اندر خم یک کوچه

برای در بند کردن تفکراتم
خانه ورود

آمار وبلاگ

  • امروز: 12
  • دیروز: 222
  • 7 روز قبل: 854
  • 1 ماه قبل: 2521
  • کل بازدیدها: 124482
  • هسته‌ی سخت یا اقلیت مصلح؟!
    ارسال شده در 13 فروردین 1404 توسط نازگل در انقلاب, سیاسی

    «هسته‌ی سخت» واژه‌ای است که این روزها وارد ادبیات سیاسی کشور شده و بحث و گفتگو حول آن بالا گرفته است. واژه‌ای که که از یک منظر درست و از منظری دیگر نادرست است. نادرست است از آن رو که برخی این واژه را منحصر به قشری گرفته‌اند که نظام را وام‌دار خود می‌داند و از این رو انگشت تهدیدش را به روی نظام بالا گرفته و خط و نشان می‌کشد که اگر حواست به من نباشد من دیگر نیستم یا به تعبیر عده‌ای «من اسکولت نیستم». 

    به طور قطع چنین نگاهی نه درست است و نه منطقی. اما منطق دیگری بر وجود چنین هسته‌ای صحه می‌گذارد اما نه با این عنوان بل‌که با عنوان «اقلیت مصلح». اجازه بدهید برای تبیین بهتر، مطلبی را از استاد صفائی حائری وام بگیرم: « هر جامعه‌ای از دو دسته اقلیت و یک اکثریت تشکیل می‌شود: یک اقلیت صالح و مصلح؛ یعنی اقلیتی که زود ساخته می‌شوند و سازنده‌اند؛ و یک اقلیت فاسد و مفسد، اینها زود گند می‌گیرند و بعد گند را در خودشان حبس نمی‌کنند؛ بل‌که مفسدند. اکثریتی هم داریم که خز روی آب و سردرگمند. اینها یا تحت تأثیر این اقلیتند یا آن اقلیت. برای اینکه یک جامعه را اداره کنیم، لزومی ندارد روی اکثریت که به تعبیر روایت « همج رعاع» هستند کار شود. چون این اکثریت هم معلولند، هم زیادند و هم خسته‌کننده. درهای بزرگ را می‌شود با کلیدهای کوچکی باز کرد.»

    استاد صفائی در ادامه به شیوه‌ی تربیت رسول خدا صلی‌الله و علیه و آله اینگونه اشاره می‌کند: «رسول خدا کارش حساب شده بود و در مکه روی استعدادها کار کرد. در نتیجه سلمان و ابوذر و جعفر و مصعبی برآمدند که ابوذر، چراغ یک قبیله، جعفر مشعل حبشه و مصعب نور مدینه شد.» توجه به این اصل را در نگاه شهید بهشتی نیز می‌توان مشاهده کرد. ایشان در کتاب «سه گونه اسلام» خود با گروه‌بندی گروندگان به نهضت‌های مسلکی، آنها را به پنج دسته تقسیم می‌کنند.

    از این پنج دسته، گروه اول را جستجوگران راستین و حق‌جو عنوان می‌کنند که دل در گرو آرمان‌ها دارند و به عبارتی افرادی ایدئولوژیک و کیفی هستند که قوام و استخوان‌بندی یک نهضت به آنها وابسته است. گروه پنجم را اکثریت مردمی می‌دانند که معمولی‌اند و پیروان مذهب آرام. رابطه‌ی گروه پنجم با ایدئولوژی، رابطه‌ی تابعیتی است؛ یعنی در برابر جریان روز تسلیم هستند. در اینجا نقش گروه اول بسیار حیاتی و مهم است که هنر جذب افراد گروه پنجم را داشته باشد. به بیان دیگر «هسته‌ی سخت» گروهی است که در ایمان و هدف راسخ، زاینده و منشأ اثر باشد. برای اتصال اکثریت به نهضت و انقلاب نیاز به حلقه‌ی واسط «اقلیت مصلح» داریم که به قدری دارای توانمندی، آگاهی نسبت به زمانه و نگاه عمیق به مسائل باشند که توان جذب اکثریت را داشته باشند. افرادی که بدون عدول از ارزش‌ها و اصول انقلاب، قلوب را تصرف کنند و همانند سردار سلیمانی صدق و اخلاص در عمل داشته باشند.

