اندر خم یک کوچه

برای در بند کردن تفکراتم
 خانه ورود

آمار وبلاگ

  • امروز: 37
  • دیروز: 73
  • 7 روز قبل: 594
  • 1 ماه قبل: 3179
  • کل بازدیدها: 131446
  • خرید جهادی
    ارسال شده در 22 اسفند 1396 توسط نازگل در انقلاب, اقتصاد مقاومتی, تولید داخلی

    . داخل مغازه میشوم و به اطراف چشم میچرخانم ,هر چه بیشتر نگاهم دور میزند و قفسه ها را از نظر میگذرانم ,بیشتر حس غربت میکنم انگار وارد بازار مشترک شده ام جایی خارج از وطن. فروشنده بدون توجه به حضور ما یک بند با تلفن حرف میزند .لختی درنگ میکنم یک بار دیگر مغازه را بالا و پایین میکنم چرخی دوباره و از مغازه بیرون میزنم.راسته خیابان ایرانشهر را که پر است از فروشگاهای لوازم خانگی میگیرم و پایین میروم ,یک به یک مغازه ها را که سردر هر کدامشان یک تابلو است که معرف برندی خارجی است از نظر میگذرانم .با امید وارد هر مغازه و ناامید خارج میشوم و دلم بیشتر میگیرد.از هرکدام سراغ جنس ایرانی را میگیرم ,یا ندارند و یا هزار و یک وصله به آن میچسبانند. طبقه ها بیخ در بیخ پر است از برندهای خارجی و غربت تولید داخل بدجور حال آدم را بد میکند.فروشنده بفرما میزند :"می تونم کمکتون کنم؟” حیران سر میگردانم و از وسیله ای میپرسم که قصد خریدش را دارم.به طبقه اشاره میکند و پیشنهاد می دهد .می پرسم :"ایرانیه؟” فروشنده که خانم است با نههههههه کشیده ای ,به من اطمینان می دهد که ایرانی نیست و من غمگین تر از قبل میگویم :"ولی من ایرانیش رو می خوام” خانم فروشنده که تازه دوزاریش افتاده حالت چهره اش عوض شده ,تنها به یک مورد تولید داخل که غریبانه در میان ده ها برند خارجی رنگ باخته اشاره میکند. اما این کشف مرا خوشحال نمیکند , چرا که غربت و بیکاری کارگران کشورم را می بینم که شغلشان را در رقابتی ناجوانمردانه به کارگران چینی و فرانسوی و آلمانی و….باخته اند.کارگرانی که عرق جبین از خستگی کار جایش را به عرق شرم در برابر زن و فرزند داده است. خوشحال نمیشوم چرا که حرف ولی را می بینم که بر زمین مانده و تیغ تیز واردات را بر گلوی تولید داخل و اقتصاد مقاومتی نظاره گرم. خوشحال نمی شوم چرا که هم وطنم از ایرانی بودن اجناسش اعلام برائت میکند و برای بیگانه بازار یابی میکند. آری !امروز فهمیدم ,جهاد همیشه در میدان رزم نیست ,گاهی برای خریدن کالای ایرانی در بازار ایران نیازمند جهادی. .

    اقتصاد مقاومتی تولید داخل حمایت واردات کالای ایرانی 6 نظر »
    یزد جهانی
    ارسال شده در 18 اسفند 1396 توسط نازگل در امام حسین علیه السلام

