آیات ابتدایی سوره عنکبوت که نازل شد «أحسب الناس أن یترکوا أن یقولوا آمنا و هم لایفتنون… آيا مردم گمان كردند همين كه بگويند: «ايمان آورديم» به حال خود رها میشوند و دچار فتنه نخواهند شد؟!» مولاعلی علیهالسلام از رسول خدا صلالله پرسید: «ما هذه الفتنه؟ این کدام فتنه است؟» رسول خدا پاسخ داد: «ای علی! تو مورد ابتلا امت قرار میگیری و امت به وسیلهی تو آزمایش میشوند. تو مورد خصومت و دشمنی امت قرار میگیری، پس خودت را برای تحمل عداوتها آماده کن.»
همین پرسش و پاسخ بین نبی (ص) و علی (ع) کافی است تا ما را به دل تاریخ بکشاند، جایی میان مکه و مدینه کمی آنسوتر از جحفه- کنار برکهای به نام «غدیر». همان جا که لبهای فرشتهی وحی در گوش رسول (ص) زمزمه میکند: «ای رسول ابلاغ کن!»
تیغ آفتاب تیز و برهنه میتابد. هوا به قدری گرم است که مردم بخشی از تنپوش خود را به زیر پا و بخش دیگری را به روی سر افکندهاند. هجده هزار حاجی زیر این تیغ تیز سه روز است به فرمان نبی منتظرند. پیامبر اما دل دل میکند. میخواهد از این تبلیغ معافش کنند. نگران است از کمی پرهیزکاران، فراوانی منافقان، دسیسهی ملامتگران و حیلهی مسخرهکنندگان اسلام.
او را قبلتر نیز به خاطر همراهی همیشگی علی و توجه ویژهاش به او، اُذُن نامیدهاند. اما خدا کوتاه بیا نیست. امر کرده و امرش واجبالاطاعه است.
بر روی منبری از جهاز شتران میایستد و خطبه میخواند. از دو ثقل صحبت میکند که قرار است در میان ما به امانت بگذارد. میگوید: «اگر از این دو زاهق و مارق شوید، هلاک خواهید شد». زیر بازوی علی را میگیرد و چنان دستش را بالا میبرد که گویی میخواهد همهی اهل زمین و آسمان این صحنه را ببینند: «من کنت مولاه فعلی مولاه». درشتهیکل با سری بیمو- معروف است به دومی- جمعیت را میشکافد و جلو میآید. میگوید:«بخ بخ لک یا علیبن ابیطالب، اصبحت مولای و مولای کل مؤمن و مؤمنة».
کاش تاریخ همین جا متوقف میشد. اینجایی که علی مولای هر زن و مرد مؤمنه شده است. همین جا میماند و لذت شیرینی دنیای با علی را مزمزه میکرد. کاش نمیرسید به روایت جابربن عبدالله انصاری از حرفهایی که پیامبر سه روز قبل از وفاتش به علی گفته بود: «عن قلیل ینهد رکناک؛ به زودی هر دو رکن تو ویران خواهد شد». کاش نمیرسید به صحنهی جان دادن رسولالله بر روی سینهی علی و فرو ریختن یکی از آن دو رکن.
کاش نمیرسید به روزهای بعد از رحلت نبی (ص) و این صدا به گوش نمیرسید: «برای حفظ حکومت، سوزاندن خانهی فاطمه واجب است». میدانم این «ای کاشها» مانع رسیدن روزگار از «بخ بخ…» به این فتوا نمیشود. که اگر شده بود امروز شرارههای آتش بر سرمان باریدن نداشت و شیطان میانهی میدان شلنگ و تخته نمیانداخت. دنیای مدرن هول برش نمیداشت که از ما بدزدد و ببرد. که اگر شده بود خاکستر شرارههای ناری که نطفهاش در سقیفه بسته شد و راه سیاست را از دیانت کناره کرد، امروز خاکستریمان نمیکرد. آه که دنیا کاش با علی راه آمده بودی. عید است بگذارید روضه نخوانم…
آخرین نظرات