    رهبر انقلاب نیز مسوولیت این گروه را «ضم اهل الفرقه» می‌دانند و می‌گویند: «کوشش کنید آنهایی که از جماعت کشور فاصله می‌گیرند را نزدیک کنید، منضم کنید. کسانی که میانه‌ی راه هستند، اینها را به منزل مطلوب برسانید…نگذاریم با رفتار ما، با عمل ما، با منش ما کسانی که یک ایمان نیمه‌کاره‌ای دارند، به کلی از ایمان ببرند. نگذاریم کسانی که نیمه ارتباطی با نظام دارند از نظام منقطع شوند. عکس این عمل کنیم.»

    در واقع آن اقلیت مصلح، تکلیف‌شان در ایجاد پیوند قلوب با نظام مضاعف است. خودشان را مدیون نظام می‌دانند. در تلاشند تا دل‌های رمیده را آرام و روح‌های خسته از تنگای اقتصادی و ناکارآمدی برخی مسوولان را آرام کنند. آنها خودشان را بدهکار نظام می‌دانند نه اسکول و طلبکار نظام.

    تکمله: دیدم عده‌ای در حال انکار وجود چنین اقلیتی هستند و عده‌ای در حال انحراف ماهیت این گروه، تصمیم گرفتم این مطلب را بنویسم. حوصله تان اگر می‌کشد، بخوانید و نقدی دارید حتما برایم بنویسید.

    اقلیت اکثریت مصلح نظام هسته‌ی سخت نظر دهید »
    بازی استعمار
    ارسال شده در 11 اسفند 1403 توسط نازگل در ولایت فقیه, سیاسی, جنگ, بصیرت, تاریخ

    دیروز که داشتم جلد ۱۲ کتاب «سرگذشت استعمار» را می‌خواندم از زخم‌های مهلکی که استعمار بر پیکر ایران عزیزم نشانده، قلبم مچاله شد. وقتی می‌خواندم چگونه استعمارِ پیرِ بریتانیا نقشه‌ی قتل امیرکبیر را کشید و تیغ شاه را بر رگ‌های گردن وزیر باکفایت ایرانی لغزاند و ایرانی را به دست ایرانی سربرید، دلم لرزید. وقتی از مرگ‌های مشکوک دارالفنون و دستان پشت پرده‌ی جاسوسان انگلیسی خواندم که بعد از شهادت امیرکبیر، یکی یکی اساتید مدرسه را به کام مرگ فرستادند تا آرمان سربلندی ایران عزیز در نطفه خفه شود، قلبم درد گرفت.

    امروز صبح یک بار دیگر قلبم مچاله شد. این بار نه به خاطر ایران و استعمار که با دیدن فیلم‌‌های تحقیر زلنسکی توسط ترامپ؛ وقتی ترامپ، پابرهنه وسط حرف زدن زلنسکی دوید و به او اجازه‌ی حرف زدن نداد. وقتی کراواتی‌های کاخ سفید شیطان، رییس جمهور یک کشور را به خاطر نپوشیدن کت و شلوار دست انداختند و مسخره کردند. وقتی به سرنوشت مردمان کشوری فکر کردم که شخص اول مملکتشان اینگونه مهره‌ی دست شیاطین شده و در برابر لنز چند صد دوربین تحقیر و از کاخ سفید اخراج می‌شود. وقتی سرافکندگی بانوی سفیر اوکراینی و شرمش از تحقیر رییس جمهور کشورش را دیدم.

    همان کشوری که زمانی با انقلاب نارنجی بازی دادند و مهر باطل شد بر انتخاب مردمش زدند. با انداختن پوست موزِ پیوستن به ناتو زیر پایش، به جنگ نیابتی واداراش کردند؛ بعدتر با فروش سلاح به او دلار روی دلارشان گذاشتند. خاکش را معامله و منابعش را به تاراج بردند و منت این معامله‌ی چند سر سودشان را چون پتک بر سرش کوبیدند که اگر ما نبودیم تو هیچی نبودی.

    هم از دیدن صحنه‌های این دیدار قلبم مچاله شد و هم از تصور دیروزی که ما هم چنین بودیم نفسم بند آمد.
    کاش قدردان‌تان باشیم آقا روح الله و آقا سید علی.
    مایی که تا دنیا دنیاست مدیون شما فرزندان زهراییم.