    ​از وقتی که یزد ثبت جهانی شده,دایمافکری ذهنم را درگیر کرده ,یک ندای درونی که مدام به من گوشزد میکند که با این ثبت چه فرصت و تهدیدی پیش روست.شهری که به حسینیه ایران بودن شهره است و دومین شهر خشتی جهان ,همان خشتی که گل وجود آدم از آن سرشته شد و مصدر خلقت عالم گردید.به خودم می گویم مگر نه اینکه مهدی فاطمه عج وقتی ندای"انا المهدی” از کنار کعبه بلند میکند که فرزندش آن ” مُرمِّل بالدماء” جهانی شده باشد , او که در بین رکن و مقام اینگونه ندا می دهد:"ألا یا أهل‏ العالم‏ إن جدّی الحسین قتلوه عطشان"و این یعنی اهل عالم باید حسین را آن زینت دوش نبی را بشناسند.و الان که یزد جهانی شده و تا دوسال در لیست اولین های گردشگری قرار میگیرد فرصتی است برای تبلیغ این مهم چرا که این یعنی چندین برابر شدن گردشگرانی که با پروپاگاندای رسانه هایشان شاهد اسلام هراسیند.اما از آنجا که همیشه برای شروع هر کاری کلی تردید و اضطراب و ترس از ناتوانی سراسر وجودم را فرا میگیرد و عملا قدرت حرکتم را سست میکند,همیشه از اقدامی برای بهره بردن از این فرصت فشل بودن تا اینکه امروز صبح با پیشنهاد همسر برادرم , عازم مسجد جامع در دل بافت قدیمی شهر شدیم ,برای بازدید از نمایشگاه بهاره صنایع دستی.در بدو ورود به خیابان منتهی به مسجد ,با زوج توریستی برخورد کردیم و همسر برادرم بی هیچ مهابا به طرفشان رفت و سر صحبت را باز کرد ,من که انگاری گنگ شده باشم فقط نگاه کردم,و به سلامی و “یور ول کامی “بسنده.جلوتر رفتیم و مشغول بازدید از بازارچه شدیم تا رسیدم به ورودی مسجد ,دلمان کشید که وارد صحن شویم ,همین که وارد رواقها شدیم ,یک تور گردشگری را دیدیم که مشغول عکاسی از بالا و پایین و در و درگاه و محراب بودند.باز هم همسر برادرم قدم پیش گذاشت و این بار دو خانم خوش رو و خوش مشرب سخاوتمندانه پذیرای ما شدند و من اینبار یخم آب شد و نطقم باز ,و فرصت را غنیمت شمردم تا زبانم را محک بزنم ,زبانی که چهارده سال از آن دور شده بودم و دایره لغاتم تا حدود زیادی ته کشیده بود.اما برای شروع بد نبود ,تجربه خوبی بود ,در طی این مکالمه کوتاه چیزهایی دستگیرم شد ,هردو اهل برزیل بودند و غره به فوتبالشان.اما تعریفشان از ایرانی ها و مردم شهرم فراتر از تصورم بود ,میگفتند عاشق مردم شده اند و همین طور غذاهای سنتی ایران.از رسانه هایشان و تعریفشان از ایران پرسیدم ,گفتند :ایران هراسی و حتی فراتر اسلام هراسی خط اول پروپاگاندای خبرگزاریهای آنهاست و متعجب بودند که چرا ما در برابر اینهمه تبلیغات مسموم نشسته و فقط نگاه میکنیم ,او که گویی دلش بیشتر از ما برای اسلام میسوخت با اینکه خود مسیحی بود ,به من گفت :چرا این دین زیبا و طرفدار صلح را تبلیغ نمیکنیم و اینجا بود که من شرمنده شدم .نکته دیگری که باز هم مرا خجالت زده کرد ,این حرفش بود که گفت چرا شما که اینقدر مهربان و خوبید ,با خشونت رانندگی میکنید؟ دفاعی نداشتم از فرهنگ غلط رانندگی و نقدش را پذیرفتم.این تجربه اول برایم خوشایند بود و مرا مصمم کرد که زین پس بیشتر به بافت قدیمی شهر سر بزنم و بیشتر پای صحبت این مسافران غریب از بلاد کفر بنشینم و کم و بیش از اسلام و حسینش بگویم و اینبار با مطالعه و دایره لغاتی گسترده تر.
    تا یادم نرفته این را هم بگویم که چقدر از نحوه حجاب و چادر و روسری بستن خوششان آمده بود و دست آخر ماریایی که در تصویر میبینید عکسی از خودش با چادر نماز نشانمان داد و بسی کیفور بود بابت آن.

    نظر دهید »
    نوستالژی
    ارسال شده در 17 اسفند 1396 توسط نازگل در امام حسین علیه السلام, سبک زندگی

