گاندو و حاشیه های به وجود آمده پیرامونش خود بهترین ملاک برای قضاوت حق و باطل است.
شاید خداوند با گاندو در حال اتمام حجت بر ما مردم است.
گاندو تنها یک سریال نیست که به منزله یک اسکالپل , کالبد انقلاب را شکافته و از آنچه در زیر پوست این انقلاب نجیب و مظلوم در جریان است پرده بر میدارد.
گاندو به زخم های چرکین نیشتر زده و از عفونت های زیرپوستی می گوید.
از جریان نفوذ تا جریان نفاق .
گاندو دستکش مخملی از دستان چدنی بر میگیرد و آن روی سکه مؤدبان مهربان را به تصویر می کشد.
گاندو روایت مظلومیت و اقتدار توأمان است .
گاندو وصف حال مارخوردگان افعی شده ی با ژن خوب است که نون در خون مردم تریت می کنند و آب در آسیاب دشمن می ریزند.
پشت علی نماز می خوانند و بر سر سفره معاویه مهمانند.
گاندو هم خودش حرف بسیار دارد و هم حاشیه هایش رسوا می کند آنانی را که منافعشان در گرو عدم آگاهی توده های مردم بوده و هست. مردمی که حق دانستن و قضاوت کردنشان یعنی این حیاتی ترین حقوق خودشان را به دیگرانی واگذار کرده اند که چشم دیدنشان را ندارند و برای مشتی دلار گرای تحریم به گرگ بی صفت می دهند.
باشد که مردم شعور تاریخی خود را بازیابند و به مرحله ی تحلیل عینی واقعیات پیرامونشان رسند تا فریب خوردن و به بیراهه کشانده شدن تقدیر همیشگیشان نباشد.
موضوع: "نفوذ"
.
الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْل
طلبه همدانی به قتل رسید و قاتلش در درگیری کشته شد; اما نباید تصور کرد این تمام ماجرا بود و با جرمی پرونده ای باز و با قصاص مجرم بسته شد.
این اتفاقات عقبه ای دارند.
این بحران های اجتماعی و خشم و نفرت ها معلول علتهایی هستند که شاید کمتر کسی به آن توجه میکند.
ندیدن دست های فتنه گران خناس در پس پرده این حوادث تلخ سهل اندیشی است. نفرت پراکنی ها و بازی دادن افکار عمومی و نشر اکاذیب توسط خواص خائن و سلبریتی های بیسواد از جمله علل به وجود آورنده معلولهایی این چنین خونینند.
فتنه هایی که به گواه خداوند بزرگتر از قتل اند"الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْل".
بزرگتر بودن فتنه نسبت به قتل دقیقا به دلیل زمینه ساز بودن آن برای چنین جنایت هایی است. فتنه هایی که دمینو وار قتل ها را رقم می زنند و موجب می شوند مظلوم به جای ظالم قربانی شود و حق با باطل مشتبه.
عقاید متزلزل و خلایق مضطرب گردند.
محیط را نامساعد کند و مردم را به كفر، تشویق و از ایمان باز دارد.
به قدری حقد و کینه نسبت به دین و انقلاب در وجود این افراد تلنبار شده که مصداق “نفّاسات فی العُقَد” شده اند , با تبلیغات سوء، جوسازی ها، سخن چینی ها و شایعه پراکنی ها، در توییت هایشان می دمند تا محکمات را سست کنند و تردید ها را دوچندان
تا کی باید شاهد بازی این افراد با امنیت روانی و اجتماعی و ملی کشور باشیم؟
تا علت هایی اینچنین وجود دارد و ما در پس حذف معلول هاییم , حالمان بهتر نمیشود.
خونها را دیدن اما توئیت هایی که از آنها خون میچکد را ندیدن بزرگترین بی عدالتی است.
حدیث نوشت:
كسي خدمت معصوم علیه السلام آمد گفت: من اسلحه فروش هستم. فرمود: اگر اسلحهفروش هستيد، «لَا تَبِعْهُ فِي فِتْنَةٍ» زماني كه فتنه است، اسلحه نفروش. .
معتقدم خیانتی که رسانه ملی در حق مردم می کند اگر بیشتر از شبکه های ماهواره ای نباشد, کمتر هم نیست.از رسانه های خارجی که آنسوی مرزها و با دلارهای سعودی و اسراییلی شارژ میشوند, توقع چندانی نمی توان داشت چراکه وظیفه دارند برای باطلشان تلاش کنند و تکلیفت با آنها روشن است, چون بی حیایی را عیان بازی میکنند,خودشان را با تمام دنائت و بی خدایی که دارند به تو نشان می دهند.
اما, امان و صد امان از وقتی که رسانه زیر پرچم اسلام و با نقاب دین, عزم جزم کند برای بی دین کردن مردم, آنوقت میشود باطلی که خود را شبیه حق کرده است.
وقتی رسانه ای پاتوق نفوذی ها و لیبرالها میشود, آنوقت جا برای نجابت ها تنگ میشود و برای سی ثانیه صحنه ای که با برنامه ریزی قبلی و از یک شبکه استانی پخش میشود, کمپین به راه می افتد تا هم یک ارزشی حذف شود و هم یک ضد ارزش نشر داده شود, اما کسی حواسش به موریانه هایی نیست که نرم و بی صدا در حال جویدن ساقه های مغز دختران این مرز و بومند.
رسانه ملی را اگر از این زاویه بنگریم قطعا رسانه میلی میشود, البته نه میل اسلام انقلاب که به میل اسلام آمریکا. یک روز تریبون پربیننده ترین برنامه میشود, نمایشی مضک از یک مدلینگ آنهم در مبارکترین ماه سال.چندی بعدتر همان تریبون از شاهکار وزیر بهداشت پرده بر میدارد.
یک روز دیگر نقش اول پربیننده ترین سریال خبرساز میشود و هنوز حاشیه ها باقی است که پای یک رقاصه لبنانی وسط سریالی باز میشود که قرار است موضوع مهم و امنیتی چون حادثه منا را به تصویر بکشد.
کارشناس شبکه ای که اسم سلامت را یدک میکشد, بر روابط دختر و پسر صحه میگذارد و به آموزش خود ارضایی باور دارد. و امروز باز هم تکرار مکرراتی که گذشت اینبار از برنامه کاملا دخترونه.برنامه دختری را به جامعه معرفی میکند که خدای پارادوکس است. دختری که با 36 سال سن مجرد است و به ازدواج فکر نمی کند. در حالیکه با حجاب کامل در برنامه حاضر شده اما اعتقادی به این پوشش ندارد; بی اعتقادی به پوشش نه از نوع حداقلی که از نوع بی پوششی را با نیم نگاهی به پیجش به وضوح می توان دریافت.
کسی که اعتقاد به پلورالیسم را در میان سطر نوشته هایش به وضوح ابراز میکند,رقصیدن را ارزش می داند و انسان بودن را جایگزین مذهب داشتن معرفی میکند. خدایا سینه هامان از دیدن اینهمه خیانت تنگ شده:"اللهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا وَ غَیْبَةَ إِمَامِنَاوَ شِدَّةَ الزَّمَانِ عَلَیْنَا وَ وُقُوعَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الْأَعْدَاءِ عَلَیْنَا وَ کَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدنا
آخرین نظرات