    آمریکا استعمار اوکراین ایران تحقیر نظر دهید »
    متحیرم
    ارسال شده در 14 آبان 1403 توسط نازگل در حجاب, شهدا, سیاسی, افکار عمومی, روابط زن و مرد, زن, فرهنگ, فرهنگی, رسانه, زن

    از دیروز و بعد از وایرال شدن آن فیلم ناهنجار، متحیرم! فیلم اصلی را چند دختر دانشجو گرفته‌اند و همان فیلم وایرال شده است. گاهی می‌خندند و گاهی از سر تعجب جیغ می‌شکند. یکی‌شان می‌گوید: «عجب اندامی هم داره» لحظه به لحظه حرکات دختر را زیر لنز دوربین موبایلشان رصد می‌کنند و هر چرخش و گردشش به چپ و راست محوطه دانشگاه را تحلیل می‌کنند. از اینهمه بی‌تفاوتی آن هم نسبت به هم نوعشان متحیرم. 

    متحیرم! چرا در چنین شرایط بحرانی به جای نجات یک غریق (حالا به هر دلیل) ترجیحشان دست به دوربین شدن است؟ کانه در حال تماشای یک تئاتر هیجان انگیزند.

    متحیرم! وقتی جمع دانشجویان دختر و پسر اطراف آن زن را می‎بینم. گویی نه خانی رفته و نه خانی آمده، انگار نه انگار که وسط روز روشن جلو چشم نامحرم، در دل یک جامعه مسلمان شیعه وسط مملکت امام زمان عج ناموس یک هم‌وطن به هر دلیل لخت شده و در یک مکان عمومی قدمکش راه می‌رود. 

    متحیرم! از دختران چادری که در حال عبور از همان حوالی‌اند و ترجیح می‌دهند در میان یک مارپیچ سکوت لعنتی خودشان را به ندیدن بزنند. چرا هیچ کدامشان اورژانسی بودن مسئله را درک نمی‌کنند و بی تأمل به سمت آن دختر پا تند نمی‌کنند؟ 

    به این می‌اندیشم که اگر شهید زین‌الدین وسط این معرکه بود چه می‌کرد؟  نمی‌دانم ماجرای اذان دادن بی‌وقتش را شنیده‌اید یا نه؟ می‌گویند یک موتورگازی داشت که صبح و عصر مرکب راهوارش برای رفتن به مدرسه بود. یک روز میان همین آمد و شدها، پشت چراغ قرمز موتورش را می‌زند روی جک و با یک خیز روی زین موتور می‎پرد و شروع می‌کند به اذان گفتن «الله اکبر الله اکبر…..»

    نه وقت اذان ظهر است نه اذان مغرب!

    «اشهد ان لا اله الا الله…»

    عبوری‌های غریبه فکر می‌کنند دیوانه شده و متلک بارش می‌کنند و به ریشش می‌خندند.

    هم‌قبیله‌ای‌هایش متحیر نگاهش می‌کنند. 

    رنگ سبز چراغ که رخصت رفتن می‎دهد و ماشین‌ها می‌روند، هم قبیله‌ای‌ها راه کج می‌کنند سمت آقا مجید. با همان تحیر نگاهش می‌کنند و می‌پرسند: «آقااا مجید؟ چطور شد یهو؟ حالتون خوب بود که!»

    مجید نگاهی به رفقایش می‌اندازد و می‌گوید: «متوجه نشدید؟! پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توی اون بی حجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش می‌کردن. دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره گناه می‌شه. به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت بشه. دیدم این بهترین کاره !»

