميان شتر نر و ماده را نميداند و آنها را از يكديگر تشخيص نميدهد.”
هیچ وقت از جام جهانی خاطره خوبی نداشتم چرا که همیشه بدترین جنایتها در حق مظلومان در سایه همین جام کذایی رقم خورده و در انحراف افکار عمومی نقابی شده برای تجاوز بیشتر در حق زنان و کودکان بیگناه. خوشحالی را تکفیر نمیکنم اما نه آنجایی که باعث غفلت انسان از دنیای پیرامونش شود ,حضرت علی علیه السلام در خطبه ای می فرمایند:من مثل آن حیوان گیج بی هوش نیستم ,توی لانه ام نمی خوابم تا صیاد مرا بگیرد, بلکه از پیش آمدها برای فهم مسائل بعدی استفاده میکنم. در جای دیگری هم مولا میفرمایند :بندگان مقرب خداوند, کسانی هستند که به باطن دنیا نظر می کنند وقتی که مردم به ظاهر آن می نگرند. و #جام_جهانی امسال مهوع تر از همیشه هست,چون مهم ترین پدیده قرن یعنی یمن رو به محاق برده و وسیله ای شده برای هجمه تمام عیار بر علیه #انقلاب و افکار عمومی با حمله به فلسطین و تخریب رابطه دو ملت. در واقع بازی های جام جهانی,جهانی را به بازی گرفته تا اتفاقات واقعی و تلخی را در پس هیجانات کاذب آن رقم بزند.در حالیکه مهد#انقلاب بازیچه دست لیبرالهاست و صدای چکمه سازمان مللی ها خیلی نزدیک به گوش می رسد و پروژه بستن دستان مقاومت به نفس گیرترین لحظه هایش رسیده و بند بندش در حال اجرایی شدن,آیا رمقی برای شادی و پایکوبی می ماند؟ وقتی کشتار مردم مظلوم #یمن و #فلسطین کمی آنطرفتر از ام القرای اسلام و در سایه شوی جام جهانی در حال رقم خوردن است,آیا می توان به ظاهر زیبای این جام که باطنی زهرآلود و متعفن دارد دلخوش کرد؟ وقتی مظلومترین مردم سخت ترین روزهای زندگیشان را سپری می کنند,گرسنه و تشنه ,با دستان خالی و پای برهنه,آنهم در برابرائتلافی سعودی صهیونیستی آمریکایی,آیا می توان تنها به صدر نشینی از سر معجزه تیم ایران دلخوش کرد؟ وقتی مقاوم ترین امتِ محبوب رسول الله که به تعبیر ایشان نازکدلترین مردم و راسخ ترین در ایمان هستند, اینچنین طعمه تمامیت باطل شده و پرپر میشوند آیا می توان به بهانه گل به خودی یک مراکشی بر طبل شادانه کوبید؟ اینکه امسال,ایران اصطلاحا در گروه مرگ قرار گرفته,باید نگران بود یا وقتی در این سوی جهان و در سایه سکوتی مرگبار ملت یمن را مرگ در آغوش گرفته است. ملتی مظلوم,تحریم شده که در نهایت محرومیت در برابر تمام دنیای استکبار از زر سعودی,زور آمریکایی و تزویر صهیونیستی مجاهدانه ایستاده است. ملتی که خودش باید برای خودش بازی کند,خودش گل بزند و خودش ببرد. برای یمن باید خون گریست. یمن را از یاد نبریم. کاملا بیربط:عجبا از سجده … در گوش زمین زمزمه می کنی اما در میان آسمان ها می شنوند
آخرین نظرات