    ​گاهی دیدن بعضی صحنه ها آدم را برمی دارد و پرت می کند به گذشته ,انگاری خودت را میبینی و به یکباره تمام نوستالژیهایت برایت زنده میشود و از عمق جانت لذت میبری . دو روز پیش صبح که میخواستم سوار اتوبوس شوم از همان ابتدا که وارد ایستگاه شدم حواسم رفت پی این دو دختر کوچولو که گویی خواهر بودند و آنها هم مثل من منتظر اتوبوس .با دیدنشان انگاری یکی مرا برداشت و برد به آنروزهایی که هم قد و بالای آنها بودم و راه خانه تا مدرسه را گاه با اتوبوس و گاه پیاده طی میکردم و چقدر برایم این طی مسیر لذت داشت چه در سرما و چه در گرما فقط صبح را باید کمی زودتر از خانه میزدم بیرون تا به وقت به صبحگاه مدرسه برسم.دیدن این دو دختر ناز آنقدر برایم شیرین بود که بر خلاف عادتم دستم رفت طرف موبایل و عکسشان را گرفتم. اما اینکه چرا اینقدر این صحنه برایم شیرین بود و  نوستالژیک ,چون برایم تازگی داشت. چرا که اینروزها تا بوده و دیده ام سرویس های شخصی و عمومی که هر صبح و ظهر منتظر شرفیاب شدن نسلی هستند که به همت والدین عصر حاضر نباید سرد و گرم روزگار را بچشد و تا اراده کند همه چیز برایش مهیاست دیگر به جیب پدر فکر نمیکند ,طلبکار است و نازپروده با کوچکترین ناخوشی ترش میکند و قهر و اخم و تَخم که چرا برایش کم میگذارند. اگر خواسته ای داشت پا بر زمین میکوبد که باید بشود آنچه من اراده کرده ام و این نسل هیچ وقت لذت صبر برای رسیدن به مطلوب را نخواهد چشید.لذت انتظار کشیدن در ایستگاه اتوبوس و دل و دل کردن برای زودتر سوار شدن که نکند صندلی برای نشستن گیرش نیاید.معنای تلاش برای رسیدن به هدف را درک نخواهد کرد.نعمتهای به ظاهر کوچک زندگی را نخواهد دید تا برایشان دلش ضعف برود. همان دل ضعفه هایی که ما برای داشتن یک جفت کفش کتانی سفید تجربه میکردیم و یا لذتی که وقتی از در مدرسه  بیرون میزدی و برادرت را که او هم از مدرسه تعطیل شده بود منتظر سر کوچه میدیدی. حتی این نسل لذت راه رفتن دوشادوش برادر یا خواهر در مسیر مدرسه را هم تجربه نمیکند .آخ که چه لذتی بود وقتی برادرت در مسیر زحمت حمل کیفت را میکشید تا طعم داشتن پشتیبان در لحظه های سخت و خستگی را بچشی . و حتی لذتی که هنگام نوشتن این متن با مرور خاطرات گذشته تجربه کردم… خدایا شکر از اینهمه لذت برای حس خوشبختی هیچ وقت دنبال بهانه های بزرگ نباشید. . #مدرسه#خاطره #برادر #خواهر#اتوبوس

    اتوبوس برادر خاطره مدرسه نوستالژی نظر دهید »
    بزم عیش
    ارسال شده در 17 اسفند 1396 توسط نازگل در امام حسین علیه السلام

    ​اولين برخورد اساسي با اسلام، برخورد فرهنگي بود كه توسط امويـان مجهـز بـه فرهنـگ غربي شروع شد معاويه فرزند فرهنگي است كه كينة جاهليـت عـرب را بـا فرهنـگ نيهيليـستيِ_اومانيستي رومي تركيب كرده و به مقابلـه مبنـايي بـا تمـام اسـلام آمـده بود.


    رد زنان رقاصه را هم که در تاریخ میگیری ,می رسی به بنی امیه و دربار خلفای فاسد اموی و مجلس بزمشان.خلفایی که برخواسته از نظام مکر معاویه ای و فرهنگ رومی بودند. همان معاویه ای که با انتصاب خلیفه دوم منصب دار شده و فرهنگ جاهلیت را با فرهنگ رومی شام ممزوج کرده بود.همان فرهنگی که از جهل مردم سپاهی ساخت بر علیه علی (ع) و از امت پیامبر (ص) مردمی ساخت که زیر بنای همه چیزشان شد اقتصاد و دنیای دنی بدون علی را برگزیدند.

    همان ها که زینت دوش نبی ص را در میان گودال ذبح کردند و عاشورا را آفریدند.بعد از عاشورا بود ، که امویان در لوای حكومت اسلامی با فساد و گناه و ظلم علنی تیغ بر چهره اسلام کشیدند و فسادی به بار آوردند که از سران مملکت شروع و به مردم و جامعه سرایت کرد.

    حكومت به قدرى علنى فساد ميكرد و گناه به قدرى رائج شد كه حتى در مكه و مدينه ، شرابخوارى علنى شد و مجالس رقاصى و فحشا در مكه و مدينه علناً برگزار ميشد.رقاصه ها ستایش میشدند و جوانان سرگرم عیاشی و مطربی بودند.