    متحیرم! چه بر سر جامعه‌ای آمده که شهید زین‌الدین‌ها را تحویل دنیا داده است؟

    برهنگی بی‌تفاوتی حجاب زن غیرت نظر دهید »
    دوربین‌ها خاموش
    ارسال شده در 11 شهریور 1403 توسط نازگل در حجاب, ولایت فقیه, اسلام, سبک زندگی اسلامی, زن, زن

    کیمیا علیزاده، یاسمین مقبلی، مریم میرزاخانی اینها زنانی هستند که نظام سرمایه‌داری غرب تلاش می‌کند تا از آنها الگویی برای زنان ایرانی برساخت کند. برای غرب تعداد مدال‌های کیمیا علیزاده موضوعیت ندارد بلکه آنچه مهم است بی‌وطنی و بی‌حجابی او است. یاسمین مقبلی را جلوی چشم دوربین‌ها به فضا می‌فرستد و در پیوست رسانه‌ای که به آن می‌دهد مادر و همسر بودنش را  بولد می‌کند تا بدیلی برای زن الگوی سوم انقلاب اسلامی ساخته باشد، اما آنچه مهم است نه مادر بودن او است و نه فضانورد بودنش بل‌که تعداد بمب‌هایی است که در خدمت به آمریکا و تجاوزات او به افغانستان بر سر مردم این سرزمین ریخته است.  میرزاخانی مهم است چون علم و عملش را وقف آمریکا کرده است. حجاب هم ندارد پس قابلیت الگو شدن دارد. «میشل اوباما» را با «شدن» به عنوان بانوی اول دنیا معرفی می‌کند اما نمی‌گوید در منطقش او جنس دوم و برخاسته از دنده‌ی چپ اوباما است. دقیق‌ترش این است که «در ولایت طاغوت، استعدادها، ظرفیت‌ها و توانمندی‌های انسان به سود خود انسان بکار نمی‌افتد بلکه تماماً به سود طاغوت بکار می‌افتد!». این نکته‌ی دقیق و قرآنی سیدعلی است.
    از آن طرف استانداردهای دوگانه‌‌ی طاغوت به لنز دوربین رسانه‌هایش اجازه‌ی دیدن ساره جوانمردی‌ها، حنانه خرم‌دشتی‌ها و مبینا نعمت‌زاده‌ها را نمی‌دهد. چون زن وقتی مهم است که در خدمت توسعه‌ی طاغوت باشد. اما این ریحانه‌ها در زمین دیگری بازی می‌کنند، زمینی که دیگریِ نظام طاغوت است. در این زمین معنویت پیشران موفقیت است. دین سکان‌دار جمعیت است و زن در نگاه رهبرش پیشگام حرکت معنوی انسان به سوی پیشرفت‌ها است. در این زمین «الله» ولایت دارد. توسعه به معنای پیشرفت است. موفقیت فقط مادی نیست، بل‌که اصل آن است که روح رشد کند. در این زمین، حب وطن از ایمان و مادری مقدس است. پرچم این زمین بوسیدنی است نه سوزاندنی. در این زمین یک دست زن به گهواره است و دست دیگرش به قرآن. در این زمین زن مدال طلا به گردن دارد و تاج بندگی بر سر. با یک دستش پرچم را نگه داشته و با دست دیگرش چادر. دستان زنان این سرزمین در دستان حضرت زهرا است. این زمین، کارخانه‌ی انسان‌سازی است نه زمین انسانِ فقط کارخانه‌ساز. این زمین مقدس است. فلذا دوربین‌ها خاموش.

    حجاب زن طاغوت معنویت ولایت نظر دهید »
    پنجه‌های آهنین پشت دست‌کش‌های مخملین
    ارسال شده در 29 مرداد 1403 توسط نازگل در جهان اسلام, حجاب, آمریکا, سیاسی, غرب, جنگ, اسلام, بصیرت, فمنیسم, فمنیسم

    اخیرا ترامپ در یکی از میتینگ‌های انتخاباتی‌ش در رابطه با زنان افغانستان نطق‌هایی داشته یا بهتر است بگویم اعترافاتی کرده و روکش مخملی از پنجه‌ی آهنی آمریکا کنار زده که چگونه زیر دستکش مخملی دفاع از حقوق زنان در تلاش برای بی‌حجاب کردن زنان افغانستان بوده است. او می‌گوید:« من مصاحبه‌ای با زنان افغانستان دیدم که خودشان می‌گفتند ما می‌خواهیم حجاب داشته باشیم؛ زنان افغان هزاران سال است که محجبه بوده‌اند. لعنتی‌ها چرا رفتیم اونجا و بهشون گفتیم حجابشون رو بردارند؟»

