سه سال پیش همین ایام بود که شما را آوردند ,دیدن دست های بسته شما برای همه ما سنگین بود .آنقدر خبر بازگشت و نحوه اسارت و شهادت شما بهت آور بود که همه جا حرف از شما و مظلومیت و مردانگی تان بود , روز تشییع پیکرهایتان همه آمده بودند با هر فکر و اعتقادی ,دیگر فرقی نمیکرد به چه کسی رای داده بودند و طرفدار کدام جناح بودند, آخر شما هم شهید بودید و هم حافظان ناموس و پاسداران امنیت. دستان بسته تان آنهم توسط دشمن و در خاک دشمن برایمان گران آمده بود, تصور قلب های سوخته مادر و پدرانتان موقع دیدن آن دستان بسته اشک هایمان را بی امان میکرد. اما امروز و سه سال بعد از بازگشتتان ,غمی بر جانمان چنگ انداخته که غم شما را سبک کرده ,دیروز اگر دستان شما را دشمن و خارج از خاک وطن بست و اگر به گواه شیطان تروریست بودید امروز اشباه الرجالی در داخل بر دستان حافظان حریم امنیت و پاسداران ناموس و انقلاب غل و زنجیر بسته اند. نامردانی که یکسال پیش اگر همین ها که امروز به تروریست بودنشان مهر زده اند نبودند و جان بر سر امنیت این لا رجال نگذارده بودند ,اکنون از درهای همین مجلس به دوازه های جهنم رسیده بودند. این درد ها را به کجا ببریم که دستان شما را دیروز حرامیان بستند و دستان رهروان راهتان را امروز نمک به حرامان.
من خمینی را ندیده ام ,نه اینکه زمانش را درک نکرده باشم .سنم به زمان حیاتش قد می دهد اما نه آن حد که بتواند مرجعم باشد. من از خمینی بیشتر تصویر و فیلم دیده ام و بیشتر آن فیلمی که دولت تعیین میکرد و توی دهن این دولت می زد. من آنچه از خمینی در پس آن قابها و تصویرها شناختم ,همه صلابت بود و بدون تعارف بودنش ,قاطعیت بود و تعیین تکلیف کردنش راستش من بیشتر خمینی را با شداد و غلاظش شناختم. من خامنه ای را فقط چند سالی است که شناخته ام ,آنهم نه آنجور که باید ,اولش در حد کیفور شدن با دیدن عکسش شروع شد و بعد رسید به اینکه هشتک بزنم زیر پستهایم “رهبرم سید علی “ تا رسید به فالو کردن خامنه ای دات ای ار و رصد هر روزه مطالب این صفحه کم کم پابستش شدم و گوش به زنگ بیاناتش که حالا چه می خواهد بگوید. از قضا مفتون شدن من همراه شده بود با معاهده برجام و سخنرانی های زود به زود حضرت ماه ,هربار که بر پیشانی حسینیه امام خمینی ظاهر میشد و خطبه می خواند میخکوب مینشستم تا دستم بیاید چه خبر است هم در کشور هم در دنیا تحلیلم را بر تحلیلهایش منطبق میکردم ,گویی برای خط به خطش تدبیر کرده و جملات را حساب شده چیده باشد. همیشه قاطعیتش را با شرک و کفر دیده و بر خود بالیده بودم اما راستش هنوز به دلم مانده بود تجربه لحنی را که خمینی با آن توی دهن دولت میزد. و صادقانه تر اینکه از وقتی که رهبرم سید علی هوش و حواسم را برد همیشه این طعنه و زخم زبان را هم شنیدم که خامنه ای مثل خمینی قاطع نیست , خامنه ای اهل مماشات است. اما دیروز خامنه ای غوغا کرد .دیروز خامنه ای ,خمینی دیگر بود با همان قاطعیت با همان صلابتی که خمینی دولت تعیین میکرد و توی دهن دولت میزد و من از دیروز ,حال دیگری دارم .
امسال ایام قدر و شهادت مولایی که انقلاب خمینی به تاسی از نهج البلاغه اش رقم خورد با ایام رحلت و قیام کسی که انقلاب بی نامش در هیچ کجای جهان شناخته شده نیست, گره خورده است.انقلابی که بیعتش ,همان بیعت با انقلاب پیامبر (ص) است و پر واضح که آنچه را از سرگذرانده و میگذراند, جدای از آنچه بر انقلاب رسول الله (ص) رفته , نیست. این انقلاب هم عثمان هایی را دیده که چونان شتران مست به گیاه بهاری رسیده , بیت المال را ارث پدرشان پنداشته اند و دائما بین مستراح و رستوران های وی آی پی سرگردانند.این انقلاب هم مروانهایی دیده که به لطف رابطه منصب دار شده اند. این انقلاب هم مارقین ومتحجران و ملاهای بیشعور خشک مذهبی به خود دیده که مالک را تا چند قدمی خیمه معاویه برگردانده اند. این انقلاب هم یاران سست کمربند و ناکثین به خود دیده است.جمل سورانی دیده که کاسب عنوان و نامشان بوده اند. این انقلاب هم علی داشته که خار در چشم و استخوان در گلو از دست منحرفان سقیفه نشین برای مصلحت اسلام ,خون جگرها خورده است. این انقلاب هم تعبیر خواب پیامبر (ص) را به خود دیده و امویانی که چون بوزینگان از منبر پیر و مرادش بالا و پایین رفته اند. اما این انقلاب را هم چون انقلاب پیامبر(ص) شب قدری است که بی اثر کند فتنه هزار روزه امویان را.همان شب قدری که خدای پیامبر (ص) به حرمت و بزرگیش سوره ای نازل کرد تا اطمینان خاطر دهد به رسولش و مرتفع کند نگرانیش را که این شب از هزار ماه بالاتر است. «لَیلَـه القَدرِ خَیرٌ من أَلفِ شَهرٍ» این شب از هزار ماه، یعنی دوران حکومت بنیامیه، برتر است.یعنی تأثیر این شب بر تاریخ و حیات انقلاب بیش از تأثیر هزار ماه است. این شب همه آنچه را که در هزار ماه امویان صورت دادهاند، نابود میکند.پس, اندوهگین مباش و برای انقلاب و پیچ بزرگ تاریخیش در شب قدری که از هزار ماه برتر است ,ازعمق جان دعا کن.