    فساد مالى و غارت بيت المال يكطرف و حکومت سفاکانی چون حجاج بن یوسف از یکطرف.علی علیه السلام بر منبرها لعن میشد و اسلام علوى تحقیر تا اسلام اموى ترويج شود.

    آری ,وقتی تاریخ میخوانی , راحت تر میتوانی نسبت بزم نشینی مسئولین نظام لیبرالی امروز را با خلفای اموی دیروز درک کنی ,که تاریخ خود در چرخش است. و اگر هوشیار نباشیم حجاج به یوسفهایی در راهند که ثمره حکومتشان یکصد و بیست هزار سر بریده و دست و پای قطع شده است.

    .

    #نجفی

    #مجلس_بزم

    #شهردار_تهران#ولنگاری_فرهنگی#فساد#معاویه

    نظر دهید »
    مادرم
    ارسال شده در 17 اسفند 1396 توسط نازگل در امام حسین علیه السلام

    ​گاهی میشوی #همسر شهید و باید بار زندگی را تنها به دوش بگیری و برای یادگارانش هم مادر باشی و هم پدر

    گاهی همسرت میشود مرد میدان رزم ,یکی مثل حاج قاسم و حاج حسین و حاج سعید که هست اما بیشتر برای #انقلاب و جنگ سخت و نرم ,چرا که عهد بسته تا پشتیبان #ولایت باشد ,و باز تو میمانی و بار زندگی که تنهایی باید به دوش بگیری.

    گاهی همسرت میشود شهید زنده ای که گوشه خانه بدنش دوخته شده به تخت و چشمش به سقف و باز هم تو میمانی و بار زندگی.

    و برای تمام این گاهیها دلت خوش است که اگر جسم همسرت با تو نیست اما روحش هست چرا که شما یک #روح هستید در دو بدن و در تمام آنها تو خوشبختی

    اما

    اما

    گاهی #همسرت هیچکدام از آنها که گفتم نیست و تو میشوی همسر یکی که روحش نه تنها با تو نیست که میشود سوهان روحت.

    بله را گفته ای که سه روز بعد صورتت کبود میشود و خانه آرزوهایت بر سرت خراب و با خودت میگویی :"چه بدبختی که تا چهل روز خوشبخت نباشد.”

    میگذری و میمانی به همان رسم کهن که اگر با لباس سفید رفتی باید با کفن سفید برگردی.میمانی و میسازی و هرچه بیشتر میمانی بیشتر به اشتباهی بودن انتخابت واقف میشوی ,اما دیگر مادر شده ای و در درونت موجودی  را پرورش میدهی که تمام بودنت برای اوست.

    کبودیهای صورتت تمامی ندارد و آواره گی هایت بعد از هربار سیاهی تنت که زود به زود به کوچکترین بهانه ای تکرار میشود.

    آنقدر تکرار میشود که دیگر روی پناه بردن به خانه پدری را هم نداری و ظهر یک روز بلند تابستان که قلبت شکسته و بدنت کوفته ,ملجأت میشود قبرستان ,با چشمانی پر از اشک ناغافل خود را بر سر مزار بابابزرگ میبینی و واگویه میکنی تمام آنچه بر تو گذشته.

    و باز میمانی چرا که برای بار دوم مادرشده ای ,مردت همراهت نیست و رفیقت نیست و رفیق باز است,شیر میدهی و یخچالت خالیست و صاحبخانه هم برای چندرغاز اجاره وامانده آب به رویت بسته و باز همسرت نیست و تو تنهایی

    باز هم میمانی به رسم #مادر بودن.

    تازه صاحب خانه شده ای و خاک و گل خانه سازی تمام شده که خانه میرود برای فروش به جبران بدهی های به بار آمده از بی تدبیری و باز خانه به دوش میشوی و تنها بار اسباب کشی را بر دوش میکشی و #رنج کنایه های صاحب خانه را تحمل میکنی

    در حالیکه بیست و سه سال بیشتر نداری, مادر سه فرزندی و تمام این زهرهای زندگی را جرعه جرعه مینوشی تا کودکانت از دامن پرمهرت محروم نگردند و دست دعایت بدرقه راهشان باشد.

    تو مانده ای و ساخته ای تا آینده کودکانت را بسازی

    و اکنون قریب به چهل سال از بله ای که گفته ای گذشته و تو هنوز مانده ای و #مهربان پشتیبان فرزندانت هستی….