    وقتی کلیپ صحبت‌های ترامپ را دیدم تصاویر پروپاگاندای رسانه‌ای آمریکا برای همراه کردن مردم جهان به جهت حمله به افغانستان و مشروعیت دادن به حضور ناتو در خاک این کشور جلوی چشمانم رژه رفتند. مثلا تصویر دختری افغان با صورتی دفرمه شده بر روی جلد مجله‌ی تایم و مقاله‌ای با این تیتر که «اگر افغانستان را ترک کنیم چه اتفاقی می‌افتد؟» یا بیلبوردهایی که در سال 2012 سازمان عفو بین‌الملل ایالات متحده پیش چشمان مردمان غرب نصب کرد، در حالی‌که زنان برقع‌پوش افغانستان را در مرکز تصویر قرار داده بود تیتر زد:« حقوق بشر برای زنان و دختران در افغانستان!» و در گوشه‌ی دیگر تصویر با شعار «ناتو: پیشرفت را ادامه دهید» اذهان را برای تداوم حضور در افغانستان آماده می‌کرد. تصویری که تحلیل آن خیلی هوش زیادی نیاز نداشت. حتی هافینگتون پست در آن زمان حضور ناتو در افغانستان را «نخستین جنگ فمنیستی» ‌دانست.

    پس از 11 سپتامبر آمریکا در حالی به بهانه‌ی دفاع از حقوق زنان در برابر طالبان قدم بر خاک این کشور گذاشت که سال‌ها قبل‌تر، از زمان ریاست جمهوری ریگان، سیاست خارجی‌ش را حمایت از «مبارزان آزادی» اسلامی یا همان رشد و تکثیر طالبان  قرار داده بود. در واقع سیاست‌های مداخله جویانه‌ی سازمان سیا بود که مدارس سکولار در افغانستان را به سمت آموزش‌های ستیزه‌جویانه‌ی مثلا اسلامی با تحریف معنای جهاد سوق داد. بعدتر مدارس دینی تحت حمایت سیا از 2500 مدرسه در سال 1980 به 39000 رسید. دانش‌آموزان افغان طرح درس‌هایی را می‌گذراندند که پر از آموزه‌های خشونت‌آمیز تکفیری بود.

    رشد قارچ‌گونه‌ی اسلام طالبانی بعدها بهانه‌ای شد برای تجاوز به خاک افغانستان و توجیه حضور نظامیان ناتو برای محافظت از زنان در برابر محدودیت‌های طالبان!!! خانم گارگی باتاچاریا، استاد جامعه شناسی دانشگاه شرق لندن در کتابی با عنوان «مردان قهوه‌ای خطرناک» به سوء استفاده‌ی کشورهای غربی از فمنیسم در سیاست خارجی‌شان می‌پردازد و در بخشی از کتاب می‌نویسد: «این ادعاهای فمینیستی که در برخی واکنش‌های سران ایالات متحده دیده می‌شد برای عموم مردم آمریکا عجیب بود؛ چراکه دولت بوش آشکارا و به شدت مخالف هرگونه گسترش حقوق زنان در داخل یا خارج آمریکا بود. مخاطبانی که از این مسائل آگاه بودند ادعاهای فمینیستی دولت در جنگ علیه تروریسم را چیزی بیش از یک پوشش برای یک تلاش امپریالیستی اقتصادی، برای حفاظت از دسترسی خود به منابع ژئوپلیتیکی، نمی‌دانستند.»

    باتاچاریا در بخشی دیگر از کتاب نسبت به این واقعیت که هنوز زندگی زنان در افغانستان مملو از خطر و سرکوب است، اعتراف می‌کند. به عبارتی حضور آمریکا نه تنها وضعیت زنان را بهبود نبخشید بل‌که با گسترش ترورها، ناامنی و عدم توسعه‌ی این کشور وضعیت تمامی ساکنان افغانستان و به ویژه زنان را بدتر کرد. سیاست‌هایی که به قول امیرخانی در «جانستان کابلستان»: سوخت به آتش برادرکشی می‌ریزد. خانه جنگی-جنگ داخلی- به راه می‌اندازد و هرازگاهی با انفجار پلی یا ایرپورتی، چشمان دخترکان بلاکش هندوکش را بی‌فروغ و سیاه‌سری را در انتظار بازگشت شوهرش جان‌ به ‌لب می‌کند.