و الّو استقاموا علی الطریقة لاسقیناهم ماء غدقاً رزان نجار پرستار بیست و یکساله فلسطینی که جان خودش را در راه مقاومت و کمک به مجروحین غزه ,به خطر انداخت و هدف گلوله صهیونیستهای لعین قرار گرفت و دعوت حق را لبیک گفت. آیا این زن به عنوان بشر حقوقی نداشت ؟آیا او یک زن نبود ؟پس چرا صدایی از فعالان دروغین دفاع از حقوق زنان بلند نمی شود؟ چرا کسی برای شهادتش و دفاع از مظلومیتش کمپین به راه نمی اندازد؟ چرا سلبریتی های مدعی دفاع از حقوق بشر که برای دفاع از حقوق حیوانات ,هشتک من سگ نیستم ترند می کنند ,سکوت مرگ گرفته اند؟ هر چند توقع زیادی است فهم مقاومت از عاشقان زر و لذت. و چه خوش گفت شهیدآوینی:"هنرمندان با رغبت فراوان حاضرند در خدمت تبلیغ صابون و پودر لباسشویی و… و آفیش فیلم های سینمایی کار کنند، اما چون سخن از صدور انقلاب و یا پشتیبانی از رزم آوران میدان مبارزه با استکبار جهانی به میان می آید، روی ترش می کنند که: نه آقا قبول سفارشْ هنر را می خشکاند! این کدام هنر است که برای پروپاگاندا تجارتی فوران می کند، اما برای عشق به خدا، نه؟ ” رزان ,خواهرم هرچند دوست ندارند قصه امثال تو در کتابهای درسی کودکانمان باشد و زنانمان , ارزش درست زن بودن را از راه تو الگو گیرند ;اما ما آن را برای دخترکانمان بازگو خواهیم کرد. مقاومت تو را فراموش نخواهد کرد.
چهارده خرداد شصت و هشت که تمام شد و جسم سرد خمینی کبیر بر دستان مردمان سیه پوش و عاشق ,بر سرزنان و مویه کنان تا رسیدن به خدا تشییع شد, عده ای وهم برشان داشت که روحش, راهش و آرمانش نیز به همراه جسمش دفن خواهد شد.اما غافل از آنکه او فراتر از زمان می اندیشید و در بعد مکان نمی گنجید و “هم چون گلوله ای بود که از صدر اسلام شلیک شده و بر قلب قرن بیستم نشسته بود.” او شخصیتی بود که با معجزه ای از آزمون بزرگ صدر اسلام به دنیا بازگشته تا پس از پیروزی امویان و به خون غلتیدن شهیدان یوم عیار عاشورا ,سپاه علی(ع) را رهبری کند و ندای هل من ناصر حسین (ع) را که قرنها در گوش تاریخ پیچیده بود لبیک گوید و ادامه دهنده جنگ همیشه تاریخ بشریت میان حق و باطل باشد تا برساند پرچم علمداریش را به دست آن درهم شکننده شوکت متجاوزان و خوار کننده دشمنان. او برخواسته بود تا بین الطلوعین ظهور را سر و سامان دهد و مگر می توان مرگ را برای دم مسیحاییش که زنده کننده انفاس مردمانی بهتر از مردمان عصر رسول الله بود ,متصور شد; به گفته سید شهیدان اهل قلم “اصلا دار آخرت دیار زندگی حقیقی است و اینجا جهان زندگی مجازی , دل در مقام شهود، احاطه روحی او را بر این عالم در می یابد که اکنون وسعت و ثبات بیش تری یافته، اما عقل ظاهربین به جای خالی او می نگرد در حسینیه جماران، به آن اریکه حکومت عشق بر قلوب مصفا, و مگر این اریکه اکنون خالی مانده است؟” و من می گویم ; نه ,خالی نمانده است , چرا که چون اویی ,همچون علی را در دامن خود پرورش داده تا به فرموده خودش “عظمت اسلام را در حرکت عصایش ببینید” و شد آنچه او می دید و دور نیست آن روزی که انقلاب خمینی به انقلاب مهدی (عج) گره بخورد ,فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِيلًا; إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَ نَراهُ قَرِيباً #روح_الله #امام_خمینی #امام_خامنه_ای #اللهم_عجل_لوليك_الفرج
آخرین نظرات