    کشتی زندگیت از طوفانها گذشته ولی آرامی و آرام جانی

    بمان مادر بمان با تمام وجود دوستت دارمهم تو را که ماندی و هم پدرم را اکنون دیگر شرمنده صبوری های توست

    روزمادر فرزند مادر همسر پدر نظر دهید »
    • 1
    • ...
    • 36
    • 37
    • 38
    • 39
    • 40
    • ...
    • 41
    • ...
    • 42
    • 43
    • 44
    • ...
    • 45
    • ...
    • 46
    • 47

    آخرین مطالب

    • تیغ تیز «پیرپسر» بر گلوی پدر
    • خون بر موشک پیروز است
    • عهد خون باطل‌السحر طرح خصم دون 
    • كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ.....
    • صبح روزی که جنگ شد..
    • مباهله‌ی امروزت را بشناس
    • هسته‌ی سخت یا اقلیت مصلح؟!
    • بازی استعمار
    • دوربین‌ها خاموش
    • پنجه‌های آهنین پشت دست‌کش‌های مخملین

    آخرین نظرات

    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    •  
      • آتش به اختیار
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    • ذاكري  
      • جمعه های انتظار
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    • پژوهش مدرسه علمیه حضرت زینب (س) میناب  
      • منتظر پرور
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در اراده‌ی خدا چیست؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در اراده‌ی خدا چیست؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در اراده‌ی خدا چیست؟
    • ... در اراده‌ی خدا چیست؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در از افتضاح تا افتتاح
    • معاونت فرهنگی تربیتی در از افتضاح تا افتتاح
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در عصر فریب
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در عصر فریب
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در عصر فریب
    • ... در عصر فریب
    • ... در عصر فریب
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در آیا مرکل یک زن موفق است؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در از افتضاح تا افتتاح
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در عصر فریب
    • ... در عصر فریب
    مرداد 1404
    شن یک دو سه چهار پنج جم
     << <   > >>
            1 2 3
    4 5 6 7 8 9 10
    11 12 13 14 15 16 17
    18 19 20 21 22 23 24
    25 26 27 28 29 30 31

    اندر خم یک کوچه

    جایی برای نوشتن از تمام دغدغه هایم **** سیاسی هم می نویسم که سیاست ما عین دیانت ماست **** قلم اگر از حق ننویسد لایق شکستن است نه قسم خوردن **** تمام محتوای این وبلاگ تولیدی است. ارتباط با من: maryam.3461@gmail.com اینستاگرام....@MARYAM_ORDOUEI

    جستجو

    موضوعات

    • همه
    • fatf
    • اخلاق
    • اسلام
    • افکار عمومی
    • اقتصاد مقاومتی
    • امام حسین علیه السلام
    • امام زمان عج
    • اندیشه شهید مطهری
    • انقلاب
    • بدون موضوع
    • برجام
    • بصیرت
    • تاریخ
    • تولید داخلی
    • جنگ
    • جهان اسلام
    • حجاب
    • خدا
    • دلنوشته
    • رسانه
    • روابط زن و مرد
    • زن
    • زن
    • سبک زندگی
    • سبک زندگی اسلامی
    • سپاه
    • سیاسی
    • شهدا
    • ظهور
    • غرب
    • فرهنگ
    • فرهنگی
    • فضای مجازی
    • فمنیسم
    • فمنیسم
    • قرآن
    • قرآن
    • مدافعان حرم
    • مطالعه
    • معرفی کتاب
      • آمریکا
    • مقاومت
    • مناسبتی
    • منافقان
    • نفوذ
    • نقد
    • نقد
    • نقد فیلم
    • نقد کتاب
    • نهج البلاغه
    • ورزش
    • ولایت فقیه
    • پیاده روی اربعین
    • یمن

    فیدهای XML

    • RSS 2.0: مطالب, نظرات
    • Atom: مطالب, نظرات
    • RDF: مطالب, نظرات
    • RSS 0.92: مطالب, نظرات
    • _sitemap: مطالب, نظرات
    RSS چیست؟

    پیوندهای وبلاگ

    • کانال مطالب وبلاگ در ایتا
    • خامنه ای دات آی آر
    • غیث
    • خانه

    آمار

    • امروز: 37
    • دیروز: 73
    • 7 روز قبل: 594
    • 1 ماه قبل: 3179
    • کل بازدیدها: 131446
    کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان