مستندی از آقایان جلیلی و پزشکیان پخش شد از نظر محتوا و پیامی که به مخاطب منتقل میکردند، تفاوت بسیار معناداری داشتند. روح حاکم بر مستند پزشکیان خستگی، ناامیدی و بیانگیزگی بود. جامعه مخاطبین پزشکیان جوانان اصلاحطلب با گفتمان آزادی و روحیهی ناامیدی و قهر با حاکمیت بود. جوانانی که طلبکارانه به دنبال ترک وطن هستند و بدون دغدغهی اعتلا و پیشرفت کشور نقش و سهمی برای خودشان متصور نیستند. تصور میکنند کشور با پا روی پا انداختن و غر زدن و طلبکار بودن ساخته میشود. قبلهی آمالشان غرب و رویایشان آزادی است. غرغروهای همیشه ناامید. پزشکیان نشان داد که نمایندهی این بخش از جامعه است و به سبد رأیشان دل بسته.
اما مستند آقای جلیلی سرشار از حس امید، تلاش و انگیزه و عِرق و عشق به وطن بود. علیرغم آنچه در اذهان جاافتاده که سعید جلیلی حلقهی بستهای دارد و اهل تعامل نیست، مستند نشان داد که او با همه طیف افرادی که دل در گروه اعتلای ایران اسلامی دارند، دست اخوت داده و میدهد. برایش دولتها فرقی ندارند. چون پدری مهربان دست حمایتش را بر سر هرکس که طلب کند، میکشد. فرقی ندارد اصلاحطلب باشد، اعتدالی یا انقلابی، فقط باید عاشق وطنش باشد. جلیلی با پایی که جا مانده، سالها دویده، وجب به وجب این خاک زرخیز را سر زده با مردم و دردمندان نشست و برخاسته، دل به مشورت نخبگان سپرده، با زنان و مردان جوان ساعتها گعده داشته، اما هیچ وقت صدای کارهایی که کرده را بلند نکرده است. او وقتی رییس جمهور نبوده، استان به استان، روستا به روستا سفر کرده و فرصتها و تهدیدها را در کف میدان لمس و کشف کرده است.
بگذارید اعترافی بکنم، وقتی دیدم پدرانه ساعتها راه را کوبید تا از مزرعهی خانمی بازدید کند که سال ۵۷ به آمریکا رفته و الان برگشته تا باری از دوش این مملکت بردارد و برای زنان سرپرست خانوار اسباب رزقی فراهم کند، به انقلاب خمینی کبیر و دست پروردههای گفتمانش بالیدم. وقتی شنیدم که کارگر هپکو ناامید از رنج بیتدبیری تا مرز خودکشی رفته دلم سوخت. اما وقتی گفت «شما برای ما بوی رییسی را داری» دلم آرام گرفت. میدانم او اگر رأی هم نیاورد دست از تلاش برنخواهد داشت چون وطن برایش هتل نیست. چون دستش زیر تیغ منافع احزاب نیست. چون بیش از محق بودن، خودش را مکلف و وامدار انقلاب خمینی کبیر میداند. مستند را که دیدم راز هتاکی کیانیان را بیشتر فهمیدم. آنها از ذهن شما میترسند. ذهنی که بین منافع مردم و منافع حزبی دیوار سخت کشیده، ذهنی که آنقدر کتاب خوانده و بر مبانی اشراف دارد که بین سکولاریسم و اسلام ناب دیوار کشیده، ذهنی که به مذاکره با آمریکا هیچ وقت خوشبین نبوده و بین منافع ملی و زیادهخواهی آمریکایی دیوار کشیده و نفوذناپذیر است. آقا سعید! بگذار عدهای تو را قبول نداشته باشند. بگذار برخی تو را و برنامههایت را مسخره کنند. اما من مومنتر از قبل هم دعایتان میکنم هم تبلیغتان را. خدا شما را در مسیری که در پیش گرفتهاید ثابت قدم بدارد.
آخرین نظرات