سال دهم هجرت بود همان زمانی که رسول الله (ص) برای دعوت سران و قدرتها نامه می نوشت و به اسلام دعوتشان میکرد. در میان دست خطهای پیامبر (ص) نامه ای بود به اسقف بزرگ و رئیس شورای عالی مسیحیان نجران در یمن که مرکز مسیحیت آن زمان بود.
نامه به دستشان رسید که اینگونه به اسلام دعوتشان کرده بود :"از پرستش و ولایت بندگان دست کشیده و به ولایت خدا روی آورده و اگر آن را قبول نکردند جزیه بپردازند در غیر این صورت برای جنگ آماده باشند.”
نامه را که دیدند رئیس علماء نجران گفت :این نامه را همان کسی نوشته که پیامبر موعود است ,اما دیگران نپذیرفتند و گفتند ما برای مذاکره می رویم و اینگونه بود که یک هیئت عالی رتبه عازم مدینه شد تا بگویند و بشنوند.
نشستند به مذاکره , دعوت به توحید را که شنیدند ,ادعا کردند که ما قبل از شما مسلمان بودیم .رسول الله ص فرمود: دروغ گفتید; چراکه سه چیز مانع این ادعاست ,هم صلیب را میپرستید, هم گوشت خوک می خورید و هم مسیح را فرزند خدا و خود خدا می دانید. گفتند:مسیح قدرت دارد و مردگان را زنده می کند ,و از همه بالاتر او بدون پدر متولد شده است.
حضرت (ص) فرمود : کسانی که گفتند خدا همان مسیح پسر مریم است کافرند چرا که مثل عيسي در نزد خدا، همچون آدم است؛ که او را از خاک آفريد، و سپس به او فرمود: «موجود باش!» او هم فورا موجود شد. و اگر نداشتن پدر در حضرت عیسی (ع) نشانهای از الوهیت هست پس در مورد آدم که این مسئله شایستهتر است زیرا او نه پدر داشت و نه مادر. تیم مذاکره کننده که در پاسخ به منطق رسول الله(ص) در ماند , به زیر میز مذاکره زد.
وحی نازل شد که به مذاکره کنندگان بگو :”بياييد ما فرزندان خود را دعوت کنيم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود یعنی خودمان بیاییم دعوت کنيم، شما هم از نفوس خود؛ سپس مباهله کنيم؛ و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم”
توافق شد و همه منتظر فردا شدند. فردا شد و اسقفشان گفت اگر دیدید محمد با اعوان و انصارش آمد پس بر مدار باطل است اما اگر با خانواده آمد یقین کنید که بر حق است, چرا که کسی خانواده اش را به خطر نمی اندازد.
او آمد با دخترش , دو نوه اش و جانش علی (ع) اسقف اعظم که اینچنین صحنه ای را دید ;گفت: با اینان مباهله نکنید چون من چهرههایی را میبینم اگر از خداوند درخواست کند که کوه را از جای برکند، کوه از جای کنده میشود.
جانشان را برداشتند و در رفتند و راضی شدند به دادن جزیه زیر سایه پرچم امنیت اسلام محمدی (ص) ,خبر مباهله که پیچید مسیحیان دیگری مسلمان شدند و جانشان را به جان رسول الله (ص) گره زدند .هم او که پیام غدیر همه در او خلاصه هست و بقای اسلام محمد(ص) بر بقای ولایت او استوار.