از دیروز و بعد از وایرال شدن آن فیلم ناهنجار، متحیرم! فیلم اصلی را چند دختر دانشجو گرفتهاند و همان فیلم وایرال شده است. گاهی میخندند و گاهی از سر تعجب جیغ میشکند. یکیشان میگوید: «عجب اندامی هم داره» لحظه به لحظه حرکات دختر را زیر لنز دوربین موبایلشان رصد میکنند و هر چرخش و گردشش به چپ و راست محوطه دانشگاه را تحلیل میکنند. از اینهمه بیتفاوتی آن هم نسبت به هم نوعشان متحیرم.
متحیرم! چرا در چنین شرایط بحرانی به جای نجات یک غریق (حالا به هر دلیل) ترجیحشان دست به دوربین شدن است؟ کانه در حال تماشای یک تئاتر هیجان انگیزند.
متحیرم! وقتی جمع دانشجویان دختر و پسر اطراف آن زن را میبینم. گویی نه خانی رفته و نه خانی آمده، انگار نه انگار که وسط روز روشن جلو چشم نامحرم، در دل یک جامعه مسلمان شیعه وسط مملکت امام زمان عج ناموس یک هموطن به هر دلیل لخت شده و در یک مکان عمومی قدمکش راه میرود.
متحیرم! از دختران چادری که در حال عبور از همان حوالیاند و ترجیح میدهند در میان یک مارپیچ سکوت لعنتی خودشان را به ندیدن بزنند. چرا هیچ کدامشان اورژانسی بودن مسئله را درک نمیکنند و بی تأمل به سمت آن دختر پا تند نمیکنند؟
به این میاندیشم که اگر شهید زینالدین وسط این معرکه بود چه میکرد؟ نمیدانم ماجرای اذان دادن بیوقتش را شنیدهاید یا نه؟ میگویند یک موتورگازی داشت که صبح و عصر مرکب راهوارش برای رفتن به مدرسه بود. یک روز میان همین آمد و شدها، پشت چراغ قرمز موتورش را میزند روی جک و با یک خیز روی زین موتور میپرد و شروع میکند به اذان گفتن «الله اکبر الله اکبر…..»
نه وقت اذان ظهر است نه اذان مغرب!
«اشهد ان لا اله الا الله…»
عبوریهای غریبه فکر میکنند دیوانه شده و متلک بارش میکنند و به ریشش میخندند.
همقبیلهایهایش متحیر نگاهش میکنند.
رنگ سبز چراغ که رخصت رفتن میدهد و ماشینها میروند، هم قبیلهایها راه کج میکنند سمت آقا مجید. با همان تحیر نگاهش میکنند و میپرسند: «آقااا مجید؟ چطور شد یهو؟ حالتون خوب بود که!»
مجید نگاهی به رفقایش میاندازد و میگوید: «متوجه نشدید؟! پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توی اون بی حجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن. دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره گناه میشه. به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت بشه. دیدم این بهترین کاره !»
متحیرم! چه بر سر جامعهای آمده که شهید زینالدینها را تحویل دنیا داده است؟
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات