جایگزینی روانشناسی به جای اخلاق در کتب خودیاری
این روزها وقتی رو به روی ویترین برخی کتابفروشیها میایستم یا از کنار یک کتابفروشی سیار که گوشه یک مکان عمومی بساط کرده است عبور میکنم، عمده کتابهایی که خودنمایی میکنند کتابهایی با عناوینی جذاب هستند که همهشان قرار است آدمها را موفق، پولدار و خوشبخت کنند. برخی از این کتابها روایت زندگی مردان پیر و ثروتمندی است که از مسیر پولدار شدنشان میگویند و تلاش دارند بگویند «سنگفرش هر خیابان از طلاست» یا با ارائه آموزهها و دستورالعملهای یک مرد پولدار که به موفقیت رسیده از فواید پنج صبح بیدار شدن میگویند و بر آموزه و ضربالمثل قدیمی «سحرخیز باش تا کامروا شوی.» کتاب شرحی نوشتهاند و به خلقالله میفروشند. گاهی هم کتاب را یک زن ثروتمند نوشته تا به دختر امروز بگوید تو با تمام نقصهایی که داری «خودت باش». تمام این کتابها را اگر بخواهیم ذیل یک موضوع جای دهیم، آن موضوع، «روانشناسی زرد» و «خودیاری» است. نشر، گسترش و اقبال به چنین کتابهایی از ظهور انسان روانشناختی در عصر حاضر خبر میدهد که موج آن از غرب به کشور ما هم رسیده است؛ موجی که به تعبیر ویلیام گاردنر نویسنده کتاب «جنگ علیه خانواده»، معلول ظهور نسبیتگرایی اخلاقی بهصورت نظام اعتقادی است.
او میگوید: وقتی چنین نسبیتگرایی اخلاقی در قالب یک نظام اعتقادی در جامعه غربی ظهور یافت، روانشناسی جایگزین اصول اخلاقی شد که این گسست اخلاقی دارای دو پیامد قطعی بود. از یک سو کنار گذاشتن اصول اخلاقی در ازای روانشناسی، نیاز انسان را به معنویت پایان نداد، بلکه این نیاز به شدت افزایش یافت و از سوی دیگر، این نیاز سبب ظهور مدعیانی به نام درمانگران با نرخهای بسیار بالا شد تا مجموعهای حیرتآور از درمانهای گوناگون از رواندرمانی تا تصوف شرقی را به فروش برسانند. ظهور چنین شرایطی که معلول زندگی در جهان شبکهای و سرمایهزده امروزی است در کنار اشاعه مبانی اندیشهای جنبش فمینیسم، بیشتر از دیگران زنان و دختران را تحت تأثیر قرار داده است. خلأ معنوی که جهان مدرن با آن روبهرو است و بیشتر از بقیه جنس زن را تحت تأثیر قرار داده است، سبب شده تا سرمایهداران از این نیاز به سود خود بهره جسته و زن را که به گفته شهید مطهری معنویتر و مذهبیتر است، بازیچه امیال سرمایهسالارانه خود کنند. در چنین بازار مکارهای است که مفهوم دینی کمال با مفهوم دنیایی موفقیت جایگزین شده و تب خرید کتب انگیزشی بهعنوان یک پاسخ انحرافی به یک نیاز فطری بالا گرفته است.
دختران جوان و نوجوانی که بهترین سالهای عمرشان را میتوانند صرف تکمیل و تعالی مکارم اخلاقی کنند، آن را پای حرفهای تقلبی مشتی افراد سرمایهدار هزینه میکنند که بدون در نظر گرفتن تفاوتهای فردی برای همه یک نسخه کلی میپیچند. البته با دستفرمان برخی از این کتابها ممکن است فرد در خوشبینانهترین حالت به صلح با خود و نقصهایشان برسد که پذیرش خود اگر پله تعالی انسان نشود و تبدیل به مجالی برای کنار آمدن با ضعفها و نقصهای اخلاقی گردد، ره به ترکستان است. دخترانی که نقششان به فرموده رهبر انقلاب «حساسترین، ظریفترین، ماندگارترین و مؤثرترین نقشها در حرکت تاریخ انسان و در سیر بشریت به سوی کمال است….و گناه بزرگ تمدن مادی، تضعیف و گاهی به فراموشی سپردن این نقش است.»
فارغ از آسیب معنوی، پیش فرض غالب و البته غلط این کتابها که «فقط خود تو مسئول مشکلات خودت هستی!» فرد را به این نتیجه میرساند که نه جامعه نقشی در مشکلات او دارد و نه او مسئولیتی در قبال مشکلات جامعه دارد. وقتی چنین تفکری مبتنی بر فرهنگ فردگرای غربی در ذهن زنان و دختران جوان جامعه ایرانی شکل بگیرد که افق آرمانیاش تمدنسازی اسلامی است، میتواند نیمی از جمعیت فعال و تأثیرگذار را به انفعال در برابر اصلاح ساختارهای فرهنگی جامعه بکشاند. نیمی که به تعبیر رهبر انقلاب «تأثیر این نیم وقتی بخواهند در سرنوشت دخالت کنند، بیش از تأثیر نیمی از کل جمعیت در سرنوشت است.» معنای این جمله را با این فرمایش امام خمینی(ره) که «بانوان، رهبر نهضت ما هستند، ما دنباله آنها هستیم….صلاح و فساد یک جامعه از صلاح و فساد زنان در آن جامعه سرچشمه میگیرد» بهتر میتوان درک کرد. بنابراین در یک جمله میتوان گفت ترویج این کتابها در خدمت تداوم حیات نظام طبقاتی سرمایهداری است که بیشترین ظلم را در حق انسانیت و پس از آن در حق زنان روا داشته است.
منتشر شده در روزنامه ایران
آخرین نظرات