    آمریکا افغانستان حجاب زن طالبان فمنیسم نظر دهید »
    • 1
    • 2
    • 3
    • 4
    • 5
    • ...
    • 6
    • ...
    • 7
    • 8
    • 9
    • 10
    • 11
    • 12
    • ...
    • 46

    آخرین مطالب

    • هسته‌ی سخت یا اقلیت مصلح؟!
    • بازی استعمار
    • دوربین‌ها خاموش
    • پنجه‌های آهنین پشت دست‌کش‌های مخملین
    • سرکوب روی سکو
    • پایان زنانگی در غرب
    • بیایید از قاب‌های پوپولیستی عبور کنیم.
    • میان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان است.
    • «ما آمدیم تا در این دنیا قیمت پیدا کنیم»، گفتمان امام بود
    • مبارزه با نمادهای مبارزه

    آخرین نظرات

    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    •  
      • آتش به اختیار
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    • ذاكري  
      • جمعه های انتظار
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    • پژوهش مدرسه علمیه حضرت زینب (س) میناب  
      • منتظر پرور
      در کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در اراده‌ی خدا چیست؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در اراده‌ی خدا چیست؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در اراده‌ی خدا چیست؟
    • ... در اراده‌ی خدا چیست؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در از افتضاح تا افتتاح
    • معاونت فرهنگی تربیتی در از افتضاح تا افتتاح
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در عصر فریب
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در عصر فریب
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در عصر فریب
    • ... در عصر فریب
    • ... در عصر فریب
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در آیا مرکل یک زن موفق است؟
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در از افتضاح تا افتتاح
    • نازگل  
      • اندر خم یک کوچه
      در عصر فریب
    • ... در عصر فریب
    اردیبهشت 1404
    شن یک دو سه چهار پنج جم
     << <   > >>
        1 2 3 4 5
    6 7 8 9 10 11 12
    13 14 15 16 17 18 19
    20 21 22 23 24 25 26
    27 28 29 30 31    

    اندر خم یک کوچه

    جایی برای نوشتن از تمام دغدغه هایم **** سیاسی هم می نویسم که سیاست ما عین دیانت ماست **** قلم اگر از حق ننویسد لایق شکستن است نه قسم خوردن **** تمام محتوای این وبلاگ تولیدی است. ارتباط با من: maryam.3461@gmail.com اینستاگرام....@MARYAM_ORDOUEI

    جستجو

    موضوعات

    • همه
    • fatf
    • اخلاق
    • اسلام
    • افکار عمومی
    • اقتصاد مقاومتی
    • امام حسین علیه السلام
    • امام زمان عج
    • اندیشه شهید مطهری
    • انقلاب
    • بدون موضوع
    • برجام
    • بصیرت
    • تاریخ
    • تولید داخلی
    • جنگ
    • جهان اسلام
    • حجاب
    • خدا
    • دلنوشته
    • رسانه
    • روابط زن و مرد
    • زن
    • زن
    • سبک زندگی
    • سبک زندگی اسلامی
    • سپاه
    • سیاسی
    • شهدا
    • ظهور
    • غرب
    • فرهنگ
    • فرهنگی
    • فضای مجازی
    • فمنیسم
    • فمنیسم
    • قرآن
    • قرآن
    • مدافعان حرم
    • مطالعه
    • معرفی کتاب
      • آمریکا
    • مقاومت
    • مناسبتی
    • منافقان
    • نفوذ
    • نقد
    • نقد
    • نقد فیلم
    • نقد کتاب
    • نهج البلاغه
    • ورزش
    • ولایت فقیه
    • پیاده روی اربعین
    • یمن

    فیدهای XML

    • RSS 2.0: مطالب, نظرات
    • Atom: مطالب, نظرات
    • RDF: مطالب, نظرات
    • RSS 0.92: مطالب, نظرات
    • _sitemap: مطالب, نظرات
    RSS چیست؟

    پیوندهای وبلاگ

    • کانال مطالب وبلاگ در ایتا
    • خامنه ای دات آی آر
    • غیث
    • خانه

    آمار

    • امروز: 12
    • دیروز: 222
    • 7 روز قبل: 854
    • 1 ماه قبل: 2521
    • کل بازدیدها: 124482
    کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان